منبع: iranwire.com
کیان ثابتی
در هفتههای اخیر، گزارشهای متعددی از آزارواذیت بهاییان روستای احمدآباد (کُنتا) مازندران منتشر شده است. ماجرای این حملات و آزارها چیست و بهاییان در این روستا که در استان مازندران قرار دارد، چه میکنند؟
***
بیصدایی یا کمصدایی روستاییان بهایی، آنان را به یکی از آسیب پذیرترین اقشار جامعه در ایران تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی از همان نخستین سالهای تاسیس، با فشار حداکثری بر بهاییان روستانشین، هزاران بهایی روستایی را آواره شهرها کرد. داستان قتل پنج کشاورز بهایی در اطراف اصفهان، نمونهای از این آزار و سرکوبها است.
اقدامات سرکوبگرانه جمهوری اسلامی موجب شده که بسیاری از روستاهای بهایینشین در استانهای مختلف کشور، ازجمله آذربایجان غربی، مازندران، اصفهان، خراسان، فارس، همدان، کهگیلویه و غیره، خالی از سکنه شوند، اما همچنان تعداد انگشتشمار روستاهایی در کشور هستند که ساکنان بهایی دارند. روستای احمدآباد در استان مازندران یکی از این روستاها است که در روزهای گذشته، مورد حمله ماموران قرار گرفته است.
هشتاد خانواده بهایی در احمدآباد زمین کشاورزی دارند که نیمی از آنها در آنجا ساکن بوده و نیمی دیگر در اطراف ساکن هستند. جامعه جهانی، هجوم و تصرف زمینهای اهالی احمدآباد را، آپارتاید اقتصادی مینامد.
تاریخچهای از روستا احمدآباد
یکی از ساکنین روستای احمدآباد، تاریخچه روستا را اینگونه تعریف میکند: «زمینهای این منطقه تا پیش از تبدیل شدن به روستا، بهخاطر سرسبزی و حاصلخیزی خاک و همچنین عبور یک رود پرآب، محل مناسبی برای چرای دامها بود و دامداران زیادی از نقاط مختلف، دامهای خود را برای چرای به این زمینها میآوردند. یکی از این دامداران، سید «احمد علوی» بود که از روستای روشنکوه، روستای بهایینشین به این محل میآمد. در اثنای همین رفتوآمدها، مرحوم احمد علوی قطعهای از زمین این منطقه را خریداری کرد، به همین دلیل، این محل به نام او، یعنی احمدآباد ثبت شد.»
این روستایی بهایی در ادامه میگوید: «در سال ۱۳۲۸، رحمتالله اکبری اَمرئی، از روستای دیگری به نام اَمره به احمدآباد آمد و در این محل ساکن شد. آقای اکبری یک سال در این محل بهتنهایی زندگی کرد و پس از یک سال، تعدادی از بهاییان روستاهای دیگر مانند اَمره، ایول و روشنکوه، به احمدآباد آمدند و ساکن این روستا شدند.»
بنا به گفته این فرد، با همت و تلاش احمدآبادیها، روستا پیشرفت خوبی کرد. بهطور مثال در آن زمان که حمامها بهشکل خزینه در شهرها بودند و روستاییان هر بار برای استحمام مجبور بودند به شهر بروند، اولین حمام با دوش در روستای احمدآباد در ساختمان کوچک گنبدی شکلی درست شد که نهفقط ساکنان احمدآباد، که اهالی روستاهای اطراف هم به آنجا مراجعه میکردند.
همچنین مدرسه روستا به نام «فیض احمدآباد» تاسیس شد که پس از ثبت رسمی مدرسه، معلمینی از طرف دولت (سپاه دانش) برای تدریس به این روستا آمدند.
در ابتدا، شاگردان مدرسه شامل فرزندان روستاییان احمدآباد بود، اما بهمرور، ساکنان روستاهای اطراف هم فرزندان خود را به این مدرسه فرستادند، بهطوری در یک مقطع زمانی بالغ بر صد تن دانش آموز در مدرسه فیض احمدآباد تحصیل میکردند؛ بهایی و مسلمان در کنار هم درس میخواندند. مدرسه فیض احمدآباد تنها یک معلم بهایی داشت و بقیه معلمین همه مسلمان بودند.
وضعیت روستا احمدآباد پس از انقلاب اسلامی
پس از انقلاب اسلامی، روستای احمدآباد به یک روستایی کاملا محروم از امکانات تبدیل شد. روستاهای اطراف با کمک دولت از امکاناتی نظیر برق، آب لولهکشی و جاده برخوردار شدند، اما روستا احمدآباد از کمکهای دولتی محروم بود. امکاناتی هم که برای یک زندگی ساده روستایی ضروری بود، با همیاری مردم احمدآباد بدون هیچ کمک دولتی فراهم شده بود.
«فرهاد زاهدی»، یکی از جوانان بهایی روستای احمدآباد، در منطقه شهید شد. پیکر او را پزشک قانونی به خانوادهاش تحویل داد، ولی چون فرهاد بهایی بود، بنیاد شهید او را در زمره شهدا بهحساب نیاورد. چون روستای احمدآباد از امکانات رفاهی ازجمله جاده بیبهره بود و برای رفتوآمد از ساری به روستا با پای پیاده یا اسب و الاغ استفاده میشد، پیکر فرهاد حدود سه کیلومتر در مسیری خاکی و گلولای بر دوش دوستان و نزدیکانش تا محل زادگاهش، روستای احمدآباد، حمل شد.
این روستایی بهایی میگوید: «مدرسه روستا شرایط خوبی نداشت. فخرالدین صفایی، تنها معلم بهایی مدرسه را اخراج کردند و معلمین جدید از نهضت سوادآموزی و آموزشوپرورش به مدرسه اعزام شدند. معلمین اعزامی طوری رفتار میکردند که انگار هدف آنها تعطیل کردن مدرسه بود. خانوادهها بهخاطر رفتار معلمها مجبور شدند بچههایشان را برای درس خواندن به مدرسههای شهر ببرند. سرانجام، مدرسه فیض احمدآباد تعطیل و تخریب شد. امروز دیگر اثری از مدرسه فیض احمدآباد که دهها کودک روستایی در آن درس میخواندند، نیست.»
شواهد نشان میداد که مسوولین منطقه در ۴۴ سال گذشته سعی کردهاند با تحت فشار قراردادن ساکنین احمدآباد، آنان را مجبور به ترک روستا کنند.
یورش به روستا و تصرف زمینهای روستا احمدآباد
روز یکشنبه ۱۰دی۱۴۰۲، مامورانی از وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و منابع طبیعی به روستای احمدآباد، از توابع ساری وارد شده و با بستن راهها، از ورود و خروج اهالی روستا ممانعت کردند. ماموران با ضبط گوشیهای موبایل اهالی روستا، مانع از اطلاعرسانی و گرفتن فیلم و عکس توسط آنان شدند.
ماموران ۱۱دی۱۴۰۲، به زمینهای کشاورزی روستاییان بهایی یورش برده و دهها هکتار از زمینهای دیمی و شالیزار را به نفع دولت مصادره کردند.
یکی از اهالی روستا این واقعه را این گونه تعریف می کند: «صبح خیلی زود حدود ۲۰۰ نفر نیروی انسانی از اداره جنگلبانی، منابع طبیعی، یگانویژه، صداوسیما و کارگرانی از روستاهای مجاور، بدون خبر یا اخطار قبلی به روستا یورش برده و شروع به کشیدن سیم خاردار و حصارکشی به دور زمینهای کشاورزی کردند. وقتی اهالی محل علت را جویا شدند، ماموران نهتنها جوابی ندادند، حتی با بیتوجهی و بیاعتنایی با سوالکننده برخورد میکردند. در زمینهای دیم، گندمها سبز شده بودند که ماموران بیتوجه به سبزهزار بودن زمینها، با آوردن وسایل سنگین و راه رفتن روی زمینها، متاسفانه موجب از بین رفتن گندمهای سبز شدند.»
این روستایی بهایی در ادامه میگوید که ماموران با نهایت غرور و قدرتنمایی شروع به تصرف زمینهای ما کردند، زمینهای که هفتاد سال است در آنها زندگی و کشاورزی کردهایم، خاکی که با تلاش ما و پدرانمان، امروز به آبادی تبدیل شده است. برای بسیاری از روستاییان احمدآباد، این زمینها تنها منبع امرار معاششان است.
چرا منابع طبیعی زمینها را تصرف کرده؟
اداره منابع طبیعی استان مازندران، بهعنوان مسوول حمله به روستای احمدآباد و تصرف دهها هکتار زمینهای زراعی روستاییان شناخته میشود. منابع طبیعی استان با این بهانه که این زمینها بدون سند هستند، اقدام به تصرف زمینهای روستاییان احمدآباد کرده است.
«مهرداد مهجور» که در روستا احمدآباد بزرگ شده، ادعای اداره منابع طبیعی مبنیبر عدم مالکیت ساکنان روستای احمدآباد بر زمینهایشان را رد میکند و میگوید که هدف اصلی، تنگ کردن عرصه بر روستاییان است تا آنان را مجبور به ترک احمدآباد کنند.
چندین سال قبل، اهالی یک روستای کوچک نزدیک به احمدآباد به نام «پی سر» که پنج شش خانواده بهایی داشت را، با دادن کمی پول مجبور به ترک خانه و زمینهایشان کردند. دیگر حتی نامی از این آبادی در نقشه هم نیست. حالا نوبت احمدآباد شده است، ولی چون صحبت از هکتارها زمین است و نمیخواهند پول یا غرامت پرداخت کنند، منابع طبیعی را بهانه کردهاند.
مهرداد مهجور میگوید که روال تاریخی شکل گرفتن روستا اینگونه بوده که احمد علوی، دامداری از روشنکوه بوده که این زمینها را بهعنوان مراتع چرای دامها از دولت رضا شاه خریده و طبق قانون آن زمان، پروانه چرای میگیرد. بعدها یکی از بستگان نزدیک او به نام «رحمتالله اکبری» در زمینهای آقای علوی ساکن میشود و کشاورزی میکند. بعد از یک سال، تعدادی از بهاییان روستاهای دیگر به او می پیوندند و آن منطقه را آباد میکنند. پس از اصلاحات ارضی، احمد علوی بهعنوان «خان» و بقیه روستاییان بهعنوان «رعیت» شناخته میشوند و چون این زمینها توسط روستاییان آباد شده، به آنان تعلق میگیرد. این کار کاملا قانونی بوده است.
مهجور ادامه میدهد که اگر ادعای منابع طبیعی مبنیبر اینکه زمینهای احمدآباد سند ندارند و باید در اختیار دولت قرار بگیرند را بپذیریم، پس زمینهای همه روستاهای مازندران بدون سند هستند، زیرا همه روستاییان قدیمی از طریق اصلاحات ارضی مالک زمین شدهاند، چرا منابع طبیعی فقط زمینهای روستای احمدآباد را تصرف کرده است؟ آیا به غیر از این است که ساکنان روستای احمدآباد بهایی هستند؟
«روستایی بهایی»، واژهای نامانوس در فرهنگ جمهوری اسلامی است، زیرا چهرهای را که ۴۴ سال از یک فرد بهایی بهعنوان آدمی مرفه، شهری، بیدرد، غربزده و جدا از سایر ایرانیان ساخته است، مخدوش میکند؛ پس به هر روشی دست میزند تا بهاییان را مجبور به ترک خانه و زمینهایشان در روستاها کند. از طرف دیگر، این نکته را فراموش نکنیم که برای یک حکومت امنیتی، نظارت و کنترل شهروندان در شهرها بهتر از روستاها انجام میشود.
Leave a Reply