منبع: iranwire.com
کیان ثابتی
«در روز ١۶ فروردین ١٣٧١ به اتفاق پسرم به دادستانی رفتیم. مسئول مربوطه گفت، بروید با یکی از اقوام مرد خود بیایید نه با فرزند خود. همان روز عصر با یکی از آشنایان مراجعه کردیم که این مرتبه مرا به قسمت اجرای احکام راه ندادند. دوست مزبور تنها به اجرای احکام مراجعه کرد و در مقابل سوال وی از وضع همسرم، فرد مسئول از کشوی میز خود وصیتنامه همسرم را به دست ایشان داد که تاریخ ٢٨اسفند١٣٧٠ بر روی آن خورده بود. روز ١٧فروردین١٣٧١ به بهشت زهرا مراجعه نمودم. دفاتر آنجا روزِ دفنِ جسد را ٣٠اسفند١٣٧٠ نشان میداد. روز ١٨فروردین١٣٧١ به دادستانی رفتم. در جواب سوال من که به چه علت شوهر مرا کشتهاید، بهجای جواب با درشتی به من پرخاش نمودند و تنها یک کیف پول خالی و یک عینک شکسته از لوازم شوهرم را به من تحویل دادند و گفتند که این تمام وسایل شوهر شما است.»
این بخشی از نامه «رُزا محبوبی» (سمندری) همسر بهمن سمندری به مقامات قضایی کشور است. همسر او در روز ٢٧اسفند١٣٧٠ احضار و در آخرین ساعات اداری روز ٢٨ اسفند که تمام کشور تعطیل بود، بدون رأی شورای عالی قضایی اعدام شد.
***
بهمن سمندری که بود؟
«بهمن سمندری» در سال ۱۳۱۸ خورشیدی در خانوادهای بهایی در کرج از توابع تهران چشم به جهان گشود. سمندری از دانشگاه آمریکایی آنکارا در ترکیه لیسانس اقتصاد گرفت و به عنوان یک اقتصاددان کار خود را آغاز کرد. سمندری تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مدیریت آژانس مسافرتی سمندری را به عهده داشت؛ ولی پس از تاسیس جمهوری اسلامی با شروع موج مصادره اموال و املاک بهاییان، آژانس سمندری هم مصادره شد و او و همکارانش بیکار شدند. بهمن سمندری پس از بازداشت، اول در سال ۱۳۶۶ تا زمان دستگیری دوم در بخش اداری یک کارخانه نساجی مشغول به کار بود. او بارها به خارج از ایران سفر کرده بود و با آنکه بسیاری از نزدیکانش به او توصیه کردند با وجود شرایط سخت و نامعلوم برای بهاییان ایران از برگشتن به کشور خودداری کند، ولی او همیشه با خنده پاسخ میداد، برمیگردم چون باید به ایران خدمت کنم.
دانشگاه مکاتبهای ایندیانا و دانشجویان محروم از تحصیل بهایی
از نخستین کنکور سراسری دانشگاههای ایران پس از انقلاب فرهنگی تا امروز، داوطلبان بهایی از تحصیلات عالیه محروم هستند. در چند سال اول محرومیت، جوانان بهایی هیچ راهی برای ادامه تحصیلات دانشگاهی نداشتند؛ اما از اواسط دهه ۶۰ خورشیدی، با تلاش جامعه جهانی بهایی دانشگاه معروف ایندیانا در امریکا تحصیل مکاتبهای را برای داوطلبان بهایی آغاز کرد. یکی از شروط اصلی دانشگاه ایندیانا، انجام مکاتبات و امتحانات به موقع و بدون تاخیر از دانشجویان بود. با توجه به اینکه در آن سالها، اینترنت در ایران هنوز کاربردی نداشت و مکاتبات با پُست انجام میشد، بار زیادی بر دوش مجریان طرح مکاتبهای ایندیانا در ایران بود. هیات اجرایی طرح مکاتبهای دانشگاه ایندیانا در ایران دارای وظایفی نظیر جمعآوری تکالیف و بازگرداندن آنها بعد از تصحیح به دانشجویان، نظارت دقیق بر امتحانات، ثبت و آرشیو کردن اسناد آموزشی بودند. اعضای هیات اجرایی از سوی جامعه بهایی ایران انتخاب شده بودند. این گروه فقط با مشکلات آموزشی و ارتباطی با دانشجویان مواجه نبودند؛ بلکه چالش اصلی این بود که با توجه به شرایط دشوار بهاییان در ایران هر لحظه ممکن بود، یکی از اعضای اجرایی یا دانشجویان، بازداشت یا با هجوم نیروهای اطلاعاتی به منزل فردی، کلیه مدارک و وسایل آموزشی توقیف شود که هر کدام از این مشکلات میتوانست تحصیل مکاتبهای را دچار مشکل کند.
بهمن سمندری یکی از اعضای هیات اجرایی دانشگاه مکاتبهای ایندیانا بود. جامعه بهایی ایران، سمندری را با توجه به تحصیلات عالیه، آشنایی با زبان انگلیسی و شور و شوقش برای کار با جوانان انتخاب کرده بود. بهمن سمندری تا روز ۲۵اسفند۱۳۷۰ یعنی دو روز پیش از معرفی خود به دادسرای انقلاب در این هیات بدون هیچ چشمداشتی مشغول فعالیت بود.
اولین دستگیری بهمن سمندری
در ۲۹مهر۱۳۶۶، ماموران وزارت اطلاعات به جلسه شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران (بعدها به نام یاران ایران شناخته شد) در منزل یکی از بهاییان تهران هجوم برده و سه عضو هیات مذکور به نامهای «جمالالدین خانجانی»، «چنگیز فناییان» و «حسن محبوبی» را دستگیر کردند. ماموران بدون داشتن حکم، بهمن سمندری و یک بهایی دیگر به نام «حاجیان» را که برای انجام کاری به آن منزل رفته بودند، همراه با سه نفر مذکور بازداشت کردند.
بازداشتشدگان پس از دو ماه حبس انفرادی در ۲۶آذر۱۳۶۶ با تودیع وثیقه ملکی آزاد شدند.
احضار به دادستانی انقلاب در آخرین روزهای سال
بهمن سمندری با احضاریهای در تاریخ ۲۵اسفند۱۳۷۰ به دادسرای انقلاب شعبه معلم احضار شد. در ابلاغیه، دلیل احضار مشخص نشده بود؛ ولی سمندری حدس میزد که با توجه به پیگیریهای مداوم او برای پس گرفتن وثیقه، شاید میخواهند آن را پس بدهند.
احضار و آزادی «حاجیان» در روزهای قبل، این ظن را تقویت میکرد که احضاریه مربوط به بازداشت او در مهر ماه ۶۶ است.
بازداشت و اعدام بدون محاکمه
بهمن سمندری، بامداد ٢٧اسفند١٣٧٠ به دایره اجراییات شعبه شش دادسرای انقلاب تهران مراجعه کرد و ۲۴ ساعت بعد در روز ٢٨اسفند١٣٧٠ در شب عید نوروز، بدون محاکمه اعدام شد. سمندری پس از مراجعه به دادسرا در همان محل، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. جسد او را بدون اطلاع خانواده دفن کردند و پس از دو هفته در روز ١۶فروردین١٣٧١ اعدام او را به خانوادهاش اطلاع دادند. به طور رسمی اتهام یا اتهامات سمندری به همسرش اعلام نشد؛ ولی «حسن محبوبی»، پدر همسر بهمن و یکی از مسئولان جامعه بهایی ایران در یادداشت شرح حالی از بهمن سمندری اتهامات او را عضویت در جامعه بهایی، اقدام علیه امنیت با فعالیت در جامعه بهایی، تشکیل جلسات مذهبی در منزل شخصی و اختفای یکی از اعضای شورای ملی بهاییان ایران موسوم به «محفل روحانی ملی» بیان کرده است. بهمن سمندری در هنگام اعدام پنجاه و دو ساله و دارای همسر و یک پسر و دختر نُه ساله بود.
شرح ماوقع را رزا محبوب، همسر بهمن سمندری در نامهای به «محمد یزدی»، ریاست قوه قضاییه اینگونه نوشته است:
«همسر اینجانب آقای بهمن سمندری، فرزند عزیزالله، متولد سال ١٣١٨ در تاریخ ٢٧اسفند١٣٧٠ به دادستانی انقلاب اسلامی واقع در خیابان معلم احضار گردید. ساعت دو بعد از ظهر همان روز تلفنی اطلاع دادند که شوهرم بازداشت گردید و سوال مرا که به چه عنوان و جرم پاسخ نگفتند و ارتباط را قطع نمودند. در روز ٢٨اسفند١٣٧٠ جهت کسب اطلاع و دادن دارو و لباس و پول به دادستانی مراجعه نمودم و خواستار ملاقات با یکی از مسئولین امر گردیدم. ولی تنها مرا به قسمت اطلاعات راه دادند و گفتند چنین شخصی با مشخصات فوق اینجا نیست و به زندان اوین مراجعه کنید و از قبول وسایل و دارو خودداری کردند و تأکید کردند که بعد از تعطیلات نوروزی به اوین مراجعه نمایید. در تاریخ ۵فروردین١٣٧١ بعد از دو بار مراجعه به دفتر زندان اوین، در دفاتر آنجا نامی از شوهر من ثبت نگردیده بود و مسئول مربوطه گفت، بروید دادستانی. به آنجا رفتم، باز جواب قبل را تکرار نموده و در پی درخواست قبول دارو مصرفی جهت بیماری همسرم گفتند که ما در اینجا خودمان پزشک داریم؛ ولی زندانی شما اینجا نیست، بروید بعد از تعطیلات نوروز بیایید. در روز ٨فروردین١٣٧١ به دادستانی رفتم. مرا به قسمت اجرای احکام یک معرفی نموده به آنجا رفتم و خود مسئول قسمت در مورد علت بازداشت گفت ما حکم را به شخص ذینفع ابلاغ میکنیم. گفتم از همسر شخص چه کسی ذینفعتر است. گفتند، شما بعد از تعطیلات بیایید و حتما به همراه یک مرد مراجعه کنید و دو بار هم بر این موضوع تأکید نمودند. در پی اصرار بنده که جویای حال شوهرم بودم؛ گفت، اصرار نکنید و بروید بعد از تعطیلات ماه رمضان بیایید. در روز ١۶فروردین١٣٧١ به اتفاق پسرم به دادستانی رفتیم. مسئول مربوطه گفت، بروید با یکی از اقوام مرد خود بیایید، نه با فرزند خود. همان روز عصر با یکی از آشنایان مراجعه کردیم که این مرتبه مرا به قسمت اجرای احکام راه ندادند. دوست مزبور تنها به اجرای احکام مراجعه کرد و در مقابل سوال وی از وضع همسرم فرد مسئول از کشوی میز خود وصیتنامه همسرم را به دست ایشان داد که تاریخ ٢٨اسفند١٣٧٠ بر روی آن خورده بود. روز ١٧فروردین١٣٧١ به بهشت زهرا مراجعه نمودم. دفاتر آنجا روز دفن جسد را ٣٠اسفند١٣٧٠ نشان میداد. روز ١٨فروردین١٣٧١ به دادستانی رفتم. در جواب سوال من که به چه علت شوهر مرا کشتهاید، بهجای جواب با درشتی به من پرخاش نمودند و تنها یک کیف پول خالی و یک عینک شکسته از لوازم شوهرم را به من تحویل دادند و گفتند که این تمام وسایل شوهر شما است.»
یکی دیگر از پنج بهایی بازداشتشده در ۲۹مهر۱۳۶۶ حسن محبوبی، پیرمرد ۷۹ ساله بهایی بود. محبوبی همچنین پدر همسر بهمن سمندری و از مسئولان جامعه بهایی ایران بود که چهار ماه بعد از اعدام دامادش، در ٣٠تير١٣٧١ در تصادف مشکوکی در حوالی منزلش به قتل رسید و ضارب متواری شد.
اِعمال موارد غیرقانونی در پرونده اعدام بهمن سمندری
بهمن سمندری، شهروند پنجاه و دو ساله بهایی پس از احضار و معرفی خود به دادستانی انقلاب با اتهامی نامعلوم، طی ۲۴ ساعت اعدام شد. این اعدام ناگهانی دارای موارد غیرقانونی و غیر قابل پذیرشی است. بعضی از این موارد را همسر بهمن سمندری در نامهاش ذکر کرده است:
«١- به چه علت شوهر مرا در روز ٢٧اسفند١٣٧٠ احضار و در آخرین ساعات اداری روز ٢٨ اسفند که تمام کشور تعطیل میگردید، بدون رأی شورای عالی قضایی کشتهاند؟
٢- موارد جرم او چه بوده که باید با چنین سرعتی اعدام گردد؟
٣- عدم تحویل جسد و مخفی نگهداشتن محل دفن او تا به حال چه دلیلی داشته است؟
۴- تحت کدام یک از قوانین عرف و شرع من و دو فرزندم از ابتداییترین حقوق انسانی که با خبر شدن از وضعیت شوهرم از تاریخ ٢٧ فروردین [اسفند] ١٣٧٠ الی ١۶فروردین١٣٧١ میباشد، محروم شدیم؟
۵- عدم تطابق تاریخ ورقه فوت و وصیتنامه؛ ورقه فوت در تاریخ ٢٧ اسفند صادر شده و تاریخ وصیتنامه ساعت ٣ بعدازظهر ٢٨اسفند١٣٧٠ میباشد؛ حال چگونه فردی که زنده نیست میتواند وصیتنامه خود را تنظیم کند و یا اگر تاریخ وصیتنامه صحیح است، پس چرا روز فوت در گواهی ٢٧اسفند١٣٧٠ ذکر و قید شده است؟»
قابل ذکر است، وصیتنامه بهمن سمندری از سوی دادستانی به خانوادهاش تحویل داده شد. او وصیتنامهاش را با این جمله خطاب به همسر و فرزندانش آغاز میکند: «امیدوارم که این تصمیم مرا ببخشید؛ ولی اطمینان دارم تصمیم درستی گرفتهام.»
اعتراضات جهانی نسبت به اعدام بهمن سمندری و پاسخ ایران
جامعه جهانی بهایی روز ٩ آوریل، اعدام بهمن سمندری را به کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو و همچنین به هیاتهای کشورهایی که در ژنو گرد آمدهاند تا در چارچوب کمیته مذکور، مقدمات برگزاری کنفرانس جهانی حقوق بشر را فراهم سازند، اطلاع داد. در بیانیه جامعه بهایی آمده است که جمهوری اسلامی پس از نزدیک به سه سال و نیم، اعدام بهاییان را از سر گرفت و در آستانه نوروز، «بهمن سمندری» یکی از محترمین جامعه بهایی ایران را یک روز پس از بازداشت، اعدام کرد. بر اثر اقدام جهانی جامعه بهایی، «گالیندوپل»، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران در گزارشی به اعدام بهمن سمندری شهروند بهایی اشاره کرد.
ابراهیم رئیسی، دادستان وقت انقلاب تهران نخستین مقام ایرانی بود که در ارتباط با اعدام بهمن سمندری مصاحبه کرد. دادستان انقلاب در پاسخ به خبرنگاری گفت: «اعدام یکی از بهاییان به نام بهمن سمندری در سال جاری به دلیل بهایی بودن نبوده بلکه این شخص به علت جاسوسی اعدام شده است.»
ابراهیم رئیسی در ادامه هیچ مدرکی برای تایید صحت ادعای خویش ارائه نداد. او توضیح نداد با استناد به چه قانونی، شهروندی پس از احضار و معرفی به دادستانی در کمتر از ۲۴ ساعت، بدون محاکمه و تایید شورایعالی قضایی اعدام شده است.
Leave a Reply