ایرانپرسواچ: هرچند بیش از یکصد و شصت سال از پیدایش آیینهای بابی و بهائی در ایران میگذرد، ولی هنوز بسیاری از ایرانیان کمتر آشنایی با عقاید و باورهای پیروان این ادیان داشته، تمامی اطلاعاتشان به مجموعهای از اتهامات کلی که توسط بهائیستیزان تبلیغ شده محدود می گردد. شاید به همین دلیل باشد که چندی پیش نوشته کوتاهی در یک وبلاگ توجه خوانندهای بهائی را که بر سبیل اتفاق کذرش به آنجا افتاده بود، جلب کرد و شگفت زده ساخت و البته هر بهائی دیگری نیز که به او پیوست بهت زده، غمگین و متاسف شد. تاسف از اینکه مردمانی که روزگاری در خطیرترین برهههای تاریخ معاصر ایران تلاش کردند تا اثری مثبت بر آن بگذارند، ردپایشان از صفحه تاریخ ایران زدوده گشت و بدون کمترین اشارهای به نقشی که در پیشرفتهای اجتماعی این سرزمین بازی نمودند مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و متهم به بی اعتنایی و وطن فروشی شدند. هرچند بهائیان تنها کسانی نبودند که در جریان بازنویسی تاریخ نوین ایران طرد شده، حضورشان در عرصه تحولات اجتماعی مورد انکار قرار گرفته و دست آوردهایشان به نفع دیگران مصادره گردید ولی شاید بتوان به قدرت گفت که هیچ گروهی به اندازه ایشان مورد نکوهش قرار نگرفت و تحقیر نگردید. مردمانی که دهها سال پیش از آموزههایی چون برابری انسانها، صلح، برابری حقوق زنان و مردان، لزوم گسترش آموزش علمی توسط دولت، لزوم مقابله با تبعیض و تعصبات دینی و جنسیتی، و انحصارطلبی سیاسی و بسیاری دیگر از این قبیل را ترویج می نمودند از یک سو متهم به جاسوسی، خیانت، ارتداد و وطن فروشی شده، و از سوی دیگر بی تفاوت، مسئولیت گریز و منفعل نامیده شدند. اینگونه است که امروز بعد از سالها، وقتی گذر زمان تصویری قدیمی آراسته به آرمانهای مذکور را در برابر دیدگان سایر ایرانیان قرار میدهد، همگان در کمال بهت و تعجب تصور میکنند که با شعبدهای نرم افزاری مواجهه شدهاند و گرنه چگونه ممکن است که در دوران عکسهای سیاه و سفید گروهی در ایران چنین افکاری در سر داشته باشند. آنچه به قلم تاکنشان می خوانیم به همین بهانه نوشته شده است.
تاکنشان
حالیا دیری از آن ایّام میگذرد که این گروه دوازده نفره گرد هم آمدند تا به یادگار عکسی بگیرند و در آن میان معتقدات خود، یا که شاید بهتر است بگوییم آرزوی خویش برای آیندهء نوع بشر، را نیز به نمایش گذارند. شاید هرگز این اندیشه به ذهن آنها خطور نمیکرد که این تصویر در آیندهء ایّام بتواند افرادی را به تفکّر وادارد و بی آن که بدانند منشأ این معتقدات چیست، به تحسین و تمجید آنها بپردازند و همین دوازده عبارت را راه حلّی برای دنیایی پرتلاطم بدانند که در ورطهء نابودی افتاده و در سراشیبی سقوط گرفتار شده و به سرعت به سوی انعدام پیش میرود.
جمیع نوع بشر به نحوی این امید را در دل و جان میپرورند که محلّ و مسکن خویش را از آلودگیها حفظ کنند و در جمال و زیبایی آن بکوشند و به نوعی آن را ممتاز سازند و روز به روز نقائص بیشتری را رفع کنند و بر کمالاتش بیفزایند. در این میان، اگر دیدهء خودبینی صاحب مسکن بسته شود، هر عابر گذرایی که از مشاهدهء جمال آن مسکن، یا تلاش صاحبش برای رفع نقائص آن، به شوق آمده نظری ابراز دارد، با دید مثبت به بررسی آن میپردازد تا چنانچه مفیدش یافت در تنسیق و تجمیل بنای خود از آن سود جوید و ابداً به این اندیشه نخواهد افتاد که در نفی و ردّ آن بکوشد یا در پیشنهاد دهنده نقصی بیابد، یا نقص نایافته، نسبت ناروایی به آن بدهد که نتیجهاش سود نجستن از پیشنهاد او باشد. یا اگر مجاب شود که سود جستن از پیشنهاد مزبور مفید به حال بنای او خواهد بود، به این اندیشه نخواهد افتاد که به نوعی آن را به خویشتن نسبت دهد و بینیازیاش از عابر گذرا را به رخ بکشد.
جامعهء بشری که امروز، در هر زمینهای که تصوّرش را بشود کرد، اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، مراحل وحشتناکی را میگذراند و دنیایش به مثابه بنای کهن فرسودهای است که در حال فرو ریختن است، نیاز به نقشهای جدید و دستورالعمل سادهء قابل فهم و عملی بدیعی است تا بتواند بنای جدیدی را بسازد و مأوی و مسکن خود قرار دهد و چون این جهان در حدّ و اندازهء دهکدهای کوچک شده، و به عبارت دقیقتر با وسائلی که ابداع و اختراع نموده و اکتشافاتی که به آن نائل گشته و ارتباطاتی که گسترده ساخته جهان را بسان مسکن و ملجأ مشترک تمامی اهل عالم ساخته، اگر بخواهد آن را به محلّی امن جهت آسایش خویش تبدیل نماید، چارهای ندارد جز آن که نقشههای گذشته را کنار بگذارد و به طرحی نو روی آورد و در قدم اوّل دیدهء تعصّب فرو بندد، و زنگ یکسونگری را از آینهء دل بزداید و به سوی آیندهء روشن قدم بردارد. چه نیکو گفته است سعدی در وصف نوع بشر که آدمیان در آفرینش ز یک گوهرند و بیگمان از همان زمان طرح یگانگی نوع بشر را در ذهن خویش ریخته و انسانها را به نابود کردن اختلافات و برداشتن گامهایی در جهت وحدت توصیه کرده است. گویی ملهم بوده که انسانها روزی، در آتیهء ایّام، پی به وحدت ذاتی خویش خواهند برد و خواهند دانست که، اگر موانع از میان برداشته شود، سراپردهء یگانگی بلند خواهد شد، به نحوی که آدمیان به چشم بیگانگان یکدیگر را نخواهند دید، چه که همه میوههای یک درخت آفرینشند و برگهای یک شاخه از آن درخت.
بررسی بیطرفانهء هر یک از عباراتی که در تصویر فوق مشاهده میشود، یعنی جستجو برای یافتن حقیقت وجودی و عملی آنها، و یافتن راههای اجرایی آن در دنیای امروز، جهان را از نابودی حتمی نجات خواهد داد. نگاهی گذرا به هر یک از آنها بیندازیم و ببینیم که آیا عملی هستند یا خیر. اگر عملی هستند، با دیدی باز و سعهء صدر و نگاهی جهانبین و نه خودبین، اجرای آنها را وجههء همّت خویش قرار دهیم. البتّه ناگفته نماند اگر هر یک از ما انتظار داشته باشیم دیگری در این راه قدم بردارد و اصلاح جهان از نقطهء دیگری شروع شود، ابداً طرح اصلاحی عملی نگردد و جهان همچنان دستخوش امواج خروشان آشفتگی و پریشانی باقی خواهد ماند.
اگر جهان را مکانی واحد برای نژادی واحد بدانیم، مرزها را از میان برداریم، و جمیع انسانها را اعضاء یک خاندان مهرپرور (به معنای حقیقی آن) بدانیم، وسائل معاشرت، مؤانست و مؤالفت آنها را فراهم خواهیم کرد. شرکت دادن تک تک اعضاء جامعه (اعم از زن و مرد) در ایفای وظایف خود در اجرای امور جامعهء بشری، به میزان مهارت و کفایت آنها، بدون توجّه به جنسیت، نژاد، رنگ، زبان، عقیده، میتواند قدم اوّل در حرکت به سوی یگانگی باشد و در همین جا است، که تعصّبات جنسی، مذهبی، قومی، زبانی، سیاسی، وطنی و غیره کنار گذاشته میشود و وحدت حقوق انسانها، بخصوص وحدت حقوق و مسئولیت و فرصت برای زن و مرد حاصل میگردد. وقتی تعصّبی در میان نباشد، نگرانی برای امنیت شغلی و مالی زائل گردد، زیادهخواهی از میان انسانها رخت بر خواهد بست، دین و عقیده، که (با منشأ واحد از سوی خداوند احد) از ابتدا برای ایجاد الفت و محبّت از سوی خداوند فرستاده شده و به مرور زمان وسیلهء دشمنی و نزاع گشته جایگاه اصلی خود را خواهد یافت و چون برای راحتی نوع بشر آمده اختلافش با علم را زائل خواهد ساخت و هر دو دوش به دوش یکدیگر، بدون دخالت در امور هم و فقط در جهت اصلاح حرکت به جلو تلاش خواهند داشت، چه که علم، در پرتو اجباری شدن تعلیم و تربیت، سریانی گستردهتر در میان جمیع نوع بشر خواهد یافت و احدی از آن محروم نخواهد ماند؛ در چنین حالتی صلح و آرامش حاکم خواهد شد، هزینههای جنگی تقلیل خواهد یافت و به امور مفید اختصاص خواهد یافت، و در نتیجه مشکلات اقتصادی، با تعدیل معیشت، تدریجاً حلّ خواهد شد و با حلّ مشکلات اقتصادی، امنیت خاطر فراهم خواهد آمد و کسب معاش از طریق زیانبار برای دیگر آدمیان محلّی از اعراب نخواهد یافت و لذا مشکلات اخلاقی نیز، که عمدتاً در اثر نیازهای اقتصادی و سوق یافتن نوع بشر به یافتن راههای نادرست جهت کسب معاش یا استثمار دیگران پدید آمده، حلّ و فصل خواهد شد..
این توجّه انسانها،جهان را از سقوط بیشتر در ورطهء هلاک نجات خواهد داد و سیر صعودی را به سوی سعادتی جاودانی به آن خواهد بخشید. شاید بعضاً اینها را مبنای مدینهء فاضلهای بدانند که در عمل با شکست مواجه است. امّا، برای هر یک از آنها راه حلّی موجود و پیشنهادی مذکور. به عبارت دیگر، این عبارات، اگر نیک نگریسته شود، دارای روابطی فیمابین خود هستند که با عملی ساختن هر یک از آنها، میتوان به سوی اجرای دیگری قدم برداشت. اگر تعصّب دینی برطرف شود، دین سبب الفت گردد؛ اگر تعصّب جنسی از میان برود، حقوق زن و مرد یکسان خواهد شد؛ اگر امنیت شغلی برقرار شود، زیادهخواهی و پایمال کردن حقوق دیگران محو و زائل خواهد شد و فاصلهء فقیر و غنی کاهش خواهد یافت و به حدّ اقلّ ممکن خواهد رسید. باشد که دیگربار نگاهی به شعر سعدی بیندازیم و جایگاه حقیقی انسانی خویش را باز یابیم. چه نیکو فرمود:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
فقط باید بدانیم که اصلاح عالم و آسایش امم فقط به دست خود انسانها میسّر خواهد بود. انتظار بیهوده جهت رسیدن یاری از کرّات آسمانی ما آدمیان را هر لحظه بیشتر در این گرداب خطرناک غرق خواهد کرد. جانتان خوش و دلهاتان آگاه باد.
2010/02/22 09:23
شما بهائيان جنايتكاريد و سند جنايت شما در تاريخ ثبت شده است. مرگ بر همه شما بهائيان مزدور و آدم كش
كتاب سايه شوم به نوشته خانم مهناز رئوفي تنها گوشه اي از جنايات شما را منتشر كرده است