ماخذ: shahrvand-yar.com
در تهران به دنیا آمد و ابتدا نزد میرزا باجیخانم با دستنوشتههای دینی فارسی و عربی آشنا شد و پس از آن نزد میرزا یوسفخان وجدانی نوشتن را آموخت.والدین قدسیهاشرف معلمی جهت تدریس انگلیسی در منزل استخدام کردند و پس از آن نام وی را در مدرسه آمریکایی تهران نوشتند. قدسیه اشرف موفق شد کلاسهای مدرسه را در سه سال به پایان برساند.
قدسیه اشرف در تاریخ ۱۶ آوریل ۱۹۱۱ به همراه دکتر لطفالله حکیم و چهار همراه دیگر تهران را ترک و در سوم ژوئن ۱۹۱۱ به آمریکا رسیدند.
قدسیه اشرف طی دو سال درسهای دبیرستان را به اتمام رساند و در هفدهم ژوئن ۱۹۱۴به دریافت دیپلم متوسطه موفق شد. در تابستان ۱۹۱۷ از دانشگاه بوستون لیسانس دریافت کرد. کلاس کمکهای اولیه صلیب سرخ را گذراند و در ژوئیه همان سال گواهینامه صلیبسرخ آمریکا را دریافت کرد. درپنجم ژوئن ۱۹۱۸ ازدانشگاه کلمبیا به دریافت درجهٔ فوق لیسانس موفق شد. او به علت مشکلات ناشی ازجنگ نتوانست بلافاصله به ایران بازگردد. بدون اتلاف وقت شروع به آموختن مطالب جدید کرد. در اکتبر ۱۹۱۸ به گواهینامهٔ پیشآهنگی دختران از شورای ملی پیشآهنگها همراه با اجازهٔ تشکیل گروه دختران پیشآهنگ در نیوجرسی دست یافت و جهت کسب تجربه برای خدمات آینده در ایران در سال تحصیلی ۱۹۱۹ ـ ۱۹۱۸ به تدریس در دبیرستان دولتی فلمینگتون پرداخت. در گرماگرم این تلاشها با شیوع گریپ اسپانیایی او با مهارتی که در پرستاری و کمکهای اولیه و فعالیتهای پیشاهنگی بدست آورده بود، خدمات گسترده و مؤثری به خانوادههای کم بضاعت و اشخاص تنها و سالمندان کرد تا جایی که خودش مبتلا به این بیماری شد ولی او با وجود بیماری به پرستاری از بیماران ادامه داد.
در موقع ورود عبدالبها ( فرزند پیامبر آئین بهایی) به شیکاگو وی به همراه او در مراسمهای مختلف شرکت میکرد . در اول ماه مه ۱۹۱۲ به دستور عبدالبها نمایندگان مجامع آمریکا و بهائیان شرق هر یک بالنیابه از جمعی در آن پایهگذاری شرکت کردند. از طرف بانوان شرق قدسیه اشرف نماینده شد.
در سال ۱۹۱۹ قدسیه اشرف به ایران بازگشت و از وزیر معارف، نصرت الدوله (در زمان نخست وزیری وثوق الدوله) تقاضای ملاقات کرد و با ارائهٔ مدارک تحصیلی آمادگی خود را جهت خدمت به جامعه اعلام کرد اما وزیر معارف به علت بهایی بودن قدسیه اشرف از استخدام وی خودداری کرد.
قدسیه اشرف در آن زمان عضو فعال لجنه (انجمن) ترقی نسوان شد و کلاسهایی برای پیشرفت بانوان عضو ترتیب داد. با درگذشت لیلیان کیپس مدیر وقت مدرسه دخترانه تربیت، وی مدیریت آنجا را برعهده گرفت. اقدامات مؤثری در این سمت انجام داد که میتوان به کنفرانسهای ماهانه و کلاس اکابر برای بزرگسالان اشاره کرد.
قدسیه اشرف در بهار ۱۹۲۸ در دانشگاه آمریکایی بیروت ثبت نام کرد. در ۲۵ ژوئن ۱۹۳۰ به دریافت دیپلم پرستاری و در ۲۳ ژوئن ۱۹۳۱ به دریافت دیپلم مامائی نائل شد.
دولت جمهوری لبنان و دولت فلسطین به ایشان اجازه کار دادند، مطبی که او در شهر نابلوس دایر کرد ملجاء و پناه نه تنها خانمها بلکه همه اشخاصی که در آن ناحیه نیاز به معالجات طبی داشتند قرار گرفت. در سال ۱۹۳۰ هنگامی که نخستین کنگره زنان شرق در دمشق برگزار شد شایستگی اخلاقی و تسلط علمی خانم اشرف دولت ایران را بر آن داشت که ایشان را به عنوان نمایندۀ این کشور معرفی کند. آن زمان روزنامه اطلاعات در این مورد نوشت: “در این جلسه نمایندگانی از ایران شرکت داشتهاند، قدسیه خانم اشرف از ایران ناطق توانایی بود که با بهترین طرزی وظیفهٔ نمایندگی خود را از جانب زنان ایران انجام داد. به همین جهت مقرر شد دومین کنگره در طهران تشکیل شود”.
خانم اشرف بعد از مراجعت به ایران درشرکت نفت ایران و انگلیس استخدام شد.از سال ۱۹۴۴ در سازمان خدمات اجتماعی و قسمت آموزش و رفاه کارگران و خانوادۀ آنها به فعالیت پرداخت. از سال ۱۹۴۶ ریاست این قسمت به عهده ایشان واگذار شد. او ابتدا به وضع کارگران بدون خانواده توجه کرد. آنها که تعدادشان به پانصد نفر میرسید در خانههای بسیار محقری که کاروانسرا نامیده میشد، زندگی میکردند. خانم اشرف برای بهبود وضع مسکن کارگران و نظافت و بهداشت آنها همت گماشت و نام آنها را به آسایشگاه کارگران تغییر داد و کلاسهای اکابر برای آموزش کارگران تأسیس کرد. در مورد کارگران متأهل نیاز به تغییرات بیشتری بود او ابتدا مشاهده کرد که نزاع و کشمکش در این خانوادهها زیاد است و متوجه شد بیشتر این کشمکشها بر سر کودکانِ کوچهگرد ،است که از نعمت تحصیل محرومند. خانم اشرف موفق به تأسیس اولین کودکستان و دبستان برای کودکان کارگران شد که حدود نهصد نفر از فرزندان کارگران روانه این مدرسه شدند. برای خدمت در این مدرسه بیست معلم را خود او یک به یک انتخاب و استخدام کرد. به بهداشت این کودکان بخصوص سلامت چشمان آنها که نود در صد مبتلا به تراخم بودند رسیدگی و معالجات لازم صورت گرفت. رفته رفته روابط بین افراد خانوادهها بهتر شد. او مرتباً به خانه کارگران سر میزد تا از احتیاجات و کمبودهایی که موجب فشار روحی آن ها میشد مطلع شود. زنان حامله و شیرده و کودکان شیرخوار را مورد توجه قرار میداد.
خانم اشرف در این بازدیدها به نیاز مدرسهای برای همسران و دختران جوان این خانوادهها پیبرد و در سال ۱۹۴۸ مدرسهای برای آنها بنیان نهاد که ۳۰۰ نفر دختران و زنان جوان در آن تحصیل میکردند.
خانم اشرف به عضویت شورای عالی فرهنگ آبادان منصوب شد و از مؤسسین و هیأت مدیره انجمن هنرآبادان بود و به عضویت هیأت نظارت بر بنگاه حمایت از کودکان فقیر برگزیده شد.او با حمایت مادی و معنوی موجبات اعزام چند جوان مستعد برای تحصیل به خارج از ایران را فراهم کرد و در یک مورد طفل کوچک و همسر جوان محصل جوانی را که آرزوی تحصیلات تخصصی داشت را در منزل خود نگهداری کرد تا او بتواند با خیال راحت در خارج از ایران به تحصیلاتش ادامه دهد.
خانم اشرف در سال ۱۹۴۹ از شرکت نفت ایران و انگلیس بازنشسته شد، اما ترجیح داد در آبادان بماند. وی برای اقامت فقیرترین نقطه شهر که به حصیرآباد معروف بود را برگزید. مطب و درمانگاهی در کنار خانه خود تدارک دید تا جمعیت مستمند آنجا دسترسی به دوا و درمان داشته باشند. در کنار اتاقی که مطب او بود قفسهای قرار داشت که لوازم بهداشت و لوازم کمکهای اولیه و داروهای لازم و وسایل طبی و مقداری لباس نوزاد و کودک در آن قرار داشت. بستگان و دوستان میدانستند باید لوازم بهداشت و دارو و لباس نوزاد و کودکان را تهیه کنند و برای نهادن در آن قفسه بفرستند و آنها بطور رایگان بین مستمندان توزیع میشد.
در اواخر سال ۱۹۵۶ به شوق مشارکت در نقشه ده ساله تبلیغی بهائیان ابتدا به خواهر زادهاش آقای عبدالله صحیحی که مهاجر برزیل بودند پیوست. او توانست در سه کشور برزیل و اکوادر و کلمبیا خدماتی انجام دهد.در سال ۱۹۶۳ آمریکای جنوبی را وداع گفته در کنگره جهانی لندن شرکت کرد و سپس به ایران بازگشت.
سرانجام در دشت وسیع گرگان در آبادی خوشه در نزدیکی کلاله و چهل و شش کیلومتری گنبد کاووس قرار داشت را برای اقامت برگزید. پنجاه خانوار در این آبادی زندگی میکردند که اکثراً بلوچ بودند و تعدادی از آنها بهایی و تعدادی مسلمان بودند. ساختمان کوچکی به عنوان حظیرةالقدس ( محل عبادت بهائیان) ساخته شده بود اما وسایل تعلیم و تربیت برای اطفال وجود نداشت و امکانات بهداشتی و نظافت و تغذیه مناسب در آنجا وجود نداشت. در این منطقه حتی دسترسی به پست و تلفن وجود نداشت و جهت استفاده تلفن و پست مستلزم مسافرت به گنبد کاووس بود.
قدسیه اشرف درمانگاه کوچکی در کنار حظیرةالقدس ( عبادتگاه بهائیان) بناکردکه شب و روز درب آن باز بود و در سایه خدمات خانم اشرف اهالی آبادی و روستاییان از امکانات تزریق واکسن، دستیابی به دارو، ترمیم زخم مجروحین، مبارزه با امراض مسری و توجه به بهداشت خانم ها بهره مند شدند. ولی قدسیه اشرف به این اکتفا نکرده از خانه دهقان ها بازدید میکرد. و با حسن تدبیر رموز نظافت و بهداشت را به آنها می آموخت.
به فاصله کوتاهی بعد از استقرار در خوشه یک مدرسۀ ابتدایی پنج کلاسه مطابق با برنامه آموزش و پرورش در حظیرةالقدس بنا نهاد که حدود پنجاه شاگرد داشت این اطفال در امتحانات آموزش پرورش شرکت کردند و همه موفق به گذراندن دوره ابتدایی شدند.
خانم اشرف اتاقی را در خانه ساده خود به آموزش زنان روستایی اختصاص داده بود. آنها وقتی از کارهای کشاورزی فارغ می شدند در این کلاس علاوه بر خواندن و نوشتن و هنرهای ظریف با اندیشه های بلند و پاره ای مسایل انسانی آشنا میشدند و وی می کوشید میدان دید آنها را از حدود مزرعه و افکارشان را از دغدغههای روزمره بالاتر ببرد.
برای تثبیت ادامه خدمات تربیتی و بهداشتی قدسیه اشرف چه در مدرسه چه در کلاس بانوان چه در درمانگاه چند نفر از شاگردان مستعد و لایق خود را به دستیاری انتخاب کرد و بعضی از مسئولیتها را به آنها میسپرد. در آن آبادی قدسیه اشرف کتابخانه مختصری بنا نهاده بود تا روستاییان را با لذت خواندن کتاب آشنا کند.
در اواخر پاییز سال ۱۹۶۳ قدسیه اشرف به تهران بازگشت ولی با وجود پیری دوباره جهت خدمت آماده شد و این بار در قریه تاکُر اقامت گزید. بیمارستان میثاقیه طرحی برای ایجاد درمانگاه کوچکی در تاکر تهیه کرده بود و وظیفهٔ فرستادن طبیب و دارو را به عهده گرفته بود.
مدت دو سال در تاکر خدمت کرد تا این که او در روز شانزدهم آوریل ۱۹۷۶ یعنی درست ۶۵ سال بعد از تاریخی که ایران را به قصد تحصیل در آمریکا ترک کرده بود، در تهران درگذشت.
مطلب اختصاصی شهروندیار است.
Leave a Reply