ماخذ: آموزشکده جامعه مدنی توانا
آن روز تابستانی مهوش شهریاری، که بیشتر او را با نام خانوادگی همسرش «ثابت» میشناسند، برای ابلاغ حکم بیست سال زندانش از درون زندان اوین به دادگاه فراخوانده شد، آرامتر ازهمیشه بود. وقتی «قاضی مقیسه» حکم بیست زندان تعزیری را به بانو مهوش ثابت ابلاغ کرد، مهوش که تا پیش از آن حرفی نزده بود، چشم در چشمان قاضی دادگاهش گفت:« آقای قاضی اگر حکم اعدام میدادید با کلاستر بودها» لبخندی زده و از اتاق بیرون آمده بود.
مهوش ثابت، پرسابقهترین زندانی اکنون بند زنان، متولد سال ۱۳۳۱ در شهر اردستان استان فارس است. او وقتی ۱۰سال بیشتر نداشت به همراه خانوادهاش به تهران آمد. مهوش در رشته روانشناسی دانشگاه تهران لیسانس گرفت و بلافاصله و در سنین جوانی به کار آموزشی و معلمی مشغول شد. او سالها معلم و مدیر مدرسه بود و تا پیش از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، با کمیته ملی سوادآموزی ایران همکاری داشت. بعد از انقلاب مانند بسیاری دیگر از همکاران بهاییاش، محدودیتهای بیشتری برای کار او ایجاد شد. از کار اخراج شد و از اشتغال به هر گونه کار آموزشی دولتی محروم.
در میانه دهه هفتاد، مهوش ثابت به همراه شماری از همکیشان بهاییاش موسسهای آموزشی برای جوانان بهایی تاسیس کردند. این موسسه امکانی برای تحصیلات عالیه در اختیار جوانان بهایی قرار میداد که از تحصیل در دانشگاههای دولتی محروم شده بودند. ثابت به سبب سابقهاش در کارهای آموزشی، مدیریت این موسسه را برعهده گرفت و تا پیش از دستگیری، به مدت ۱۵سال این موسسه علمی غیررسمی را مدیریت کرد.
بازداشت و دادگاه
مهوش ثابت در پانزدهم اسفند ۱۳۸۶ توسط ماموران امنیتی در مشهد بازداشت شد. بعد از بازداشت به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷، شش تن دیگر از بهاییان عضو گروه «یاران ایران» با اتهاماتی مشابه با اتهامات مهوش ثابت بازداشت شدند. ثابت در طی ۲۰ ماه اولیه بازداشتاش تفهیم اتهام نشد و اجازه تماس با وکیل هم نداشت. در ۲۳ بهمن ۱۳۸۷، دادسرای امنیت تهران از صدور قرار مجرمیت برای مهوش ثابت و شش تن دیگر از مدیران جامعه بهایی به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» خبر داد. آنها در ۲۲ خرداد ۱۳۸۹، به اتهام «جاسوسی، توهین به مقدسات، تبلیغ برعلیه نظام و رواج فساد فی الارض» به بیست سال زندان محکوم شدند. این درحالی بود که مهوش ثابت به همراه فریبا کمالآبادی، جمالالدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم در آخرین جلسه دادگاه خود و در اعتراض به غیرعلنی و غیرحقوقی بودن رویه دادگاه، حاضر به حضور در دادگاه نشدند.
«یاران ایران» نام گروهی است که فعالیتهای اداری جامعه بهایی را در ایران هدایت میکنند. این گروه جایگزین «محفل ملی ایران» شد که در واقع نظام اداری و تشکیلاتی بهاییان بود. این محفل با فشارهای حکومت تعطیل شده بود. بهاییان تأسیسات رسمی روحانیت را مردود میدانند و بنابراین وظایف اداری که در مذاهب دیگر به طور سنتی در حوزه مسئولیت روحانیون است، در بین بهاییان بر عهده محفلهای روحانی است.
در ۲۴ شهریور ۱۳۸۹، دادگاه تجدید نظر پس از حذف اتهاماتی چون جاسوسی و همکاری با دولت اسرائیل، این حکم را به ۱۰ سال کاهش داد. این حکم به صورت شفاهی به وکیل خانم ثابت ابلاغ شد. اما نهایتا حکم دادگاه تجدید نظر از سوی دادستان کل کشور، برخلاف شریعت تشخیص داده شد و مجددا به ۲۰ سال افزایش یافت.
در مرداد ۱۳۸۹ پس از ابلاغ حکم دادگاه بدوی، مهوش ثابت و شش عضو دیگر جامعه بهاییان به زندان رجاییشهر منتقل شده بودند. در پی انتقال این گروه به زندان رجایی شهر، مهوش ثابت به همراه فریبا کمال آبادی به بند ۲۰۰ زندان گوهردشت کرج فرستاده شدند. در سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ این دو در پی انحلال بند زنان زندان رجاییشهر به زندان قرچک ورامین منتقل شدند، اما دو هفته بعد مجددا به زندان اوین برگرداندهشدند.[۱]
اعتراض فعالان حقوق بشر
پس از ابلاغ حکم بیست سال زندان برای مهوش ثابت و دیگر رهبران جامعه بهایی، در مرداد ۱۳۸۹، مجموعه فعالان حقوق بشر ایران در بیانیهای به این احکام اعتراضکردند.[۲] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن محکوم کردن رویکرد دستگاه قضایی- امنیتی، نه تنها اساس بازداشت و صدور حکم برای این شهروندان ایرانی را موضوعی غیرحقوقی، مغرضانه و فاقد حداقل وجاهت قانونی و انسانی خواند، بلکه آنرا بهعنوان نمونهای عینی از نقض کرامت و حرمت انسانی و اساس آزادی اندیشه و بیان ارزیابی کرد. در این بیانیه آمده است:
«در پی ممنوعیت تمام مؤسسات انتخابی و انتصابی بهایی در ایران در سال ۱۳۶۲ و اعدام اکثر اعضای سه محفل روحانی ملی اداره کننده امور بهاییان، یک مجمع موقت با عنوان یاران ایران با اطلاع کامل حکومت ایران تشکیل شد که هفت شهروند فوق در این مجمع به صورت شفاف به امور اولیه جامعه سیصدهزار نفره بهاییان ایران به عنوان بزرگترین اقلیت مذهبی کشور رسیدگی میکردند. فارغ از عاری از مستند بودن مجموع اتهامات وارده، این محکومیت در حالی صورت گرفت که هفت عضو رهبری جامعه بهایی بیش از دو سال است که در بازداشت غیرقانونی به سر میبرند و در طی دو سال مورد اشاره از حداقل حقوق انسانی و قانونی خود بیبهره ماندهاند. علاوه بر بلند مدت بودن بازداشت موقت این افراد (قریب به دو سال) همگی این زندانیان بهعنوان مصداقی از شکنجه سفید، در محیطهای بسته مانند سلولهای انفرادی یا چند نفره و جدا از سایر زندانیان به صورت بلند مدت نگهداری شدهاند.»
در ادامه، این بیانیه با اشاره به تاریخچه برخورد با جامعه بهایی، خواستار پیگیری جدی نهادهای بینالمللی دربرابر نقض حقوق آنان شد:
«دولت مذهبی ایران در سالهای گذشته، دهها تن از شهروندان بهایی را در زندانها اعدام کرده، به تخریب خانههای آنان اقدام نموده و به ویرانی گورستانهای آنان پرداخته است. همچنین، ممانعت از بیان عقیده و اندیشه، مشکل کردن دفن اجساد بهاییان، محرومیت از تحصیل، بازداشت و آزار و اذیت، صدور احکام سنگین، توهین به مقدسات، تفتیش عقاید را نیز باید در به کارنامه بلند بالای دولت ایران در خصوص بهاییستیزی و بالطبع نقض آزادی اندیشه و بیان و آزادی مذهب افزود. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن خواست به رسمیت شمرده شدن حقوق انسانی و شهروندی بهاییان ایران، آزادی فوری و بیقید و شرط رهبران این جامعه مذهبی و همینطور اعاده حیثیت از آنان و یا برگزاری دادگاه علنی در بستر حقوقی همراه با مستندات را بهعنوان حقی انکار ناشدنی خواستار است.»
احساس خواهری
«رکسانا صابری»[۳]، روزنامهنگار ایرانی- آمریکایی که مدتی را با مهوش ثابت در زندان اوین همبند بود در مقالهای در روزنامه «واشنگتن پست»[۴] با اشاره به خاطرات خود از دوران زندان به توصیف زندانیان زن بهایی پرداخت. او این مقاله را بعد از حکم بیست سال زندان برای آنها نوشت.
رکسانا صابری در آغاز گفتار خود مینویسد که در دوران حبس در زندان اوین مدتی را با دو تن از رهبران جامعه بهایی به نامهای مهوش ثابت و فریبا کمالآبادی سپری کرده است. در این مدت همبندی یک احساس خواهری به آنها پیدا کرده بود و از نگاه وی آنان زنانی بودند که تنها جرمشان اجرای مسالمتآمیز مراسم دینی خود و مقاومت در برابر زندانبانان برای زیر پا گذاشتن اعتقاداتشان بود. صابری مینویسد:
«مهوش و فریبا هر کدام بین هشت ماه تا یک سال ممنوعالملاقات بودند. هر یک از این دو نیمی از دوران حبس خود را در سلولهای انفرادی گذرانده بودند و با خانواده و جهان خارج هیچ ارتباطی نداشتند. تنها چیزی که در اختیار آنها بود نسخهای از قرآن بود. پس از این مدت زندانبانها به هریک از این دو یک مداد دادند. این مداد برای آنها بسیار ارزشمند بود، اما تنها کاری که میتوانستند با این مداد انجام دهند حل جدول و معماهای روزنامههای دولتی ایران بود.»
صابری نوشته است که با وجود شرایط دشوار و اتهامات سنگین، روحیه دو همبند بهایی وی بسیار عالی بود. هر سه آنها سعی میکردند به بهترین وجه از امکانات محدود زندان برای حفظ روحیه و سلامت خود بهره ببرند. این دو نفر به رکسانا گفته بودند که با وجود همه فشارها بر جامعه بهاییان آنها قصد ترک ایران را ندارند، چون وظیفه خود را نه تنها خدمت به بهاییان بلکه خدمت به کل ایرانیان میدانند.
بانوی شاعر
یکی از ویژگیهای بارز مهوش ثابت، طبع فوقالعاده او در بیان احساساتش در قالب شعر است.[۵] او در شعری به نام مهلکه که در زندان سروده احساسات و باور خود را توصیف کرده است:
آه در این سجن، چه با ما کنند — خاک به افلاک، چه سودا کنند
تیغ ، اگر بر رگ ما میزنند — خون به دلِ لاله صحرا کنند
مُهر اگر بر لب ما مینهند — غنچه دهانان لب خود وا کنند
خاک اگر پیکر ما میشود — از گِلِ ما محشر کبری کنند
جام و سبويی اگر از ما شکست — میکده ها زنده و بر پا کنند
پای اگر بر سـرِ ما میزنند — افسر ما، گنبدِ مینا کنند
خار اگر بر سرِ ما مینهند — زنده جهان از دَمِ عیسی کنند
چاه اگر در رهِ ما میکَنند — یوسف کنعان همه پیدا کنند
بیم نداریم ز طوفان چه باک — کشتی نوحی سوی دریا کنند
گـر خَزَفی در رهِ ما گم شود — تاج جواهر همه پیدا کنند
پای به زنجیر اگر کردهاند — شهپرِ اندیشه هویدا کنند
راه به این پیـر اگر بستهاند — خیلِ جوانان همه غوغا کنند
گرهمه این بزم تماشا کنند — از چه از این مهلکه پروا کنند.[۶]
زندانی بدون مرخصی
ایرج کمالآبادی، برادر فریبا کمالآبادی در مصاحبهای با «روز»[۷] در تاریخ ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲۲ درباره وضعیت مهوش ثابت و خواهرش گفت:
« بین ۳۰ تا ۳۵ نفراز زندانیان سیاسی و عقیدتی زن در زندان اوین در یک سالن نگهداری میشوند که فریبا و مهوش هم با آن ها هستند. بعد از پنج سال زندان بدون مرخصی و با توجه به شرایط مختلفی که برای آنها به وجود آوردند از جمله انتقال به زندان رجاییشهر و سپس قرچک که واقعا وحشتناک بود، جان و تنشان فرسوده شده است. در این پنج سال خیلی ناراحتیها را تحمل کردند و از لحاظ جسمی در وضعیت سلامتی به سر نمیبرند. هر دو پوکی استخوان و مشکلات دیگری دارند که اگر امکان استفاده از مرخصی داشتند، کمی میتوانستند به مداوا بپردازند اما علیرغم پیگیریهای فراوان، اجازه مرخصی به آنها نمیدهند.»
او در پاسخ به این سوال که قوه قضاییه چرا به آنها مرخصی نمیدهند،[۸] گفت: « هیچ وقت جواب قانعکننده و منطقی نمیدهند. میگویند مرخصی شامل حال شما نمیشود. این هفت نفر که مدیران سابق جامعه بهاییت هستند در واقع مسئولیتشان با سازمان زندانها نیست و زندانیان وزارت اطلاعات هستند و زیر نظر وزارت اطلاعات، محکومیتشان را سپری میکنند حتما از بالا دستوری هست که به اینها مرخصی ندهند و نمیدهند.»[۹]
مهوش ثابت، بانوی ۶۰ ساله، در پاییز سال ۱۳۹۱ در زندان دچار شکستگی لگن شد اما باز هم نتوانست برای درمان مرخصی بگیرد. او به دلیل حبس طولانی مدت در زندان و همچنین تغذیه نامناسب به پوکی استخوان شدید دچار شده که به شکستگی لگن وی انجامید.
همدلی فائزه هاشمی با زندانیان بهایی
یکی از نزدیکترین دوستان مهوش در زندان اوین «فائزه هاشمی رفسنجانی»، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی بود. مهوش در یادداشتهای روزانه خود به ارتباط همدلانه فائزه هاشمی با بهاییان اشاره میکند. در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۱ مینویسد:
«امروز فائزه خانم اعلان کرد که مایل است ھمراه ما روزه بگیرد [یازدهم تا ۲۹ اسفند دوران روزه بهاییان است]. با او افطار کردیم. محبت او فوقالعاده است.»
در ۲۸ اسفند مینویسد: «امشب افطار مھمان فائزه خانم بودیم. ھمه را دعوت کرده بودند به فسنجان با پسته رفسنجان، سالاد الویه و سوپ عالی. بعد ھم چند دقیقهای صحبت کرد. قرار است سیام اسفند بعد از سال تحویل آزاد شود اما اعلانکرده که مایلاست که سال تحویل را در زندان بگذراند، ھمراه با بقیه دوستانش.»
مهوش به همراه دیگر همبندانش در بند نسوان زندان اوین یعنی نسرین ستوده، حکیمه شکری، ژیلا کرم زاده مکوندی، مریم جلیلی، میترا زحمتی و نوشین خادم بعد از آزادی فائزه رفسنجانی نامه کوتاهی خطاب به او نوشتند:
«فائزه عزیز، ساعت ۶:۳۰ صبح روز ۲۹ اسفند، در ساعتی نامنتظر از تو خواستند زندان را ترک کنی و در قبال پافشاریات برای ماندن تا ساعت تحویل سال، بی توجهی نشان دادند. تو را در نیمه های شب به زندان آوردند و در ساعتی که همه خواب بودند نیز از زندان بیرون بردند در حالی که تو اعلان کرده بودی مایلی لحظه تحویل سال را در زندان باشی. این ارزش بزرگی است که تو به عنوان زندانی سیاسی در اوین محبوس بودی. تلاش تو برای مبارزه با شرایط ناعادلانه زندانیان، هزینههایی از جمله انتقال به انفرادی را به تو تحمیل کرد که با صبر و بردباری تحمل کردی. بر این باوریم که در لحظه تحویل سال به یادمان هستی. همانگونه که ما به یادت هستیم و سالی خوش توأم با امن و آسایش و آزادی برای تو و همه مردم ایران، آنچنان که شایسته آن هستیم، آرزومندیم.»[۱۰]
نامه به رییس جمهور
پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران و انتخاب حسن روحانی بهعنوان رییس جمهور جدید، مهوش ثابت به همراه شش تن دیگر از رهبران جامعه بهایی در نامهای خطاب به رییس جمهور جدید، وضعیت خود و جامعه بهاییان ایران را به او یادآوری کردند. در ابتدای این نامه آمده است:
«دعوت اخیر جنابعالی برای شرکت در گفتمانی همگانی درباره حقوق و وظایف شهروندی، بارقه امیدی در قلوب روشن نموده که شاید چنین لحظهای اکنون برای مردم شریف ایران و سرنوشت این سرزمین مقدس فرا رسیده است. ما نیز ضمن گرامیدشت این اقدام مبارک بر آن شدیم که در پاسخ به مسئولیت اخلاقی عمیق که نسبت به وطن خود علیالخصوص نسبت به جوانان این مرز و بوم احساس میکنیم، منویات قلبی خود را بیان نموده در این گفتمان مهم شرکت کنیم. ما این اقدام را از درون سلول زندان و علیرغم محدودیتهای ناشی از آن و به عنوان جمعی از شهروندان قانونمند این مملکت انجام میدهیم، شهروندانی که بیش از پنج سال پیش صرفا به دلیل خدمات خود جهت تمشیت امور داخلی جامعۀ بهایی ایران دستگیر و روانه زندان شدند.»
در ادامه آنها با طرح سوالاتی درباره چیستی جامعه مطلوب، ریشه بهبود وضعیت موجود حقوق شهروندی را تغییر در نگرشهای کلان در سطح مدیریت جامعه بیان کردند:
«جناب رییس جمهور! مشورت با عناصر مختلف اجتماع درباره آیند مملکت صرفا میتواند قدمی اولیه در راه بنیان چنین اجتماع مترقیای محسوب گردد، اما آنچه اهمیت اساسی دارد این است که برنامههای آموزش و پرورش کشور بازبینیشوند تا اطمینان حاصل کنیم که زمینه اجتماعی لازم برای پرورش یک فرهنگ پیشرو فراهم شود. فرهنگی که بر اساس اصولی بنیادین از قبیل شرافت و کرامت انسان و تساوی شهروندان در برابر قانون استوار است.»
سپس، آنها وضعیت خود و جامعه بهایی ایران را به عنوان یکی از روشنترین موارد نقض حقوق شهروندی پیش کشیدند:
«احکام صادره برای هزاران نفر از بهاییان در اخراج از مشاغل دولتی، اعدام بیش از ۲۰۰ نفر از بهاییان، اخراج هزاران نفر از جوانان دانشجو از دانشگاهها در گذشته و همچنین احکام صادره در هشت سال اخیر برای صدها شهروند بهایی و وقایع وارده بر ما هفت نفر و روند قضایی که منجر به محکومیت هر یک از ما به بیست سال زندان گردید، دلایلی گویا بر اهمیت این نکته است و ضرورت وجود ضمانت برای اجرای این قوانین را صد چندان مورد تاکید قرار میدهد. به راستی اگر تدبیری چارهساز اندیشیده نشود در شرایطی که حقوق افراد میتواند اینچنین خودسرانه و دلخواهانه پایمال شود، چه کسی میتواند مطمئن باشد که همین اتفاق و همین سرنوشت که امروز ما گرفتار آن هستیم، فردا گریبانگیر او نخواهد شد؟»[۱۱]
شعری برای همبندی
«ژیلا بنی یعقوب»، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان، که یکسال را در زندان اوین گذراند وقتی از روزهای آخر دوران زندانش میگوید، مهوش ثابت (شهریاری) جایگاه مهمی مییابد:
«دو سه هفتهای که به آزادیام از زندان مانده بود، تعدادی از دوستان روی ستونی که نزدیک تختم بود برایم روزشمار آزادی زدند، و دو سه نفرشان هر روز شعری رویش مینوشتند. یکی از روزها دیدم مهوش خانم شهریاری که از پنج سال پیش بدون یک روز مرخصی در زندان است، شعری را که خودش سروده بود بر کاغذ کوچکی، بر همین ستون چسباند. چقدر دردناک بود این شعر برایم. به او گفتم: خیلی زیبا اما خیلی غم انگیز است. نگاهم کرد، نگاهش پر از غم بود، پر از درد و رنجی عمیق. مهوش خانم که شصت و چند سال دارد به خاطر مذهبش در زندان است. شعری که میگوید زندانیها میآیند و میروند، و اما مهوش خانم و کسان دیگری از جمله فریبا کمالآبادی همچنان میمانند. این شعر اوست، با دست خط خودش که روی ستون بند زنان اوین چسبانده بود:
غصه میخورند که میآیند،
خو میگیرند
میمانند
شادمانه میروند…
و
تو
همچنان نشستهای
با قلمی در دست
و شعری
شاید برای هیچکس.»[۱۲]
بیپاسخ ماندن درخواستهای جهانی
در سیزدهم مه ۲۰۱۳ چهار کارشناس عالیرتبه حقوق بشر سازمان ملل متحد از ایران خواستند که هفت رهبر بهایی زندانی را فورا آزاد کند. در این اعلامیه مطبوعاتی [۱۳] که شب پنجمین سالگرد دستگیری این هفت نفر صادر شد، این چهار کارشناس تأکید کردند که آن هفت نفر صرفا به خاطر باورهای دینی خود نگه داشته شدهاند و ادامه زندانی بودن آنها ناعادلانه و غیرقانونی است و رفتار ایران با اقلیتهای دینی، قوانین بینالمللی را نقض میکند.
«احمد شهید»، گزارشگر ویژه درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، «الحاجی مالک سو» رئیس کارگروه بازداشت خودسرانه سازمان ملل متحد، «هاینر بیلفلد» گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره آزادی دین یا عقیده و «ریتا ایساک» کارشناس مستقل سازمان ملل متحد درباره مسائل اقلیتها، امضاکنندگان این بیانیه مهم بودند.
مالک سو در این بیانیه گفت: «این هفت بهایی صرفا برای اداره امور دینی و اداری جامعه خود زندانی هستند. این افراد پس از محاکمههایی که ضمانتهای یک محاکمه عادلانه بر اساس قوانین بینالمللی را برآورده نمیساخت محکومشدند.» همچنین ایساک اشاره کرد که بهاییان بزرگترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران هستند و وجود آنها و هویت دینیشان باید تحت اعلامیه سازمان ملل متحد درباره اقلیتها حفظ شود. بیلفلد نیز نوشت: «ایران باید تضمین کند که بهاییان و دیگر ادیان اقلیت که به رسمیت شناخته نشدهاند، میتوانند بدون مانع و ترس به باورهای خود عمل کنند.»[۱۴]
وزیر امور خارجه استرالیا، «سناتور باب کار»، نیز در هفدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۲، درخواستی مبنی بر آزادی فوری هفت مدیر بهایی در ایران منتشر کرد. درخواست او بخشی از کمپین بینالمللی «پنج سال بیدادگری»[۱۵]است که به مناسبت پنجمین سالگرد بازداشت مهوش ثابت و دیگر رهبران جامعه بهایی تشکیل شده است.[۱۶]
ایران تمام این درخواستها را بیپاسخ گذاشته و حتی شرایط زندان رهبران بهایی بهبود نیافته است. هماکنون بیش از پنج سال است که مهوش ثابت (شهریاری) در زندان است و در این مدت حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است.
آبان ۱۳۹۳ همزمان با ۱۵ نوامبر، روز نویسنده زندانی، انجمن جهانی قلم از مهوش ثابت به عنوان یک شاعر و نویسنده زندانی تقدیر کرد. به همین مناسبت آلبرتو مانگوئل، نویسنده آرژانتینی نامه سرگشادهای خطاب به مهوش ثابت منتشر کرد. او در این نامه با اشاره به یکی از اشعار خانم ثابت که بیان میکند با رفتن روشنایی دیگر حتی نمیتواند اندوه خود را ببیند، آمده که من امیدوارم پایان اندوه شما نزدیک باشد، اما این پایان نباید با تاریکی عجین باشد بلکه نتیجه آزادی باشد، همانطور که آفتاب حق طبیعی همه است که نمیتوان از کسی سلب کرد. [۱۷]
[۱] AFPP: وبلاگ حمایت از زندانیان سیاسی گمنام در ایران
[۲] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)
[۵] شعر همقفس از مهوش ثابت به یاد همبند خود فریبا کمال آبادی٬ یوتیوب
[۶] کمیته گزارشگران حقوق بشر
[۹] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)
[۱۰] خبرگزاری جنبش راه سبز (جرس)
[۱۱] مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)
[۱۳] وبلاگ جامعه بهاییان جهان :BIC
[۱۴] وبلاگ جامعه بهاییان جهان:BIC
[۱۵] وبلاگ جامعه بهاییان جهان: BIC
[۱۶] وبلاگ جامعه بهاییان جهان:BIC
Leave a Reply