شهریور , ۱۳۸۹ -۲۸
دیانت بهایی ۱۶۵ سال پیش از کشور ایران جوانه زد و رشد کرد تا در تمام جهان سایه گسترد. در این سالها بر پیروان این آیین ستمهای بسیاری شد. اعدام، زندان، ربودن، تهدید، آتش زدن افراد ، منازل و اتومبیلها، محرومیت از حقوق شهروندی و نشر اکاذیب و تهمت درباره این گروه از ایرانیان از مواردی است که این آیین جوان در ایران به خود دیده است. این آزارها پس از انقلاب ۵۷ شدت و ابعاد وسیعتری به خود گرفت. از آنجا که در ابتدای امر بزرگترین گروهی که در برابر بهاییان قد علم کردند، علمای دینی بودند (البته بسیاری از علمای اسلام هم به دیانت بهایی ایمان آوردند) و با تحریک درباریان و مردم، آسایش و زندگی و حرکت را از بهاییان سلب میکردند، زمانی که خود بر تخت سلطنت تکیه زدند این مخالفتها را به صورت آشکار و به قوت تمام نمایان کردند.۰
این مخالفتها در ۴ سال اخیر شکل دیگر و شدت بیشتری به خود گرفته است. یکی از علل این آزارها، واکنشی به روندهای رو به رشد و در حال یادگیری جامعه بهاییان ایران است. یکی از اهداف اصلی دولت ایران سخت نمودن مسیر برای حضور بهاییان درعرصههای اجتماعی بوده است. این جدا کردن طولانی مدت بهاییان از سایر اقشار جامعه، میتوانست منتج به نتایج ناگواری شود که هم شهروندان بهایی را تبدیل به افرادی منفعل، منزوی، غیر خلاق و بیبهره از درک تحولات اجتماعی میهن و هم میهنانشان گرداند و هم ایشان را از ارائه خدمات مورد نیاز به جامعه ایران محروم کند.۰
دیانت بهایی معتقد است که هر پدیده زندهای در حال رشد است و از نگاه ایستا و یکنواخت به مسائل پرهیز می کند. بنابراین بر این باور است که باید در روند یادگیری پانهاد، خاضعانه اشتباهات گذشته را پذیرفت و از آنها درس گرفت. از آثار الهی، فعالیت سایر نهادها، مردمان، ملیتها و ادیان آموخت تا بتوان رشد کرد و تبدیل به انسانی شد که قادر است درد انسان امروز را درمان کند و تب ناشی از امراض گوناگونش را پاشویه نماید.۰
یکی از نمونههای این یادگیریها که توسط تمام بهاییان عالم صورت میگیرد، طرحهای توسعه اقتصادی و اجتماعی است که به هدف توان بخشی در زمینههای سوادآموزی، پرورش هنرها و صنایع، تعلیم و تربیت اخلاقی، بهداشت، محیط زیست، پیشرفت زنان و … اجرا می گردد.۰
این فعالیتها فارغ از هر گونه نیت تبلیغی برای دیانت بهایی صورت میگیرد و تنها به منظور توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مناطق و گروههای نیازمند انجام میشود.۰
در سال ۸۳، ۵۴ جوان بهایی شیراز از وجود محلههای بسیار محروم ده پیاله، کتسبس، مهدی آباد و سهل آباد با مردمانی بیسواد، فقیر و بیبضاعت مطلع شدند؛ بنابراین تصمیم گرفتند برای ساکنین این ناحیه خدماتی ارائه دهند. در ضمن پس از اندوختن تجارب بیشتر توانستند خدماتی را نیز برای بیمارستان کودکان سرطانی عرضه کنند و در فرهنگسرای علوی نیز برنامههایی اجرا نمایند. آنها پس از اخذ جواز از شهرداری و شورای اسلامی شیراز زیر نظر وزارت کشورو با اطلاع این ارگانها، اقدام به تهیه برنامههایی در زمینههای مختلف فرهنگی، هنری، علمی و اخلاقی نمودند.۰
فعالیت ۲ ساله این ۵۴ نفر سبب شد که در تفکر، رفتار، گفتار و روحیات کودکان و نوجوانان و خانوادههایشان تغییر اساسی ایجاد شود اما چندی نگذشت که در ۲۹ اردیبهشت ماه ۸۵ این گروه به همراه ۱۰ همکار مسلمانشان توسط نیروهای امنیتی شیراز دستگیر شده و مورد بازجویی قرار گرفتند.۰
در این میان ۱۰ جوان مسلمان همان شب آزاد شدند ولی ۵۴ تن دیگر با اتهامات بیاساسی چون «تشکیل و اداره گروههای غیر قانونی، اقدام علیه امنیت ملی کشور و همکاری با گروهها برای براندازی نظام» محکوم شدند.۰
تمام این جوانان، تحصیل کرده و فاقد پیشینه محکومیت کیفری بودند. دادگاه انقلاب شیراز، ۳ تن از ایشان را به نامهای رها ثابت، ساسان تقوا و هاله روحی را به تحمل ۴ سال و ۵۱ نفر دیگر را به یک سال حبس محکوم کردند. دادگاه، حبس یک ساله ۵۱ نفر را به سه سال تعلیقی تبدیل کرد که در طول ایام تعلیق، نامبردگان موظف شدند در کلاسهایی که از سوی سازمان تبلیغات اسلامی تشکیل میشود، شرکت کنند. در این کلاسها انواع و اقسام فشارهای روانی و توهین به باورها و خود این جوانان صورت میگیرد.۰
Leave a Reply