ماخذ: www.bbc.com
مهرداد امانت، پژوهشگر تاریخ در مقاله ای برای صفحه ناظران با اشاره به گزارش هایی که اخیرا درباره تخریب گورهای دسته جمعی منتشر شده به تاریخ تخریب گورهای دگر اندیشان در تاریخ معاصر ایران پرداخته است.
انتشار گزارش تکان دهنده تخریب گورهای اعدام های دسته جمعی دهه شصت توسط دو سازمان حقوق بشری پس از کشف غیرمترقبه و جنجالی پیکری که نشان از رضا شاه داشت، بار دیگر توجه همگانی را به دوران اعدام های پس از انقلاب که “بهار آزادی” نامیده شده، جلب کرده است.
محاکمات چند دقیقه ای انقلابی، اعدام صدها نفر از نظامیان و مسؤلان نظام پهلوی، فعالان قومی، بهاییان ودگر اندیشان را در پی داشت. اما “اعدامهای انقلابی” تنها مقدمه ای بود برای آینده ای تاریکتر. ارائه اسناد ۱۲۰ گور دسته جمعی در سراسر ایران نشانه ایست از برنامه ای گسترده و اغلب مخفی با ابعادی هولناک برای محو کامل کسانی که “مخالف” شمرده می شوند. در اعدامهای دسته جمعی سال ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی با احکامی کوتاه و قاطع به اعدام محکوم شدند.
اما برنامه نابودسازی مخالفان پیامدهای جانبی و هولناکی را نیز به همراه داشت. مشکل هزاران جسد، مشکلی بزرگ برای مسئولانی بود که سعی در مخفی نگاه داشتن کشتار زندانیان داشتند و از باقی گذاشتن قبرهایی که بعدا ممکن بود به یادگاری برای آن جانباختگان تبدیل شود بیمناک بودند. قربانیان این کشتارها برطبق اعتقادات سیاسی دسته بندی شده و آن دسته که کافر شمرده می شدند با کامیون های یخچال گوشت به “کفرآباد” و یا “لعنت آباد” (خاوران کنونی) انتقال یافتند و در قبور جمعی و کم عمق مدفون شدند، منظره ای که گورهای دسته جمعی یهودیان در آلمان نازی و یا قتل عام مسلمانان بوسنی را به یاد میاورد.
ملاحظات شرعی و عقیدتی مانع تدفین “کفار” و افراد “خارج از مذهب” همچون مارکسیست ها و بهاییان در قبرستان مسلمانان می شد. گورستانها می بایست از وجود چنین عواملی تصفیه می شد، مبادا که مایه عذاب ارواح مسلمین و مانع رستگاریشان در روز قیامت شود. به همین علت، انقلابیون مذهبی به کشته شدگان و اعدام شدگان دوران انقلاب که در قبرستان بهشت زهرا مدفون بودند حمله ور شدند، برخی اجساد را از قبور درآورده و در بیابانهای اطراف مدفون کردند.
در اعتقادات شرع شیعه، مدفن شخص متوفی در رستگاری رفتگان در روز قیامت دخیل است. به همین دلیل در گذشته بسیاری با زحمت زیاد، اجساد بستگان خود را به عتبات حمل و در جوار مزار ائمه اطهار دفن می کردند، تا رستگاری آنها را در روز قیامت تضمین کنند.
سابقه تاریخی مرده آزاری
پیکر مومنان در دین اسلام و فرهنگ شیعه از احترام خاصی برخوردار است و برخلاف غرب که سوزاندن اجساد (cremation) امری پذیرفته و از لحاظ محیط زیستی موجه شناخته می شود، سوزاندن اجساد مخالف اصول اسلامی و اهانتی است به بازماندگان. رسوم و وظائفی چون زیارت قبور، نذر کردن و حتی دخیل بستن و اعتقاد به شفاعت رفتگان در زندگی بازماندگان، جزئی از فرهنگ مردمی ایرانیان به شمار می آید. شاید به همین دلیل، قبرستان به عنوان فضایی نیمه مقدس، محلی ایده آل برای یورش به معتقدات دگراندیشان است.
درعین حال، انهدام قبور نیز ریشه عمیقی در فرهنگ و اعتقادات ایرانی ها دارد. بعضی محققان سابقه تاریخی نبش قبور را به ترک ها و مغول ها منسوب کرده اند که حفظ تمامیت اسکلت اشخاص یا حیوانات را لازمه تجدید حیات آنان و انهدام بقایای مردگان را سبب قطع نسل میدانستند. در دوران صفوی به مواردی از نبش قبر و سوزاندن اجساد رهبران صوفی سنی به قصد اهانت به پیروانشان و یا به قصد کین خواهی از اجداد ظاهراً ستمدیده خاندان صفویه بر می خوریم. ممکن است ناسزاگویی به قبور بستگان در زبان فارسی (“پدر سوخته”،”پدر درآوردن”)، ریشه در همین دوران داشته باشد.
در دوران قاجار با ظهور جنبش بابی، مرده آزاری شدت بیشتری یافت. بعد از تیرباران سید علیمحمد باب و یکی از پیروانش، پیکر آنها که با طناب آویزان شده بود تا غروب آفتاب در سبزه میدان تبریز باقی ماند و بعد از گرداندن در کوچه و بازار در خندق خارج از دروازه شهر افکنده شد تا خوراک سگهای ولگرد شود. اما بابی ها شبانه بقایا را ربودند و در صندوقی نگهداری و پنهان کردند. بعد از دهه ها جابجایی پنهانی، این اجساد در سال ۱۹۱۵ در حیفا، واقع در فلسطین عثمانی، به خاک سپرده شد.
در سال ۱۸۷۰ شیخ مازگانی که مردی سالخورده و متهم به شرکت در شورش بابیان اطراف کاشان بود، دو چیز از میرغضب خود طلب کرد. اول آب برای وضو و اقامه آخرین نماز و دوم نگرداندن جسدش دور شهر. همچنین هنگامی که علی جان ماهفروجکی، مجتهدی جوان و محبوب که بهایی شده بود، را در سال ۱۸۸۳ میلادی در تهران به دست میرغضب سپردند، تعدادی از زنان بهایی با پرداخت پول و جواهرات خود، جسد علی جان را باز پس گرفته و کردند. اما اعتراض به دفن او در گورستان مسلمانان ادامه یافت و به دخالت ماموران حکومتی برای نبش قبر انجامید.
در دوران معاصر بعد از دو دهه حکومت رضا شاه که در آن از شورش و آشوبهای شهری و دینی کمتر خبری بود، علاقه به مرده آزاری دوباره زنده شد. محمدرضا شاه که در سالیان آغازین حکومتش به دنبال تقویت ارکان سست سلطنتش بود، از همراهی با علمای سنتی شیعه دریغ نداشت.از جمله در سال ۱۳۳۴ شاه به درخواست آیت الله بروجردی برای هجوم به بهائیان به عنوان پاداش همکاری روحانیت در سرکوب جبهه ملی و حزب توده جواب مثبت داد. برای اولین بار عوامل ضد بهایی از حمایت دولت و دسترسی به دستگاه های تبلیغاتی مدرن مثل رادیو بهره بردند. به بسیاری از بهائیان در روستاها و شهرستانها حمله کردند، تعدادی از آنها را به قتل رساندند و به اجسادشان هم اهانت کردند.
در دوران کوتاه شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که به رهبری آیت الله خمینی در اعتراض به اصلاحات ارضی، حقوق زنان و نفوذ ایالات متحده در ایران شروع شد، عده ای به قبرستان بهایی تهران حمله کردند، تعدادی از قبرها را شکستند و استخوانها را نیز به آتش کشیدند.
در سال ۱۳۶۰ گورستان بهاییان تهران، موسوم به “گلستان جاوید”، مصادره شد. ده سال بعد شهرداری تهران، این گورستان را به منظور احداث مجموعه فرهنگی خاوران تخریب کرد. بنا به فقه شیعه، به اصطلاح “تبدیل به احسن” کردن قبرستان، تنها بعد از سی سال جایز است اما در این مورد فقط ده سال گذشته بود. این خود مایه شگفتی است که به رغم وسواس شیعیان به جزئیات رستاخیز اجساد در روز قیامت، در مورد بازیافت قبرستانها تا این حد عملگرایند، چنان که حتی بعضی مدارس دوره پهلوی بر روی قبرستانهای متروکه بنا شده اند.
اما مسئولان جمهوری اسلامی حوصله نداشتند تا برای “کفار” سی سال صبر کنند. ده سال بعد از مصادره گورستان بهائیان، بنای مرکز فرهنگی خاوران که مستلزم خاکبرداری عمیق و دستکاری بیش از هزار جسد بود شروع شد. طراحی حیاط گود و زیرزمین پهناور این مجموعه در واقع راه حلی مدرن برای مشکل شرعی تطهیر خاک از” آلودگی” اجساد «نجس» بهائیان بود. در حین خاکبرداری و بازیافت خاک، ظاهراً اجساد بهائیان “خارج از دین” را در زیربنای جاده و پلی جدید به کار بردند.
خاطره تلخ خاوران
نام مرکز فرهنگی خاوران با خاطره تلخ دیگری در تاریخ معاصر ایران گره خورده که برخلاف در خاک آرمیدگانش، در اذهان عمومی زنده و برای ارباب قدرت همچنان مشکل ساز است. در سال ۱۳۸۷ مسئولان به بهانه طرح ساماندهی خاوران، مسئولان با کمک بولدوزر به کاشت درخت برای احداث پارک در این محل پرداختند. شاید درختان را به منظور تطهیر فضایی شوم، محو خاطرات تلخ و زدودن جنایات به کار گرفتند. اما نتیجه این بود که بولدوزرها لباس ها و اشیاء شخصی جان باختگان را به روی خاک آوردند. گویی این اشیاء نمادی بودند از مبارزه مردگان با یکدست سازی و مطلق گرایی حکومت. بولدوزری که گور دسته جمعی را زیر و رو میکند (مثل جرثقیل عظیمی که جای چوبه دار را گرفته) حاکی از خشونتی مدرن و صنعتی است که از منظره مومنانی که به اشاره مجتهدی جسد “کافری” را دور شهر می گردانند، هولناک تر است.
بر اساس گزارش این دو سازمان حقوق بشری، مسئولان جمهوری اسلامی مدتهاست که در پی یافتن راههای جدیدی برای انهدام نهایی آثار گورهای دسته جمعی بوده اند. برای مثال، می توان به جاده سازی، بتون ریزی، انباشت زباله و یا فروش قبور جدید (بدون اطلاع خریداران) اشاره کرد.
این رفتار خشن که با ویرانی، مصادره و فروش زمین گورستانهای بهاییان شروع شد امروزه ابعاد گسترده تری یافته است. قبرهای ورزشکاران، شاعران، نویسندگان و نواندیشان مسلمان نیز از گزند “تخریب سریالی” و حرمت شکنی سازمان یافته حکومت در امان نمانده است.
Leave a Reply