۲۰ آذر ۱۳۸۹
معمول چنان است که در بدایت انتشار هر مطلب مهمّی یا شروع گفتگویی، مانند حقوق بشر، و امثال ذلک، بعضی واژهها را تعریف میکنند و آن عبارت از واژههایی است که یا محور بحث و گفتگو است یا در آن مذاکره یا قرارداد، بیشتر از سایر لغات و کلمات تکرار میشود و خواه ناخواه بر آن بحث تأثیر میگذارد. معمولاً دو طرف گفتگو دربارۀ معنی یا مفهوم آن واژههای کلیدی به توافقهایی دست مییابند تا از برداشتهای نادرست جلوگیری شود. فیالمثل، اگر بحث دربارۀ اجاره کردن خانهای باشد که امری بسیار عادّی است، موجر، مستأجر، مالالاجاره و غیره تعریف میشوند.
حال، در مورد دو واژۀ “حقوق” و “نقض” به نظر میرسد اختلاف نظرهایی وجود دارد. شاید هم اینها در مورد افراد مختلف تفاوت اجرایی دارند. یعنی وقتی گفته میشود “حقوق” جناب محمّدجواد لاریجانی مطلبی تداعی میشود که وقتی گفته شود “حقوق” جمالالدّین خانجانی [برای جور شدن قافیه از این دو اسم استفاده شد] با هم تفاوت دارند. این حقوق عبارت از آن حقوق نیست. و اگر نقض شوند، اثرات مترتّبه بر آنها با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً، اگر دیوار منزل متعلّق به جناب محمّدجواد لاریجانی به دلایلی تخریب شود، به حقوق ایشان تجاوز شده است. امّا، اگر سدّ خاکی که با اجازۀ مسئولین در زمین فرد ثانی ساخته شده، بدون هیچ حکمی تخریب شود و هزینۀ تخریب نیز مطالبه شود، ابداً هیچ حقّی از کسی ضایع نشده است.
لهذا، لازم میآید که “حقوق” افراد، که قاعدةً باید در مقابل قانون یکسان باشد، و قوانین جمهوری اسلامی نیز بر آن صحّه گذاشته است و هیچ شرطی، اعم از رنگ پوست، اعتقاد مذهبی، خصوصیت قومی و قبیلهای، طبقۀ اجتماعی و غیره هم برای آن قائل نشدهاند، کاملاً تعریف شود و مشروط به هیچ شرطی هم نشود.
در خبرها آمده بود که جناب محمّدجواد لاریجانی فرمودهاند که “حقوق اقلّیت مذهبی بهائی در ایران نقض نمیشود.” بد نیست این خبر را با هم مرور کنیم. بسیار کوتاه است؛ ملاحظه بفرمایید:
“محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در گفت و گویی با شبکه خبری پرس تی وی گزارش های حاکی از نقض حقوق اقلیت مذهبی بهایی در ایران را رد کرد.
آقای لاریجانی گفت بهاییان در ایران از حمایت قانون برخوردارند و اضافه کرد بیش از ۳۰۰ بهایی دانشجو و معلم در دانشگاه های ایران وجود دارد. محمد جواد لاریجانی با اشاره به مالکیت شرکتها و کارخانههای توسط بهاییان، جامعه بهایی ایران را پرنفوذ خواند. دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ادعا کرد در مواردی جامعه بهایی ایران با توسل به زور و به طور غیرقانونی اقدام به تهدید و تنبیه جوانان نسبت به ترک فرقه کرده است. محمد جواد لاریجانی گفت بهاییت در ایران یک فرقه محسوب میشود نه مذهب.“
اگرچه نقیض این ادّعا به وضوح در کشور متبوع ایشان مشهود است، امّا، بنده بدون اشاره به جمیع موارد مثبوت و قطعی که ردّ ادّعای ایشان را مینماید، فقط از جناب ایشان تقاضا دارم دو واژۀ “حقوق” و “نقض” را تعریف فرمایند، به نحوی که اگر آنچه بر سر جامعۀ بهائی رفته، بر خود ایشان یا منسوبین ایشان، یا عزیزان ایشان، یا افراد مرتبط با ایشان برود، یا مشابه آن بر مسلمانان در ممالک غیراسلامی روا شود، آن را نیز به طیب خاطر بپذیرند و نام نقض حقوق بشر بر آن ننهند. این تعریف به نحوی باشد که حضرت ایشان را با افراد بهائی در مرتبۀ مشابه قرار دهد، البتّه بهائیان نه مزایای ایشان را میطلبند و نه مقام و موقع ایشان را و ابداً هم حاضر نیستند در جایگاهی قرار گیرند که بدون احساس مسئولیت به کلامی تفوّه نماید که نقیض آن آشکار باشد.
تقاضای دیگری که از جناب ایشان دربارۀ افاضات اخیرشان دارم این است که لطف بفرمایند نام و محلّ تحصیل این سیصد بهائی دانشجو و معلّم را ذکر بفرمایند یا لااقل نیمی از آنها را نام ببرند، یا یک سوم یا یک چهارم از آنها را مشخّص فرمایند تا ما هم مطّلع شویم. شاید جناب ایشان اطّلاع ندارند که اوّلین گروهی که بعد از انقلاب اسلامی از شغل خود منفصل شدند، معلّمین بهائی بودند. در انقلاب فرهنگی هم که دانشجویان از تحصیل معاف شدند و این کار شاقّ به عهدۀ دانشجویان مسلمان متعهّد گذاشته شد.
مطلب دیگری که از جناب ایشان تقاضا دارم این است که لطف بفرمایند، در کنار کارخانههای متعدّدی که به تملّک بهائیان در آوردهاند، تکلیف مغازههای متعلّق به بهائیان که بدون حکم قطعی رسمی، و فقط به صِرف نفوذ مسئول اطّلاعات این یا آن شهرستان مهر و موم شده و اجازۀ بازگشایی آن را نمیدهند، پروانههای کاری که تمدید نمیشوند، زمینهای بایری که با سند رسمی خریداری شده و پس از آبادانی با حکمی جعلی به تملّک فلان مسئول ذی نفوذ در آمده و امثال آن را نیز روشن فرمایند.
مطلب دیگری که تقاضا دارم جناب لاریجانی مشخّص فرمایند این است که کدام فرد بهائی ذی نفوذی در ایران وجود دارد که نتوانسته از اینهمه ناملایمات تحمیل شده بر بهائیان جلوگیری کند. چون شما از جمیع مواردی تحمیلی بر بهائیان، که حتّی یک مورد از آن را خودتان قادر به تحمّلش نیستید، کاملاً مطّلعید بنده در اینجا متعرّض ذکر آنها نمیشوم. امّا وجود افراد بهائی، به قول شما، پرنفوذ در ایران باید نشانهای، اثری، ثمری داشته باشد تا از این همه مظالم جلوگیری کند. کجا است آن فرد ذی نفوذ؟ مگر آن که بخواهید معنای این واژه را هم بیان کنید، تا که شاید ما قادر به درک افاضات شما بشویم.
مطلب دیگری را هم محبّت فرموده روشن نمایید. فرمودهای بهائیان به طور غیرقانونی اقدام به تنبیه جوانان برای ترک فرقه کردهاند. نمیدانم در کدامین نقطۀ ایران بهائیان برای کسی که از جامعۀ بهائی حذف نام کردن حکم ارتداد صادر کرده محکوم به اعدام کردهاند؛ حکم شلّاق نوشته و اجرا کردهاند؛ حکم زندان و بازداشت نوشتهاند؛ حکم تعزیر مرقوم داشته و مُجری داشتهاند؛ از منزل پدری و مادری اخراج کرده آوارۀ خیابان و بیابان نمودهاند؛ بد نیست اگر یک مورد را ذکر بفرمایید تا کلام شما مستند باشد. والاّ کلام بدون استناد را هر کسی میتواند بر زبان آورد. جناب لاریجانی، صِرفاً برای اطّلاع شما عرض میکنم که هیچ اجباری بر بهائی بودن احدی نیست؛ زیرا بهائیان دین را امری وجدانی میدانند و به بیان صریح حضرت عبدالبهاء در مقالۀ شخصی سیّاح کشور وجدان در سیطرۀ حضرت یزدان است و بس و کسی را حقّ ورود به آن نیست. هر کسی در مقابل عقیدهای که دارد خودش را فقط در مقابل خداوند مسئول میداند و بس.
نکته ای را که شما و سایر مسئولین نظام مرتّباً جهت تحقیر مطرح میکنند و میکنید، و تفاوت فرقه و مذهب را در مورد بهائیان بیان میکنید، ناشی از اعتقادات شما است نه باورها و قراردادهای جهانی و بینالمللی. در مورد حقوق بشر اصلاً موضوع فرقه و مذهب و دین مطرح نیست؛ موضوع انسانها مطرح است و اعتقاد فرع بر انسان است. هیچ کس حق ندارد حقوق انسانی خداداده را به صِرف تفاوت اعتقاد مذهبی نقض نماید و در نهایت هم با بیان فرق فرقه و دین و مذهب و آئین و کیش و غیره و غیره، که معلوم نیست برای رفاه اهل عالم ایجاد شده یا برای تفرقه و تشتّت و ایجاد ناراحتی و کشت و کشتار (مانندجنگهای صلیبی؛ مقاتلات کاتولیک و پروتستان؛ اختلافات سنّی و شیعه در طول زمان؛ مقهوریت زرتشتی ها و یهوی ها در ایران در دوران قاجار و قبل و بعد از آن؛ قتل عام اهل تسنّن در دوران صفویه)، خود را محقّ جلوه دهد و گریبان را از چنگ هواداران حقوق بشر در آورد.
امید است با رعایت قدری انصاف، خود را در جای افراد مظلومی قرار دهید که صرفاً به دلایل تفاوت عقیدتی [هر نامی که بر آن بگذارید] تحت ظلم و ستم و نقض حقوق انسانی خود قرار گرفتهاند و سپس به توصیف “نقض حقوق بشر” بپردازید و البتّه دعا کنید که، بر خلاف سنّت الهی که البتّه همواره تغییر و تحوّل را ایجاد میکند، هرگز در معرض نقض حقوقتان در کشورهای غیراسلامی قرار نگیرید که اگر بگیرید شاید نظرتان دربارۀ مفهوم این دو واژه اندکی تغییر نماید.
Leave a Reply