آفاق رحیمیان؛ مظهر مقاومت مادران ایرانی

, , Leave a comment

منبع: iranwire.com

«کیوان رحیمیان»، یکی از پیروان آیین بهایی در روز سه‌شنبه ۲۷ تیر۱۴۰۲ در تهران بازداشت شد. تاکنون خانواده‌ او هیچ اطلاعی از اتهامش ندارند.

پیش از دستگیری اخیر، این مترجم و روان‌شناس بهایی یک دوره محکومیت پنج ساله را به خاطر تدریس روان‌شناسی در «موسسه آموزش عالی بهاییان ایران» (BIHE) در زندان گذرانده است. 

کیوان یکی از هزاران جوان بهایی محروم از تحصیلات عالیه در ایران بود که ممنوعیت او را از ادامه تحصیل باز نداشت. کیوان رحیمیان در موسسه آموزش عالی بهاییان به تحصیل پرداخت و پس از فارغ‌التحصیل شدن، به تدریس آموخته‌هایش به جوانان بهایی دیگر مشغول شد. 

در آن زمان، کیوان تنها عضو خانواده‌ رحیمیان در زندان نبود. هم‌زمان با او، برادرش، «کامران» و همسر برادرش، «فاران حسامی» هم به خاطر تدریس در موسسه آموزش عالی بهاییان در حال گذراندن محکومیت در زندان بودند.  

داستان خانواده رحیمیان با نام «رحیم رحیمیان»، پدر خانواده شروع می‌شود. او در سال ۱۳۶۳ به اتهام پیروی از آیین بهایی در تهران اعدام شد. از محل دفن رحیم رحیمیان اطلاع دقیقی در اختیار نیست. احتمالا او هم در گورستان «خاوران» دفن شده است. 

پاسداران اموال رحیمیان را مصادره و همسر و دو فرزندش را تنها با یک چمدان راهی خانه‌ دوستان‌شان کردند. 

کامران رحیمیان پایه‌گذار الگوی ارتباطی «ارتباط بدون خشونت» یا «زبان زندگی»، متاثر از آرا و اندیشه‌های «مارشال روزنبرگ»، روان‌شناس امریکایی در ایران است. حدود دو دهه، کامران به همراه کیوان، فاران و «فرشته سبحانی» (همسر فقید کیوان) با انتشار کتاب، ویدیو و کنفرانس‌ها و کلاس‌های آموزشی، در معرفی این روش در ایران فعال بوده‌اند. 

در رنج‌نامه خانواده رحیمیان، نام مادر کمتر شنیده شده است؛ «آفاق رحیمیان».

آفاق رحیمیان پس از بازداشت کیوان و کامران، همراه فاران حسامی، همسر کامران در سال ۱۳۹۲ به خاطر تدریس در موسسه علمی آزاد بهاییان، مسوولیت بزرگ کردن نوه‌هایش را نیز برعهده گرفت.  

او «آرتین»، فرزند کامران و فاران و «ژینا» فرزند کیوان که مادرش را نیز بر اثر بیماری از دست داده بود، چهار سال به تنهایی بزرگ کرد.  کامران رحیمیان در سی‌امین سال‌روز پدرش در یادداشتی نوشته بود: «سال ۱۳۹۲ را برای دیدار یک عروست، فاران، به اوین رفتی و برای دیدن من و کیوان به گوهردشت که حالا رجایی‌شهر می‌نامندش، آمدی و بر سر مزار عروس دیگرت، فرشته، به خاوران می‌روی و باز این بار برای نگه‌داری از دو نوه‌ات، ژینا و آرتین، خانه‌ات را رها کردی.»

پس از دستگیری کیوان و کامران رحیمیان، یکی از شاگردان آن‌ها در دوره کلاس‌های زبان زندگی برای نخستین بار متوجه اعتقاد این دو برادر می‌شود. این فرد غیربهایی وقتی در روزهای گذشته خبر دستگیری مجدد کیوان را شنید، یادداشتی در مورد مادر کیوان، آفاق رحیمیان نوشت و آن را در اختیار «ایران‌وایر» گذاشت:  

برای مادر کیوان و کامران رحیمیان

«حوالی سال‌های ۱۳۸۶ یا ۱۳۸۷ خورشیدی بود و حدود دو سال از دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد می‌گذشت. با امید به روزهای بهتر و روشن‌تر که کورسوهای آن در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی روشن و در دوره احمدی‌نژاد خاموش شده بود، به همراه تعدادی از دوستان که همگی زوج‌های جوان و امیدوار به آینده بهتر برای ایران بودیم تصمیم گرفتیم تا مهارت‌های ارتباط بدون خشونت را بیاموزیم. کامران رحیمیان که به تازگی مقطع فوق‌لیسانس خود را به پایان رسانده بود، از کانادا به ایران برگشته بود. او کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی، نوشته مارشال بی روزنبرگ را ترجمه و چاپ کرده بود و آن را نیز تدریس می‌کرد. با درخواست ما و پذیرش کامران، قرار شد تا کلاس‌ها به صورت خصوصی برگزار شوند. این کلاس‌ها بیش از یک‌سال ادامه داشتند که به جرات می‌توانم آن را یکی از بهترین دوره‌های آموزشی عمرم بنامم و تا به امروز از آموخته‌های آن بهره می‌برم.

با آغاز دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و اتفاقاتی که در آن انتخابات افتاد، تمام امیدهای‌مان به آینده بهتر و بدون خشونت در ایران نیز از بین رفت و اکثرمان تصمیم به مهاجرت از ایران گرفتیم.

در یکی از همین روزها بود که خبر بازداشت کیوان، کامران و فاران (همسر کامران) را شنیدیم و همگی با تلفن و ایمیل از دیگری علت آن را جویا شدیم و هیچ جوابی نیافتیم! تا این که اعلام شد که این سه نفر به چند جرم واهی، از جمله بهایی بودن و تدریس در موسسه آموزش عالی مجازی بهاییان بازداشت و محکوم شده‌اند! و ما متحیر از این که مگر بهایی بودن جرم است و مگر کامران و فاران بهایی بودند و ما هیچ‌کدام بعد از این همه رفت و آمد و گپ و گفت‌وگو، نه از دیگران و نه از خودشان متوجه اعتقادات مذهبی شخصی‌شان نشده بودیم. 

کم‌کم ناشناخته‌های بیشتری از آن‌ها برای‌مان آشکار می‌شد. اعدام پدر و مصادره اموال، سرپرستی دو کودک، آواره شدن از خانه و کاشانه هر کدام به تنهایی کافی بودند تا مادری جوان را تبدیل به آتشفشانی از خشم نمایند و این خشم را در تربیت و پرورش به دو پسر نوجوان نیز منتقل کنند. و ما هم‌چنان مبهوت از وسعت آزادگی و عظمت روح مادر این عزیزان بودیم که علی‌رغم همه فشارها و ظلم‌ها، هم‌چنان در سرزمین خود ماند و دو پسرش را به گونه‌ای تربیت کرد که همگی سفیران ارتباط بدون خشونت در سرزمین مادری بشوند.

درگذشت عروس بزرگ و زندانی شدن هم‌زمان دو پسر و عروس دوم سبب شد تا آفاق رحیمیان (مادر کیوان و کامران) مجدد سرپرست دو نوه کودک و نوجوان خود بشود و بار این مسوولیت را بیش از چهار سال به تنهایی به دوش بکشد؛ مسوولیت مجددی که با بازداشت مجدد کیوان بر دوش‌های خستگی‌ناپذیرشان افتاد تا با روح بزرگ و پاک خود، سفیران بدون خشونت دیگری را تربیت کنند.

به وجود نازنین این مادر هم‌وطن افتخار می‌کنم و طول عمر و سلامتی مستدام برای ایشان آرزومندم.» 

 

Leave a Reply