به این انسان‌های معجزه‌گر دست‌مریزاد بگوییم

, , Leave a comment

hafteh_logolong2خسرو شمیرانی

ما به طور دائم درزندگی با مرارت‌ها و مسائلی روبه‌رو می‌شویم که باید آنها را برطرف و حل کنیم. اما یک گروه خاص از جوانان ایرانی با مسأله‌ای رودررو هستند که برای بسیاری از ما ناشناخته ‌است. به آنها می‌گویند: «میان آینده‌ خود و باورهای‌تان حق دارید فقط و فقط یکی را انتخاب‌ کنید

جوانان بهایی کشور ما بر خلاف بسیاری از هم‌سن‌وسالان‌شان که این روزها راهی دانشگاه می‌شوند، حق ندارند به دانشگاه بروند مگر اینکه بهایی بودن خود را انکار کنند.راستی بیایید تصور کنیم که آیا می‌خواهیم جای ‌‌این جوانان باشیم. از ده‌ها محدودیت و فشار قانونی و غیرقانونی دیگر که به آنها روا داشته می‌شود سخن نمی‌گویم. تنها و تنها بحث من حق تحصیل این جوانان است که به وقیحانه‌ترین شکلی از آنان ربوده ‌شده است

به آنها نمی‌گویند حق ندارید درس بخوانید، می‌گویند خود را انکار کنید تا اجازه دانشگاه رفتن بیابید، و این را در نه در یک سازمان و یک مؤسسه، بلکه در سطح یک کشور، در سطح کشور تو و من پیاده می‌کنند. همان‌جا که به منشور کوروش آن می‌نازیم. همان‌جا که دانشگاه رفتن‌ جوانان بعد از دبیرستان مثل دمیدن آفتاب صبح‌گاهی بدیهی ا‌ست، دست‌کم برای بخش بزرگی از جامعه ما چنین است. در این سرا که سرای تو و من است چنین می‌شود

حاکمان آن سرا، همچون بیشتر حاکمان دیگر‌ کشورها، فقط در صورتی که مجبور باشند، حقوق «زیردستان» را رعایت می‌‌کنند، پس از آنها انتظار دیگری نیست. آنچه باید انتظار داشته ‌باشیم این است که اول درباره این درد بزرگ نسلی که محکوم به از دست دادن آینده خود است آگاه باشیم و دوم اینکه خاموش نمانیم. باید بدانیم. اگر یک باید در زندگی وجود داشته باشد، این باید همانا دانستن درد دیگری‌ست

اینکه جامعه ما در این رابطه خاموش مانده دردناک است اما سوی دیگر این داستان زیبا و درخشنده است: جوانان بهایی و کل این جامعه، دست در‌دست هم گذاشته و یک دانشگاه راه‌اندازی کرده‌اند که عملاً نزد بسیاری از دانشگاه‌های شناخته‌شده اروپا و آمریکا معتبر است

آنها جنگ آغاز نکردند، سر به بیابان نگذاشتند، زانوی غم بغل نگرفتند: بیش از بیست سال پیش شروع کردند و امروز یک نظام آموزشی دارند که نظام تا به دندان مسلح حاکم بر سرای ما قادر به نابودی آن نیست. راستی مگر می‌توان خواستِ دانستن را نابود کرد. بر پایه همین خواست، معجزه‌ی یک دانشگاه «زیرزمینی» عملی‌ شده و صدها و صدها جوان در آن امکان تحصیل علم و دانش یافته‌اند. علاوه بر این، آنها با عمل خود ثابت کرده‌اند که خواستن توانستن است، حتی در سخت‌ترین شرایط و با وجود بزرگترین موانع. به آنها دست‌مریزاد بگوییم. خسته نباشید انسان‌های معجزه‌گر

http://hafteh.ca/from-the-editor/5169-2011-09-28-18-59-59.html: منبع

 

Leave a Reply