در نیمۀ دهۀ 1990 در برنامۀ تلوزیونی خود به نام «من پسر چاق و کوتولۀ یک کبابی هستم» راجع به تصادم فرهنگی که به شخصیت من بصورت یک مهاجر ایرانی شکل داده بود اشاره ای کردم.
برای یک هنرپیشه کمدی اصالت لازمه کار است و من در آغاز تهیۀ یک برنامۀ جدید کمدی جرأت بیشتری احساس می کنم: این بار بررسی می کنم که در یک خانوادۀ بهائی به دنیا آمدن چه مفهومی دارد.
مسائل جامعۀ بهائی در ایران بخصوص پس از انقلاب اسلامی در سال 1979 بازتابی در زندگی من – در لندن بزرگ شده ام – داشته است. بهائیان پیرو تعالیمی هستند که وحدت عالم انسانی و وحدت ادیان را می آموزد. این جامعۀ جهانی، یعنی بهائیان 188 کشور با فرهنگ های متفاوت، تلاش می کند که در بهبود وضع جهان نقشی داشته باشد و در جریان تعلیم و تربیتی باشد که به گسترش ظرفیت جمعیت ها برای بدست آوردن پیشرفت روحانی، اجتماعی و فکری و حصول تغییر مثبت در جامعه می انجامد ولی ایران با بهائیان روشی دوستانه نداشته است. در حال حاضر حدود 300،000 بهائی در ایران است (که بزرگترین اقلیت مذهبی [غیر مسلمان] کشور). و جامعۀ بهائی از ابتدای ظهورش در سال 1844 تا به حال با تضییقات وحشیانه ای روبرو بوده است. پس از انقلاب 1979 این تضییقات به صورت برنامۀ منظم و رسمی کشوری در آمد و تا به حال صدها اعدام و جلب و زندان را سبب شده است.
در نیمۀ دهۀ 1980، در دانشگاه ایرلند شمالی من امواج حوادث ایران را تجربه کردم و در محدودۀ غیر منتظرۀ تیم فوتبال «امپراطوری ایران» – تیمی که بر پایۀ سنت اعضاء و عشق به فوتبال به وجود آمده بود – سر در آورد. من بازیکن طراز اول تیم بودم (در روزگاری که چند کیلوئی سبک تر بودم). وقتی سرسری بهائی بودن خود را به تیم اعلان کردم، از تیم خارج شدم. یکّه خوردم که چگونه دستهای ظلم و تعصب تا فرا راه ایرلند شمالی رسیده است.
این روزها محیط فرق کرده است. در فوریه 2009 گروهی از متفکرین ایرانی، نویسندگان، فعالان، و هنرمندان نامۀ سرگشاده ای خطاب به بهائیان را امضاء کردند و در آن تأیف خود را در بارۀ رفتار دولت ایران نسبت به اقلیت بهائی را ابراز داشتند. در آن نامه پوزش خود را برای سکوت در قبال تضییقات طویل المدت ایران اظهار داشتند: «یکصد و پنجاه سال ظلم و سکوت کافیست». این نامه مورد استقبال بهائیان قرار گرفت. بهائیان همواره تصریح کرده اند که اقداماتشان نوع دوستانه است نه فعالیت های سیاسی و هدفشان پیشرفت اجتماعی در همۀ سطوح جامعه است نه برانداختن دولت.
بدین جهت توقیف 7 رهبر بهائی در سال 2008 بیشتر مسخره به نظر می رسد. این افراد برای یک سال با حداق تماس با وکیل در زندان بسر بردند. وکیل آنها، دکتر شیرین عبادی برندۀ جایزۀ صلح نوبل اظهار داشته که هیچگونه دلیلی برای اثبات اتهام توطئه علیه دولت وجود ندارد. معهذا هر کدام به 20 سال زندان محکوم شدند. پس از مخالفت شدید بین المللی محکومیت آنها به 10 سال تقلیل یافت. ولی مسئولین امور در ایران در ماه مارس امسال، وقتی توجه عمومی به جریان بهار اعراب منعطف شد، مدت زندان را به 20 سال برگرداندند. در حالیکه داستان برنامۀ کمدی خود را می نویسم و به این فکر هستم که آیا مایۀ خنده داری از این جریانات می شود استخراج کرد می بینم «ایران به وضوح با موضوع کنترل مسأله دارد». در یک یادداشت در سال 1991 که علی خامنه ای امضاء کرده، ذکر میشود که باید با جامعۀ بهائی طوری رفتار شود که «جلوی پیشرفت و توسعۀ آن گرفته شود» و در یادداشت اضافه شده که جلوی تأمین معاش و تحصیلات دانشگاهی آنان بسته شود.
اکنون که دخترم پایان دورۀ A تحصیلات خود را با دوستانش جشن می گیرد و برای ورود به دانشگاه آماده می شود شاید زمینۀ مشابهی برای زندگی او در پیش است. در بارۀ بسته شدن مؤسسۀ آموزش عالی بهائی – یک سیستم آنلاین که در سال 1987 برای کمک به جوانان محروم از تحصیل ایجاد گردید – بررسی می کنم. چند هفته قبل، مسئولین به 39 خانۀ بهائی که چنین برنامه ای را اداره می کردند، حمله کردند و 12 نفر را توقیف کردند.
حتی اگر بخواهم در این جریان مطلبی فکاهی پیدا کنم لازمست اشاره کنم به یاوگی طرز فکری که می خواهد نحوۀ تفکر و اعتقاد فردی را کنترل کند. 7 رهبر بهائی و بسیاری از بهائیان دیگر که در زندان هستند اگر دین خود را منکر شوند از زندان آزاد می شوند. نفس آنکه حاضر نشدند به چنین اقدامی متوسل شوند دلیل آنست که به آنچه هستند معتقدند و اصالت خود را به حد اعلی نشان می دهند. آنها کمی با من فرق دارند که در سال 1979 موقتاً نام خود را از امید جلیلی بهائی ایرانی، به چیکو اندولینی کاتولیک ایتالیائی تغییر دادم تا در میدان بازی حفظ و جهد کنم.
translation into Persian by Iran Press Watch”
http://www.guardian.co.uk/commentisfree/belief/2011/jul/10/bahai-iran-repression : منبع
Leave a Reply