حکومت استبدادی دینی سرکوب را تا قبرستانها و جنازه ها کشانده است.شادی شهیدزاده در تاریخ ۱۳ فروردین مادربزرگ خود را از دست میدهد جنازه را برای تدفین میبرد و سر از سلولهای انفرادی ۲۰۹ وزارت اطلاعات در میآورد

, , Leave a comment

منبع:‌ نرگس محمدی

در تاریخ ۲۷ خرداد زن سیونه ساله بهایی پس از تحمل ۴۸ روز حبس در سلولهای بند امنیت ۲۰۹ وارد بند زنان شد.

اتهام او تلاش برای خاکسپاری مادربزرگش بود.

بعد از انقلاب ۵۷ گلستان جاوید قبرستان بهاییها مصادره شد و فرهنگسرای خاوران را بر سر جنازه های بهاییان برافراشتند و تکه زمینی که «کفرآباد» نامیدندش را برای تدفین به آنان دادند.
بهاییان حتا قسالخانه و آب برای شستشوی اجسادشان نداشتند.
قبرستان بهاییها در مجاورت دفن شده‌های اعدامی دهه شصت است که خاوران نام .دارد حالا حکومت از بهاییان
میخواهد مرده‌هایشان را روی آن قطعه قبرهای دسته جمعی اعدامیان دهه شصت دفن کنند. همان تکه زمینی که تنها یادگار جوانان از دست رفته این سرزمین است.
بهاییان تلاش میکنند که استنکاف کنند و میخواهند با حرمت گذاشتن به دفن شدگان اعدامی مردگانشان را در همان تکه زمینی که به ازای مصادره آرامگاهشان به آنان داده شده بود دفن کنند.

حکومت استبدادی دستور داده مردگانشان را در قطعه اعدام شدگان دهه شصت دفن کنند یا جریمه خواهند شد و برای دفن در قبرستان بهایی‌ها باید ۲۸ میلیون تومان پول بدهند.

جرم شادی همین است و بس.

این در حالیست که شادی از ۱۳ فروردین تا ۸ اردیبهشت به تمام مراکز دولتی مربوطه مراجعه کرده بود تا بتواند خاک سپاری را انجام دهد که نهایتا بدون اطلاع خانواده مادر بزرگش به خاک سپرده شده و شادی هم روانه سلول انفرادی می‌شود.

به شادی حتا مجال سوگواری بر سر مزار عزیز را ندادند و او با ترک دختر پنج ساله اش در سلولهای تنگ و تاریک در فراق پاره تن و غربت و مظلومیت خود و ظلم پیوسته ویرانگر بر بهاییان عزاداری کرد.

حکومت دینی استبدادی ظلم را به جایی رسانده که بساط استبداد را بر سر مردگان در قبرستانها نیز گسترانده و چه جای تاسف و نفرینی ست که حکومتی که در میان زندگان مشروعیت و قدرت و اعتبار ندارد سزاوار است که بر قبرهای مردگان حکمرانی کند.

شادی دختر ۵ ساله ای دارد که رویای کودکانه اش را ظلمی بی‌امان دریده و سوگ عزیزی را با فقدان مادرش در هم آمیخته و بر جان و قلب کوچکش نشانده. چقدر سنگدلانه است دختر ۵ ساله را در هراس و هجرانی می‌افکنند که آرزو کند و بر زبان آورد که «مامان جان کاش مادربزرگ بابا می‌مرد و بابا برای خاکسپاری میرفت و مردها او را میگرفتند و تو پیش من می‌ماندی» این است داستان استبداد دینی ویرانگر و ظلم بیامان بر بهاییان و داستان تلخ زندگی و مرگشان

نرگس محمدی

شهریور ۱۴۰۱

زندان اوین

 

Leave a Reply