داستانسرای انگلیسی، جان ستاک، عنصر اصلی کتابش، فرار جاسوس مرده، را اذیت و آزار بهائیان توسّط حکومت ایران قرار داده است. مؤسّسۀ انتشاراتی تامس دان بوکس این کتاب را در سال 2009 منتشر کرد و برای تهیّه فیلمی در دستور کار قرار گرفته که قرار است در سال 2014 به نمایش در آید. در واقع، صحنۀ اوج این فیلم در محلّی خارج از مشرقالاذکار هندوستان، که در جهان به نام
“معبد نیلوفر آبی” شهرت یافت، اتّفاق میافتد
مصاحبهای که مجلّه امریکن بهائی با ستاک انجام داده، ذیلاً به نظر خوانندگان میرسد
تحقیق در مورد امر بهائی جهت این کتاب را چگونه انجام دادید؟
وقت زیادی را به تحقیق آنلاین اختصاص دادم. از کثرت اطّلاعاتی که در اینترنت وجود دارد به حیرت افتادم. در مقطعی آنقدر به این دین علاقمند شدم که بیم آن میرفت که به کلّی از مسیر اصلی دور بیفتم و به جای آن که نویسندۀ داستانهای پرهیجان جاسوسی باشم، داستان مهیّج بهائی بنویسم
اعتقادات روحانی و جهانبینی معنوی شخصی شما چیست؟
در فیسبوک، دینم را “بُهت و حیرت” توصیف کردهام. مسیحی پرورش یافتم امّا ایمان قوی مسیحی ندارم. تصوّر میکنم به نوعی خدا اعتقاد دارم و عناصری از اسلام، آئین مسیحی و آئین هندو را دوست دارم. به عبارت دیگر، کاملاً آمادگی دارم که به امر بهائی اقبال کنم
راجع به دیدارهایی که از معبد نیلوفر آبی داشتید صحبت کنید
باید اعتراف وحشتناکی بکنم. در کمال شرمندگی بگویم که وقتی در دهلی زندگی میکردیم ابداً به دیدن این معبد نرفتم. این یکی از مواردی است که همیشه در نظر داشتیم انجام دهیم، امّا هرگز این اندیشه به مرحلۀ عمل در نیامد. همیشه با اتومبیل از کنارش رد میشدیم و بخشی از زندگی ما شده بود، بخشی از چشمانداز بسیار مورد علاقۀ ما در دهلی شده بود، امّا هرگز داخل آن نرفتم. متأسّفم؛ خیلی بد است! در نتیجۀ تنبلی و کاهلی فرهنگی ما، وقتی میخواستم از معبد برای پایان بخشیدن به فرار جاسوس مرده استفاده کنم، مشکل داشتم. خوشبختانه، گوگل وجود دارد و ساعات زیادی به بررسی دقیق تصاویر ماهوارهای از باغها پرداختم و با خطکش فاصلهها را اندازه میگرفتم و طرح صحنههای نهایی را با دقّت ریاضی تنظیم میکردم. برای داخل معبد، به طرحهای معماری روی آوردم. مردی که پشت تمامی این ساختمان زیبا قرار دارد، فریبرز صهبا است، که، البتّه، بهائی ایرانی است. چرخشی زیبا و جالب بود، امّا مایل نیستم با بیان پایان داستان، آن را ضایع کنم!
چگونه دربارۀ وضعیت بهائیان ایران شنیدید؟
موقعی که دربارۀ امر بهائی تحقیق میکردم به بیانیۀ مطبوعاتی عفو بینالملل بر خوردم. سازمان مزبور از دولت ایران دربارۀ نامۀ شیطانی شرارتباری توضیح خواسته بود که از سپاه انقلاب جمهوری میخواست اطّلاعاتی را دربارۀ بهائیان در ایران جمعآوری کرده دربارۀ فعالیتهای آنها گزارش دهد. در این نامه به بهائیان با عبارت “فرقۀ ضالّه” اشاره کرده بود. از خواندن این مطلب که بعد از انقلاب سال 1979 در ایران چه تعداد بهائیان کشته شده و چه بسیار از آنها متحمّل رنج و تعب شدهاند سخت تکان خورده مبهوت شدم. عفو بینالملل همچنین توجّه را به رویداد سال 2006 جلب کرده بود که 54 تن از بهائیان در شیراز به علّت درس دادن به کودکان محروم دستگیر شده بودند. نام شخصیت اصلی زن در داستان من، فرار جاسوس مرده، لیلا است. او مادری ایرانی است که بعد از انقلاب فرار کرده است. تصمیم گرفتم این مادر را بهائی قرار دهم زیرا انگیزۀ خوبی در بخشهای بعدی کتاب برای لیلا فراهم میآورد
چون در واقعیت فعلی اذیت و آزار بهائیان همچنان شدّت میگیرد و رو به وخامت میرود، به نظر شما، بر مبنای آنچه که در تحقیق برای کتابتان فرا گرفتید یا بر پایۀ تجربیات، برای کاهش اذیت و آزار چه میتوان کرد؟
درست یا غلط، امیدوارم که بتوانم با نوشتن دربارۀ آنها در داستانهای مهیّج رایج، توجّه را به مصیبت بهائیان در ایران جلب کنم. مؤسّسۀ فیلمسازی برادران وارنر در حال حاضر مشغول تهیّه فیلمی از روی این کتاب است. هنوز متن سناریو را (که توسّط استفن گاگان Stephen Gaghan، برندۀ جایزۀ اسکار و نویسندۀ سناریوهای Syriana و Traffic نوشته شده) ندیدهام، امّا اگر طرح داستان بهائی همچنان به قوّت خود باقی بماند خیلی عالی خواهد بود. زیرا توجّه را به مصیبت بهائیان ایران جلب خواهد کرد و، امیدوارم، به رژیم طهران یادآوری کند که دنیا در حال تماشا است. امر بهائی در زمان مرگ دکتر کلی [بهائی انگلیسی] در انگلستان تحت پوشش خبری مثبت زیادی قرار گرفت، امّا در سالهای اخیر از تیررس رادار رسانهها دور شده است. امیدوارم کتاب من توجّه و علاقه را تجدید کند. جالب آن که، تعدادی از مردم بعد از خواندن کتاب این نکته را به من یادآور شدهاند
Leave a Reply