ارمغان چه آوردی؟

, , Leave a comment

نسخه پی دی اف

سمندر مشکی باف 

 

مروی است در احادیث اسلامی که شخصی از بزرگان و نفسی از دانشمندان، از جهان فانی به جهان باقی شتافت.  حضرتش در میان امّت محترم بود و دارای مریدان بسیار و شاگردان بی‎شمار. 

چون به جهان دیگر شتافت، شباهنگام در عالم رؤیا به دیدار یکی از مریدانش شتافت.  مرید از پرسید که در آن جهان کار تو چگونه گذشت؟ گفت، در بدو ورودم پرسیدند، “ارمغان بهر خدایت چه آوردی؟” گفتم، “علم و حکمت.” گفتند، “خزائن پروردگارت مملو است از آن.” گفتم، “عمری خدمت.”  گفتند، “خزائن پروردگارت مشحون است از آن.” سخت حیران بماندم و سرگردان شدم که چه ارمغانی باید با خود می‎داشتم که در خزائن پروردگارم موجود نباشد و او را مقبول افتد. ناگاه به خاطر آوردم که در خزانهء آن مظهر هویت و هستی، نیستی وجود ندارد؛ پس گفتم، “فقر و عجز؛ محویت و عبودیت؛ نیستی و فنا.”  گفتند، “این هدیهء مقبول است؛ که در خزانهء پروردگارت یافت می نشود.”

حال، پرسشی دارم از سردمداران جمهوری اسلامی که سخنها فراوان می‎گویند و در اقناع خلق سعی بسیار دارند و تهمت سیاسی بودن و مخالف مُلک و ملّت بودن به بهائیان زنند و مردمان را با اینگونه سخنها علیه بهائیان سعی در شوراندن دارند.  حال، با توجّه به همین حدیث اسلامی، که در وصف آن دوستی که به دیدار حضرت یوسف رفت نیز روایت همی نمایند[i]، ارمغان بهر خدایتان چه خواهید برد؟

اگر گویید ثروت، آیا نخواهد گفت که من غنی علی الاطلاق هستم؟  اگر گویید علم و حکمت، آیا نخواهد گفت علیم و حکیم هستم؟  اگر گویید، شوکت و قدرت، آیا نخواهد گفت که خود من حیّ قدیر و مقتدر هستم؟  حتّی اگر گویید، عشق و محبّت؛ آیا نخواهد گفت من مصدر محبّت هستم و جهان را به محبّت خلق کردم؟  پس آیا شما را نخواهد فرمود، “به درستی که بیامدید به حضرتِ ما تنهای تنها؛ نه شما را شفیعی در روزِ دین و نه شما را ناصر و مُعین و نه عظمت و جلال و نه عزّت و اقبال و نه افتخار به خیل و حشم و نه اغترار به اَشیاع و خَدَم و نه حُسن اعتقاد به احسانِ من و نه لطف انقیاد به فرمان من.  بل، بدان حال که اوّل شما را آفریده بودم برهنه از همه چیز؛ یا امید بازگشتن نداشتید یا وعده و وعید ما را باطل پنداشتید.”[ii]

گیرم در این چهار روزهء عمر، با بهتان‎هایتان گروهی را قانع ساختید، و بعضی را فریفتید، و برخی را وادار به مخالفت با بهائیان نمودید و در باور بعضی نشاندید که اینان در سیاست مداخله ای دارند و به این قدرت و آن قدرت وابستگی، جواب آن درگاه را که از شما ارمغان می‎خواهد، چه خواهید داد؟

 

 


[i]  جواهر الاسرار و زواهر الأنوار، اثر کمال الدّین حسین بن حسن خوارزمی عارف قرن نهم، به همت دکتر محمّدجواد شریعت، ج2، صص 417 به بعد

[ii]  همان، ص418 در توضیح آیهء 94 از سورهء انعام: “و لَقَد جئتُمونا فُرادی کما خلقناکم اوّل مرّة.”

 

 

 

 

Leave a Reply