If the Persian text below does not render properly, you may wish to download the PDF Version (44.5KB)
سمندر مشکی باف
بعد از آن که جناب درّی نجف آبادی اعلام فرمودند که جمهوری اسلامی در خدمت هم وطنان بهائی بوده و یکی از زعمای قوم نیز اظهار فرمودند که بهائیان وقتی که مریض میشوند میتوانند به بیمارستان بروند و یا به پزشک مراجعه نمایند و البتّه میتوانند از نانوایی نان تهیّه کنند و از بقالی پنیر، به یاد شعری افتادم که در ایّام نوجوانی میخواندیم و آن داستان برادری بود که بعد از فوت پدر به تقسیم اموال با برادر کوچکتر پرداخت و بخشی از شعر اینچنین بود که:
این استر چموش لگدزن از آن من آن گربهء مصاحب بابا از آنِ تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من از بام خانه تا به ثریّا از آن تو
این دیگ لب شکستهء صابون پزی از آن من آن چمچهء هریسه و حلوا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن از آن من مهمیز کلّه تیز مطلاّ از آن تو
حال، با آنچه که از سی سال پیش تا به حال اتّفاق افتاده و هنوز هم ادامه دارد، این خدمت جمهوری اسلامی به هم وطنان بهائی هم دقیقاً همان تعبیر است و بس. از ابتدا داشتن حظیرةالقدس، قبرستان و شرکتهای امنا و نونهالان غیر قانونی تلقّی شد و سپس درس خواندن و کار کردن منافی قانون و مقرّرات بیان گردید، و سپس جواب گفتن به ردّیهها و ترّهات مذکور در روزنامه و مجله و رادیو و تلویزیون مغایر قوانین متینه معرفی شد و حتّی کودکان مدرسه را هم از جوابگویی به اکاذیب معلّمان باز داشتند و نیز از هر گونه اعتراض به نقض قانون ممنوع نمودند. به نظر میرسد باید از قول جمهوری اسلامی به بهائیان اینچنین گفته شده باشد و خودشان متوجّه نبوده باشند:
این رنج عظیم اداره و زعامت از آن من آن اجر عظیم حبس و شهادت از آن تو
این ربح ناچیز شرکتهای مصادره ای از آن من آن سود عظیم دوران بیکاری و نداری از آن تو
این بنای کهنه و فرسودهء حظیرةالقدس از آن من آن انعقاد جلسات با شکوه در خانه از آن تو
این گلستان جاوید قدیمی به درد نخور از آن من آن زمین پهناور بیابان دوردست از آن تو
این صحن پرآشوب دانشگاه و مدرسه از آن من آن درس خواندن جذّاب در خانه و آشیانه از آن تو
این صدا و سیمای نکبت دروغگو از آن من آن بیبیسی و ویاوای بهائی از آن تو
این آزادی پردرد سر در بازار و خیابان از آن من آن آسودگی سلول و آسایش کنج زندان از آن تو
این درماندگی روی زمین و نگاهی به بالا از آن من آن حرکت آزاد اوج طناب دار و آن مقام والا از آن تو
این رنج نظاره بر زنده سوختن مردمان از آن من آن گرمای فرح بخش زنده زنده سوختن از آن تو
این درد کتابهای به سرقت رفته از آن من آن راحتی خیال بیکتابی و قفسهء خالی از آن تو
این گناه عظیم دروغ و افترا از آن من آن تلاش زیبا در ردّ اکاذیب از آن تو
این معصیت کبیر گریه انداختن کودکان از آن من آن اشک و آه دلنشین بچه های دبستانی از آن تو
اگر بیش از این ادامه دهم مثنوی هفتاد من کاغذ شود؛ خدمات وفیرهء جمهوری اسلامی با برچسبهای اخیری که در رادیو و تلویزیون و جریدههای محترم دولتی به بهائیان بیدفاع زده شد بر این همه که از قبل بوده افزوده گردد و آنچه که در آتیهء ایّام البتّه کوتاهی نخواهند فرمود نیز مضاعف گردد. و این همه مرا به یاد تمثیلی انداخت از دوستی که سالها قبل ترک این دیار کرد و به اقصی ممالک جنوبیه سفر کرد. میگفت، در عالم نوازندگی دستگاهی وجود دارد به نام جاز که از طبلها و سنچها تشکیل شده است و در قسمت فوقانی این دستگاه نیز یک سنچ تک وجود دارد که نوازنده هر از گاهی، برای خالی نبودن عریضه، ضربهای نیز بر آن وارد میآورد. حال، وضعیت بهائیان نیز مانند همان سنچ تک است. نه حرفی میزنند و نه شعاری میدهند، امّا متّهم می شوند که محرّک وقایعند و اداره کنندهء رادیوهای بیگانه. هرگاه حضرات حکّام در میمانند بهائیان را عامل اصلی معرفی کنند و دستاویز بجویند تا گزندی بزنند و بر آن گروه ضربهای وارد نمایند. خدایشان هدایت فرماید.
2009/06/22 14:47
SAMANDAR, you write extremely well. Please write more.
Friends at IPW, please, please note that Samandar’s piece has been published in a scrumbled way. Plesase fix it. His works deserve the greatest attention.
2009/06/23 18:58
Pretty nice post. I just came by your site and wanted to say
that I’ve really enjoyed reading your blog posts. Any way
I’ll be subscribing to your blog and I hope you post again soon!
2009/06/25 03:16
Dear tooba
Please, right click and look for: encoding>”Right-To-Left Document”