نقل از وبسایت تایمزآنلاین (ترجمه از بهائیان در آئینه مطبوعات)
نباید که اجازه دهیم تمرکز ما بر اعتراضات جاری دیدهء ما را نسبت به اذیت و آزار اقلیتهای دینی ایران توسّط دولتیان کور نماید
شری بلر
در هفتههایی که گذشت، دلاورانی، چه زن و چه مرد، به پا خاستند که تعدادشان اندک نبود. هزاران تن را دیدیم که در خیابانها، خطر دستگیر شدن یا حتّی بدتر از آن را به جان خریدند تا که پشتیبان مردمسالاری باشند. در پیشاپیش این اعتراض آرام زنان در حرکت بودند؛ اعتراضی که ناجوانمردانه و به گونهای شرمآور، با خشونت جوابش گفتند. این حق آنها و امید آنها است که به شدّت تهدید میشود.
نبردی است برای رهایی و دست یافتن به داد و دادگری که شیرین عبادی، وکیل برجستهء ایرانی و برندهء جایزهء نوبل، دهها سال رهبریاش نموده؛ دکتر عبادی، دلاور زنی که من و هزاران تن دیگر در این گوشه و آن گوشهء جهان ستایشش میکنیم، در تلاشهایش برای دفاع از کسانی که با اذیت و آزار روبرویند خستگی نمیشناسد و از پای در نمیآید.
نشانهای از دلاوریاش، و باورش بر مهم بودنِ دادگری بود که با ندای رسا بیان کرد که دفاع از مدیران جامعهء بهایی را—که سالی پیش از واپسین اعتراضات مردم، دستگیر شده در زاویهء زندان مقر گرفتند—به عهده خواهد گرفت. واکنش دولتیان نیز همان نشانهای بود که از آنها به ظهور میپیوندد. هجومی ناگهانی بر دفتر کارش و بستن آن، پدیدار شدن جماعت اوباش بر در خانهاش آنگونه که خود و خانوادهاش هر روز تهدیدی تازه دریافت میکردند که چنین خواهند کرد و چنان خواهند نمود و امانش نخواهند داد و خواب را بر او حرام خواهند نمود.
او از این حرکت شگفتزده نشد، گویی انتظارش را داشت. نه تنها او را به صورت خاری در چشم دولتیان ایران میبینند، بلکه جامعهء بهایی، این بزرگترین اقلّیت دینی کشور، نیز در بخش عمدهای از تاریخ هستیاش، آماج اذیت و آزارهای بس شدید بوده است.
آنان که به آیین بهایی، دیانتی جهانی که ریشه در ایران دارد، ایمان دارند، بیش از صد سال است با تبعیض روبرویند و با اذیت و آزار رو در رو؛ چه که آرمانهای مترقّی دارند و تأکیدی عظیم بر یگانگی دین میگذارند، و حقوق زن و مرد را یکسان میشمارند و برای همهء مردم حقّ تحصیل قائلند. بهاییان را از پیروی آیین خود باز داشتهاند، و هر آن کس که بخواهد به موجب این آیین رفتار نماید، به زندانش افکنند یا به طناب دارش سپردند.
حقوق بنیادی آنها همچنان پایمال میگردد. دستگیریها همچنان در پهنهء گستردهای خودسرانه انجام میشود. کودکان بهایی را مسئولان مدرسهها هراس در دل میافکنند و ترس در جان میاندازند. پیروان آیین بهایی را از تحصیلات عالیه باز میدارند و از هر مقام و منصب خدمات مدنی و دولتی محروم میکنند. آن کس را که باور بهایی دارد از حقوق بازنشستگی محروم کردهاند و از میراث و ماترک نیز. مکانهای مقدّسشان را ویران کردهاند و قبور مردگانشان را خراب و زیر و زبر ساختهاند.
اقدام گسترده علیه جامعهء بهایی در بهار گذشته به شدّتی بیسابقه رسید و آن زمانی بود که هفت مدیر ملّی جامعه را در هجوم بامدادی دستگیر کردند. اینک به سالی که از این بازداشت گذشته نه اتّهامی بر آنها وارد شده و نه وکیلی توانسته با آنها دیداری نماید؛ خانوادههای بهایی را گفتهاند که این شنبه به دادگاهشان خواهند برد و محاکمهشان خواهند کرد.
هنوز نمیدانیم اتّهامشان چیست. امّا گزارشهای خبری ایران گویای آن بود که این گروه ملّی به بسی کارها، از “جاسوسی برای اسرائیل” گرفته تا “تبلیغ علیه جمهوری اسلامی” متّهم شده است. اینچنین اتّهاماتی در اقلیم ایران مجازات سخت در پی دارد که میتواند مرگ باشد.
آنچه که آن نیز نگرانی را فزونی میبخشد گزارشهایی است گویای آن که این قضیه در همان دادگاه انقلابی بررسی خواهد شد که اخیراً، پنهانی، روزنامهنگار امریکایی، رکسانا صابری، را محاکمه نمود و بعد از تشریفاتی که بیش از یک روز به درازا نکشید، به هشت سال تحمّل زندان محکومش کرد.
امّا چون فریاد اعتراض در بین ملل و اقوام عالم بلند شد که این چه عدالتی است که اینگونه به سخریه کشیده شده و این چه حکمی شدید و غلیظی است که از برای او شرف صدور یافته، دادگاهی دیگر تشکیل شد؛ این یکی، در تجدید نظری، حکم او را تنزّلی بخشید و به دورهای دو ساله رساند که آن هم به حالت تعلیق در آمد.
اینک همان فشار بین المللی را، پیش از طرح دعوی در دادگاه، نیاز داریم تا اطمینان یابیم که این هفت مرد و زن را دادگاهی عادلانه و محکمهای منصفانه به داوری خواهد نشست و عدالت را فرصتی خواهد داد تا خویشتن را نمودار سازد و بنمایاند. آنها را وکیلی باید و سخنگویی شاید، تا فرصتی داشته باشد و زمانی کافی تا دفاعیهای آماده سازد. تشریفات دادگاه باید علنی باشد تا بیطرفان و بیغرضان ناظر شوند و ببینند در آن چه میگذرد.
به راستی، باید که فشار را افزایش دهیم تا اطمینان یابیم که ایران، نه تنها در محاکمههای منصفانه، بلکه در آزادی دینی نیز، به آنچه که در سطح بینالمللی تعهّد نموده عمل خواهد کرد. بنابر قانون اساسی ایران، حقوق اقلیتهای دینی در کشور تضمین شده است. امّا، همانطور که بسیاری از پیروان دیگر مذاهب ایرانی میتوانند گواهی دهند، واقعیت بسیار متفاوت است. جامعهء 000ر300 نفری بهایی عمداً حتّی از این حمایت اسمی نیز کنار گذاشته شدهاند. آنها نه تنها در اجرای آیینهای دین خود هیچ حقّی ندارند، بلکه مرتدانی محسوبند که بدعت در دین آورده اسلام را واگذاشته و ترک کردهاند.
و این بهانهای است در دست دولتیان ایران و دعوتی است آشکار از آنان تا پیروان دیانتی را بیازارند و مورد بدرفتاری قرار دهند که در اصول بنیادی و باورهای اساسی کلّیه انبیاء و ادیان برجستهء جهان شریک و سهیم است. پیروانش نه تنها از برای دولت و حکومت خطری ندارند و تهدیدی محسوب نمیشوند، بلکه دیانتشان از آنها میخواهد که از سیاست حزبی برکنار باشند که این از اصول دین آنها است.
در بدرفتاری سازمان یافتهء ایران با بهاییان هیچ نکتهء پنهانی وجود ندارد؛ اقدامی است گسترده که در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد از شدّت و وخامت بیشتر برخوردار شده است. انگلستان، اتّحادیه اروپا، کنگرهء امریکا، سنای کانادا، پارلمان استرالیا و رشتهای از سازمانهای پیشرو غیردولتی، همه، ناظر بر این بدرفتاری بوده و آن را محکوم کردهاند. پارلمان اروپا اوایل سال جاری بر عملیات ایذایی علیه دکتر عبادی و بستن دفاتر او مُهر محکومیت نهاد و، آزادی هفت مدیر جامعهء بهائی را، که اعتقاد بر این است که صرفاً به دلیل باورهای دینی خود زندانی شدهاند، توصیه نمود.
از درون ایران نیز دانشجویان و دانشگاهیان، هنرمندان و شاعران، ترقّیخواهان سیاسی و اجتماعی، در کمال شهامت در دفاع از جامعهء به ستوه آمدهء بهایی سخن گفتند. آنها، به نوبهء خود، اکنون فشار شدید خشم دولتیان را احساس میکنند.
امّا، باید اطمینان یابیم که تمرکز قابل درک ما بر اعتراضاتی که در حمایت از دموکراسی صورت میگیرد و سرکوب خونین آنها ما را از مشاهدهء تهدیدی که متوجّه بزرگترین اقلّیت غیرمسلمان است، باز نخواهد داشت. گاهی اوقات چنین به نظر میرسد که دولتیان ایران، از بدایت تاریخ این دیانت تا کنون، جمعیت بهائی را در معرض ملامت های خود قرار دادهاند.
دو هفته پیش از این، منوچهر متّکی، وزیر خارجهء ایران، حکومت بریتانیا را به حمایت از “فرقهء ضالّهء بهائی” متّهم ساخت. پارچهنوشتههایی در دست راهپیمایان خیابانهای تهران دیده میشد که بیبیسی را عبارت کوتاه شدهء “بنگاه سخنپراکنی بهایی” بیان میکردند. امروز، بهاییان ایران با آیندهای نامعلوم و خطرناک روبرویند.
باید به حکومت ایران توصیه کنیم که برای مدیران جامعهء بهائی محاکمهای منصفانه برگزار نماید و به ناظران بیطرف اجازه دهد که بر آن نظارت نمایند تا عمل به موجب عدالت تضمین گردد. همچنین باید از ایران بخواهیم که بر اساس تعهّدات خویش رفتار کند و از کلّیه شهروندانش حمایت نماید و به آنها اجازه دهد که بر پایهء باورهای دینی خود عمل نمایند و در این میان نه تبعیضی علیه آنها باشد و نه خوف و هراسی گریبانشان را بگیرد.
شیرین عبادی، وکیلی با شهامت و درخشان است. امّا نمیتوانیم اجازه دهیم که او به تنهایی این بار را بر دوش بکشد.
Leave a Reply