خانه‌ام ابری ست[*] نوشته‌ای از نوید ربانی شهروند بهایی

, , Leave a comment

Screen shot 2010-10-04 at 10.48.07 AMنوید ربانی، فعال حقوق بشر و شهروند بهاییwww.rahana.org

سرزمین نور و باران، سرای شیروانی و چای ، خاک ترانه و نارنج؛ دامنش بافته از تار خزر، پیرهنش رشته با پود البرز؛

مازندران عروس هزار رنگ ایران زمین که گونه‌های کهنش هنوز پر طراوت است و گیسوان‌اش سبز، این روزها به سوگ فرزندانش نشسته. از زخم‌های عمیقی که تیشه تعصب و نفرت بر جانش زده، به خود می‌پیچد. جای دشنه میله‌هایی که کلبه و شالی را به زندانی آهنین بدل کرده می‌سوزد. درد در اعماق دره‌های‌اش صدا می‌کند و اشک روان از چشم رودهای‌اش جاری است.۰

مازندران خمیده است از خاک ناسپاس خود که پیکر بی‌جان کودکان‌اش را نیز در آغوش نگاه نمی‌دارد؛ که از روستای‌اش بوی دود و آتش و از خانه‌های‌اش نفیر بی خانمانی و سرگردانی بلند است.۰

سایه سیاه ناامنی بر آسمان این خاک چادروان افراخته؛ هر روز نامردمانی به لباس مردان، درها می‌کوبند و دل‌ها می‌لرزانند، اموال به تاراج می‌برند و کودکان و پیران به زندان. گورها زیر و زبر می‌کنند و دیوارها، ویران.۰

چندی است که مازندران زادگاه بهاالله خواب راحتی به خود نمی‌بیند. از احضار و بازجویی در چند سال پیش شروع شد؛ بعد زندان‌های موقت، شکنجه و وثیقه‌های سنگین برای آزادی . هر روز بر دامنه دستگیری‌ها افزود. دیگر دست از سر روستاها هم بر نمی‌داشتند؛ زن و مرد و پیر و جوان هم نمی شناخت. بهاییان را به هر بهانه دستگیر می‌کردند و اتهامات دروغ بافته‌ای بر آنان می‌زدند.۰

گاه نیز یورش به ضیافات و مجالس مذهبی بهاییان تنکابن و بابلسرکه در خانه‌هاشان بر پا می شد. ماموران اطلاعات این استان با فیلم‌برداری و تهدید و گاه ضرب و شتم، حاضران در جلسه را می‌هراساندند.۰

سپس کار به گورستان‌ها کشید. مزار بهاییان در درزی کلای قائم شهر توسط عوامل به ظاهر ناشناس، تخریب شد، سنگ‌ها شکست و دیوارها ویران شد. گورستان بهاییان ایول چندی بعد به مزایده گذارده شد. شکایت و دادخواهی بهاییان در این شهرها به جایی نرسید.۰

چندی بعد سمینارهایی با عنوان «بهاییت» در شهرهای گوناگون مازندران سر برآورد. در دانشگاه و مساجد و سالن‌های شهر، برای تحریک ساده‌دلان و به منظور آزار بهاییان مراسمی بر پاشد؛ به این گمان که مغز جوانان را به گنداب دروغ و تهمت، شست‌وشو دهند و قلب پاکشان، منزلگاه عفریت کین شود.۰

دانشجویان هم امانی نیافتند. سه تن از دانش‌جویان دانشگاه ساری به علت بهایی بودن اخراج شدند و هیچ مدرک کتبی دال بر علت اخراج به ایشان تحویل داده نشد، تا نمایندگان ایران بتوانند در مجامع بین المللی به دروغ‌بافی‌های خود ادامه دهند و زهی خیال باطل که دوران غار نشینی به سر آمده است و رد پای ظلم در ده‌کوره‌‌ای، دوردست فردای رسانه‌های را پر خواهد کرد.۰

ایول روستایی دراز کشیده در جنوب شرق ساری نیز رنگ آسایش به خود ندید. ۵۰ خانه بهاییان این روستا به دست اهالی تحریک شده مسلمانش به آتش کشیده شد و با خاک یکسان شد. مسئولین ساری و کیاسر و تلمادره خود را به نادانی و بی اطلاعی زدند و هیچ کس به داد خانه‌هایی که درمدت ۴۸ ساعت به تله خاکی متروک تبدیل شد، نرسید و به داد خانه نشینانش!۰

تهدید و ارعاب خانواده‌های بهایی از طریق احضار و بازجویی از مغازه‌داران بهایی نمونه دیگری از اختناق اقتصادی است که دولت ایران برای فشار بر بهاییان این مرز و بوم برگزیده است.۰

هر روز با نامی و عنوانی بهاییان این استان دستگیر می شوند، مغازه‌های‌شان پلمپ می‌شود و خانه‌های‌شان مورد غارت و ناامنی نیروهای امنیتی قرار می‌گیرد. دیروز به اتهام “«تبلیغ بهاییت» و امروز «حق تحصیل بهاییان» و «دفاع از حقوق بشر» و «عضویت در کمپین یک میلیون امضا» و فردا خدا می‌داند که نفس کشیدن‌شان هم جرم محسوب می‌شود یا خیر!۰

تمام این مردم آزاری‌ها که می‌کوشد ابعاد گوناگون زندگی یک انسان را تحت فشار قرار دهد، به هدف کوچاندن بهاییان از ایران برنامه‌ریزی شده است. جلوگیری از ورود به دانشگاه، کار دولتی و بسیاری از کارهای غیر دولتی، سلب امنیت روانی و سایه سنگین کنترل و ناامنی، ممنوعیت از شرکت در فعالیت‌های اجتماعی، تخریب خانه و گورستان‌ها فعالیت‌هایی است که می‌خواهد یک شهروند بهایی را از جنبه فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و روانی آسیب پذیر و فلج کند.۰

اما ایران برای بهاییان این سرزمین، تنها یک وطن نیست ، یک خاک گرم با فرهنگ و تاریخ غنی، با تمام پیوندهایی که یک مادر آشنا برای فرزندانش دارد؛ بلکه از آن رو که زادگاه آیین بهایی ست و جوانه های تاریخ این دیانت در آن روییده، قابل ستایش است و آرزوی هر بهایی آبادان کردن آب، خاک، سازندگی و خدمت به ساکنانش است و ویران گران که دشمن آبادانی‌اند و آبادگران را خائن و کافر و جاسوس می‌خوانند، در دل خود مرثیه‌ای بر این سرزمین هنر پرور و مستعد، می‌سرایند که قافیه‌های‌اش از بند و زنجیر و اعدام و اخراج و آزار ایرانیان است و این ردیف در پایان ابیاتش تکرار می‌شود: ویرانی، ویرانی، ویرانی، ویرانی.۰

[*]

نام یکی از اشعار نیما یوشیج شاعر مازندرانی که برای وصف بیداد زمانه ازعناصرطبیعت عاریه می گیرد.۰

——
http://www.rahana.org/archives/20547 منبع

 

Leave a Reply