ماخذ: shahrvand-yar.com
ژینوس نعمت محمودی ۶ دی ماه ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. مادر او کمالیه اجزاچی، معلم مدرسه دخترانه تربیت بود (این مدرسه جزو اولین مدارس دخترانه ایران بود و توسط جامعه بهایی بنیان گذاشته شد) پدر وی عباس نعمت نام داشت که او را پدر گراور سازی (چاپ دستی یا چاپ هنری که از .شاخههای هنرهای تجسمی محسوب میشود) ایران نامیده اند
ژینوس بعد از پایان دوران دبیرستان در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته فیریک پرداخت. در دومین سال تحصیل در دانشگاه با هوشنگ محمودی که وی نیز دانشجو بود ازدواج کرد. چندی بعد هوشنگ محمودی از گویندگان موفق و با سابقۀ رادیو وتلویزیون شد و مدیر برنامۀ موفق کودک تلویزیون ایران بود.نتیجه این ازدواج دو دختر به نام مونا و آریانا و یک پسر به نام آرتین است.
ژینوس محمودی ضمن انجام وظایف مادری به تحصیل خود ادامه داد و موفق به اخذ فوق لیسانس فیزیک با تخصص در هواشناسی و علوم جوی شد.
فعالیت های ژینوس محمودی را می شود در سه بخش خلاصه کرد که آن سه بخش فعالیت های شغلی، اجتماعی و فعالیت های مذهبی وی در تشکیلات بهایی ایران است.
ژینوس محمودی کار خود را به عنوان اولین زن هواشناس ایرانی با سمتِ پیش بینِ ارشد، شروع کرد و همزمان به عنوان اولین رئیس مدرسه هواشناسی کار خود را ادامه داد. وی نمایندگی ایران را در بسیاری از کنفرانس های بین المللی به عهده داشت. ژینوس محمودی برای اولین بار در ایران به تحقیق و پژوهش در استفاده از اشعه آفتاب برای مصارف حرارتی پرداخت و مقدمات بهرهبرداری از آن را فراهم کرد و به علت تخصص و لیاقت و جدیتی که از خود نشان داد توانست ریاست سازمان هواشناسی کشور را احراز کند که در آن زمان شاخهای از وزارت جنگ شناخته میشد. در واقع، ژینوس محمودی معاونت وزارت جنگ را برعهده داشت و همپایه سرلشکر به شمار می رفت.
از خدمات مهمی که وی به هواشناسی ایران انجام داد تهیه “اطلس اقلیمی ایران” بود. مونا محمودی، دختر ژینوس در مصاحبه ای گفته بود “مادرم در دفتر هواشناسی فرودگاه مهرآباد به آسمان خیره میشد و میگفت «من هر کاری برای هواشناسی میکنم، به عشق این سرزمین و مردم است» با همین عشق به ایران و مردم ایران بود که سازمان هواشناسی ایران را از یک اتاق کوچک که در فرودگاه مهرآباد قرار داشت، با زحمات طاقتفرسا تبدیل به یک سازمان مجهز نمود.
ژینوس محمودی در کنار فعالیت های اداری به فعالیت های اجتماعی هم می پرداخت او در مسافرتهای کاری که به نقاط مختلف ایران انجام داد، پیگیر حقوق برابر برای زنان ایرانی بود. خانم محمودی عضو انجمن «زونتا» (زنان تحصیلکرده در امور صلح) و رییس انجمن «صلح دیهیم» بود و ریاست هیات مدیره «جمعیت زنان وزارت راه و هواشناسی» را هم برعهده داشت.
ژینوس و هوشنگ محمودی پیش از انقلاب فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور فرستاده اند اما در پی انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن حکومت اسلامی و مذهبی، مدارج علمی این زوج بهایی نادیده گرفته شد و ژینوس به دلیل اعتقاد به مذهب بهایی کار خود را از دست داد. خانه و اموال این زوج مصادره و حساب های بانکی آنان مسدود شد.
ژینوس و هوشنگ محمودی پس از آزار و اذیت فراوان به ناچارزندگی مخفیانهای را آغاز کردند. اما در مرداد ماه ۱۳۵۹ هوشنگ محمودی همراه سایر اعضاء اولین محفل ملی بهائیان ایران،بعد از انقلاب، ربوده شد و دیگر اثری از او یافت نشد و ژینوس در تنهایی به فعالیت خود در جامعه بهایی ادامه داد.
ژینوس محمودی که در جوانی با عضویت در لجنه های (کمیته ها) گوناگون فعالیت خود را آغاز کرده بود، در موقع دستگیری عضو محفل ملی ایران که بالاترین گروه مشورتی در سطح ملی برای اداره امور بهائیان در یک کشور است، بود. او بعد از انقلاب به شهرهایی که عده ای بهایی در آن زندانی بودند، سفر کرده و باخانواده های آنها ملاقات می کرد و حتی با وجودی که تحت تعقیب بود به ملاقات زندانیان می رفت.
فریده صمیمی یکی از بهائیان مطلع درخصوص بازداشت ژینوس محمودی و دیگر بهائیان همراه وی، در مصاحبه ای با پروژه نسل کشی آرام توضیح می دهد که «در آذرماه ۱۳۶۰ (سیزدهم دسامبر۱۹۸۱) جلسه محفل روحانی ملی در منزل آقای ذوق الله مؤمن تشکیل شده بود. به غیر از اعضاء محفل آقای مؤمن صاحب خانه و خودش برای مهمانداری در آن خانه حضور داشتند. از اعضای محفل ملی خانم گیتی وحید به علت بیماری و این که روز بعد می بایست تحت عمل جراحی قرار بگیرد، در جلسه حضور نداشت. جلسه حدود ساعت یازده شب به پایان می رسد. خانم محمودی و دکتر فروهی که از آن خانه خارج شده بودند را در بیرون خانه دستگیر کرده بودند و پاسدارها همراه آنها وارد خانه شده و همه کسانی که در خانه بودند را دستگیر می کنند.
طبق نوشته خانم فریده صمیمی در مورد همسر خود آقای کامران صمیمی که به همراه اعضای محفل بازداشت شده بود “هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سؤال کردند شما ورقهای دارید برای جلب ما؟ آنها به ورقه احتیاج نداشتند، هر چه میگفتند همان بود.” و آنها را چشم بسته سوار بر اتومبیلی می کنند وقتی اتومبیل در جائی توقف می کند از زیر چشم بند می بیند که به کاخ جوانان رسیده اند و به خانمش که در کنارش بود می گوید به کاخ جوانان رسیدیم. ژینوس محمودی و فریده صمیمی را پیاده می کنند. محوطه گلخانه کاخ جوانان را تبدیل به سلول های کوچک کرده بودند که زندانیان را در آنها جای می دادند».
در مورد ژینوس محمودی، منیره برادران در صفحۀ ۵۲ کتاب خود به نام حقیقت ساده نوشته است: «روزی خانمی را به اتاق ما آوردند نامش ژینوس بود. حدوداً چهل ساله. وضع ظاهری آراسته ای داشت. رفتار و گفتار متین و شیرینش سریع همه مان را جلب کرد. استاد فیزیک بود. نسبت به دانش آموزان علاقه خاصی نشان می داد. آنان را دختران خود خطاب می کرد و میگفت: “شما جایتان پشت میز مدرسه است نه اینجا. اینجا هم نباید فرصت را از دست بدهید. من به شما درس خواهم داد. مسلماً شما از با استعدادترین دانش آموزان هستید.” خیلی زود نسبت به وی علاقه و احترام پیدا کردیم. اما او دو سه روز نزد ما مهمان بود. یک روز عصر صدایش زدند، رفت و دیگر برنگشت.هنگام رفتن کت زیبایش را برای ما به یادگار گذاشت.»
در توضیحات این کتاب در مورد ژینویس نوشته شده است که اعدام ژینوس محمودی به اتهام بهائیت در زمستان ۶۰ صورت گرفته است.
در ویدیو مستندی که چندی پیش به نام «عدالت انقلابی» منتشر شد و اطلاعاتی از نحوه دادگاه هفت نفر از اعضای مرد محفل ملی بهائیان نشان داده می شود هیچ تصویری از حضور خانم ژینویس محمودی نیست و دلیل این عدم حضور مشخص نشده است. تمامی اعضای محفل ملی بهاییان در این دادگاه به اعدام محکوم شدند.
در روز ششم دیماه ۱۳۶۰ ژینوس محمودی همراه هفت نفر آقایان عضو محفل تیرباران شدند و اجسادشان بدون تحویل به خانواده ها در گورستان خاوران که او آن را خاتون آباد نامیده بود دفن شد و خانواده ها از گزارش غیر رسمی که از زندان دریافت کرده بودند متوجه اعدام عزیزان خود شدند و وقتی به گورستان شتافتند نام شان را بین کشته شده ها یافتند. مقامات قضایی که ابتدا منکر اعدام آنها شده بودند بالاخره به وقوع آن اعتراف کردند.
Leave a Reply