ردیه نویسی علیه آیین بهایی سابقه ای بسیار طولانی داشته و قدمت آن با تاریخ دیانتهای بابی و بهایی برابری می نماید. گروهی از علمای ایران که از یک طرف توانایی مباحثه منطقی را در خود نمی دیدند و از طرف دیگر موقعیت، نفوذ و منافع مادی خود را در خطر احساس می کردند برای مقابله با این بدعت جدید راه خدعه و نیرنگ را در پیش گرفته از وارد آوردن هیچ اتهام بی اساسی خوداری نمی کردند. از آنجایی که این وضعیت با اقبال گروه بزرگی از علمای پیشرو عهد قاجار به آیین بابی و سپس بهایی و صرف نظر کردن ایشان از امتیازهای ویژه روحانیت سنتی همراه گردید، این گروه مخالفان جریتر شدند و دامنه اتهامزنی خود نسبت به این آیینها را—که به ویژه تاکید بر لزوم اصلاح ساختار دینی جامعه، جایگزینی کامل نهادهای روحانی سنتی با نهادهای انتخابی می نمودند—وسعت بخشیدند. و چون در دورههای بعدی با گروههای بهایی ستیز دیگری همراه گشتند، تلاش کردند تا بار سیاسی این اتهامات را هر روز سنگینتر کرده گروههای غیردینی را نیز تحت تاثیر شدید این القائات قرار دهند، تا بدین ترتیب نه تنها حریفانی قدر را از میدان به در کنند بلکه بهانه لازم برای سرکوب بسیاری دیگر را نیاز بدست آوردند. این گروه از علما هرچند نماینده تمامی مردم و حتی علمای ایران نبودند آن قدر قدرت داشتند که در دورههایی بسیار مهم و تاثیرگذار—چون دوران نهضت مشروطه—حق هر نوع اظهارنظری را از بهاییان سلب نمایند و با گرفتن تمامی رسانههای و تریبونهای عمومی تاثیر پاسخگویی ایشان را به حلقه بسیار کوچکی از مردم کاهش دهند به گونهای که اکثریت ایرانیان هیچگاه فرصت این را نیافتند که خود بر اساس شنیدههایی از دو طرف به قضاوت در مورد این اتهامات بنشینند.
هر چند امروزه می توان بخوبی مشاهده کرد که این اتهامزنی ها جنبههایی به مراتب عمیقتر از صرفا مبارزه با یک اقلیت دینی را دارا بوده و ابعادی ملی و فرا-ملی را نیز شامل می شود—همچنانکه در جریان ناآرامی های اخیر در ایران برخی ادعا نمودند که نام حقیقی بی بی سی، نه “بنگاه سخنپراکنی بریتانیا” بلکه “بنگاه سخنپراکنی بهایی”است—ولی جریان این اتهامزنی ها هنوز به پایان نرسیده و هر از چندگاهی مجموعه های جدیدی از جعلیات منتشر می گردد که بعضا نه تنها توافق چندانی با افترائات قدیمی ندارند بلکه تناقضات متعددی را نیز شامل می شوند. از جمله این قبیل آثار که در سالهای اخیر منتشر گردیده می توان به “ویژهنامه روزنامه جامجم” و “فصلنامه مطالعات تاریخی ویژهنامه بهائیت” اشاره کرد. وبسایت “ولوله در شهر” با انتشار دو اثر با نامهای “ولوله در شهر1” و “ولوله در شهر2” در صدد پاسخگویی به این اتهامات برآمده است. ناگفته آشکار است که این پاسخها هیچگاه اجازه انتشار در ایران را نیافته و در نشریات فوقالذکر—مطابق رویه غیرحرفه ای معمول در این قبیل نشریات— درج نشدهاند.
این وبسایت به تازگی اقدام به انتشار کتابی نام “طلوع عشق” نوشته حامد صبوری در 444 صفحه نموده است که در پاسخ به ردیهای با نام “مسلخ عشق” نگارش یافته است. بخشی از پشت جلد کتاب—به نقل از وبسایت “ولوله در شهر” چنین است:
“طلوع عشق كتابی است كه به پاسخ بعضی اكاذیب و اتهامات و افترائات نسبت داده شده به ادیان بابی و بهائی در تاریخ 164 سالۀ آنها می پردازد. نویسنده علاوه بر محور قرار دادن یكی از ردیه های منتشره علیه آئین جدید بهائی در ایران در سال 1381 و پاسخ به جزء جزء اكاذیب آن، به طرح مختصر سیری تاریخی از ردیه های 164 سال مزبور و پاسخ به بعضی اتهامات مطروحه در آنها پرداخته، تحلیلی نیز از اقدامات و مخالفت های 30 سالۀ اخیر علیه بهائیان ایران و نتایج حاصله از آن، ارائه می نماید.
از آنجا كه نویسنده باور دارد كه ایرانیان عزیز در نتیجۀ وقایع این سال ها، به وضعیت جامعۀ بهائی و نیز به كذب شایعات و اتهامات تكراری علیه ایشان و آئینشان آگاهی یافته اند، پاسخ ها را به روش و لحن اثباتی وحلّی – به جای نقضی – تقدیم نموده است تا مطالب به نوعی حاوی معرّفی این دین و آموزه های آن نیز باشد.
نویسنده، علیرغم كاستی های موجود، از صمیم دل و جان امیدوار است كه كلّ كتاب، اَعم از متن اصلی و یادداشت ها و شش ضمیمۀ آن، هم مورد استفادۀ هموطنان و ایرانیان محبوب و دیگر عزیزان قرار گیرد، و هم مقبول نظر بهائیان عزیز گردد.”
Leave a Reply