حامی بهادری از زندان تهران بزرگ: «به من گفتند قانون شامل بهائی‌ها نمی‌شود»

, , Leave a comment

منبع:‌ www.radiozamaneh.com

این شهروند بهائی در یک فایل صوتی که به دست زمانه رسیده، از شش ماه بلاتکلیفی، آزارهای محتلف و فشار به اعتراف اجباری گفته است. بهادری می‌گوید: «این پیغام را از زندان “تهران بزرگ” برای شما می‌فرستم. از شما می‌خواهم که چند دقیقه از وقت ارزشمندتان را بگذارید تا بتوانم ذره‌ کوچکی از اینکه بهائی بودن در جمهوری اسلامی چگونه است را به شما نشان دهم.»

حامی بهادری، شهروند بهائی محبوس در زندان تهران بزرگ (فشافویه) بعد از گذشت شش ماه بازداشت موقت هم‌چنان در شرایط بلاتکلیف به سر می‌برد. او در یک فایل صوتی انگلیسی از زندان به آنچه در این مدت به او رفته، پرداخته است؛ از جمله شکنجه‌های جسمی و روحی، محرومیت از حقوق قانونی و اعتراف اجباری. بهادری همچنین از رنج بهائی‌بودن در جمهوری اسلامی سخن گفته و از همگان خواسته است تا «صدای او باشند». او می‌گوید قصد دارد دیگر «قربانی» نباشد.

حامی بهادری، ۳۰ مهر ۱۴۰۱ با یورش نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و ابتدا به زندان اوین منتقل شد، اما پس از گذشت سه ماه، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ او را بدون اطلاع قبلی به زندان تهران بزرگ منتقل کردند.

ترجمه صحبت‌های حامی بهادری به شرح زیر است:

مردم عزیز سلام،

من حامی بهادری هستم، یک ایرانی، یک بهائی و یک بازداشتی.

من این پیغام را از زندان «تهران بزرگ» برای شما می‌فرستم. از شما می‌خواهم که چند دقیقه از وقت ارزشمند خود را بگذارید، تا من بتوانم ذره‌ی کوچکی از اینکه بهائی بودن در «جمهوری اسلامی» چگونه است را به شما نشان دهم.
۵ ماه پیش، ماموران ورازت اطلاعات به صورت غیرقانونی، بدون داشتن حکم تفتیش یا بازداشت به خانه‌ی ما ریختند. آنها وسایل ما از جمله کتاب، اسناد اداری، وسایل دیجیتالی مثل لپ‌تاپ، کامپیوتر و حتی جواهرات را ضبط کردند و من را بدون داشتن هیچ حکم قانونی از طرف قاضی با خودشان بردند. آنها من را در شرایطی غیر انسانی نگه داشتند، من به شکل فیزیکی و روانی شکنجه شدم، من را برای ساعت‌ها در فضای بیرون و سرما نگه داشتند، اجازه‌ی استفاده از توالت را وقتی به آن احتیاج داشتم به من ندادند، سعی کردند من را مجبور کنند تا از همسرم طلاق بگیرم، تهدید کردند که من را اعدام می‌کنند و من را مجبورم کردند جواب سوالات‌شان درباره‌ی کوچک‌ترین جزئیات زندگی‌ام بدهم.

آنها حتی من را جلوی دوربین قرار دادند و گفتند که قرار است اعدام بشوم و وصیت‌ام را بکنم و بعد فیلم اعتراف اجباری از من ضبط کردند. در مجموع ۱۷ بار در حدود ۸۰ روز از من بازجویی شد و تمرکز آنها روی بهائی بودن من بود. به مدت ۳ ماه به من اجازه‌ی داشتن وکیل انتخابی ندادند.

در دفتر بازپرس من را مجبور کردند کاغذهایی را بدون خواندن امضا کنم. تنها چیزی که به من اجازه دادند بخوانم یک برگه بود که مثلا قرار بود من را از اتهاماتم مطلع کند، در حالی که این برگه خالی بود و من تا اواخر بازجویی از اتهاماتم اطلاعی نداشتم. محمود حاجی‌مرادی، بازپرس شعبه‌ی ۲، من را در بازداشت نگه داشت و بدون اینکه محکوم بشوم به زندان منتقل کرد و پرونده‌ی من را برای قاضی ابوالقاسم صلواتی فرستاد. قاضی صلواتی بیش از ۲ ماه به وکیل من اجازه‌ی دسترسی به پرونده یا حتی ورود به دفترش را نداد.

شب ۱۳ اسفند (۱۴۰۱) بعد از قطع شدن تلفن‌های زندان، مسئولین زندان به من خبر دادند که فردا صبح قرار است به دادگاه فرستاده شوم. صبح ۱۴ اسفند قبل از وصل شدن تلفن‌ها و بدون مطلع کردن وکیل‌ام، من را با دست‌های دست‌بند زده و پاهای در زنجیر، هم‌چون یک مجرم خطرناک، به دادگاه فرستادند. بعد از چند ساعت انتظار، من را برای ۵ دقیقه به دفتر قاضی صلواتی بردند و این کل زمان جلسه‌ی دادگاه من بود.

آنچه مشخص بود اینکه او (قاضی صلواتی) در طول این ۲ ماه حتی یک بار هم پرونده‌ی من را نگاه نکرده است. اتهام اصلی من «فعالیت تبلیغی به نفع دیانت بهائی» بود. من درخواست حضور وکیل، قرار وثیقه برای آزادی موقت و دسترسی به مدارک کیفرخواست و توضیحات اتهاماتم را کردم. قاضی فقط درخواست حضور وکیل را قبول کرد و به من گفت که می‌تواند برای من ۵ سال زندان صادر کند. در همان هفته قاضی به وکیل گفت که به خاطر بهائی بودن، من را با وثیقه یا دستور عفو عمومی آزاد نخواهد کرد و قرار جلسه‌ی بعدی را برای ۳ ماه بعد یعنی ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ تنظیم کرد.

زمان بازداشت من، آنها جزئیات پرونده و اتهامات من را مخفی نگه داشتند و هر زمان خانواده‌ام پیگیر می‌شدند و سوال می‌کردند، یا دروغ می‌شنیدند یا با برخوردی بد رانده می‌شدند، و بارها به آنها گفته شد که قانون شامل حال بهائی‌ها نمی‌شود.

من همیشه یک ستاره‌ی مخفی را که روی سینه‌ام پوشیده‌ام حس کردم و به آن افتخار می‌کنم و امروز هم بیشتر از هر زمان دیگری به آن افتخار می‌کنم. من به خودم اجازه نمی‌دهم که یک قربانی باشم، دیگر سکوت نخواهم کرد، من به دنبال احقاق حقوق‌ام هستم و برای آن می‌جنگم.

اکنون از شما می‌خواهم که «صدای من باشید» و به من کمک کنید که عدالتی که استحقاق آن را دارم به دست بیاورم. همچنین از برادران و خواهران بهائی خود می‌خواهم که بیش از قبل بلند شوند و از اتفاقاتی که برای‌شان افتاده و می‌افتد صحبت کنند.

فایل صوتی حامی بهادری که به دست زمانه رسیده و به زبان انگلیسی صحبت می‌کند را اینجا بشنوید.

 

Leave a Reply