آن‌جا که تدریس جرم محسوب می‌شود، برای کامران رحیمیان/ لوا متحده

, , Leave a comment

چهارشنبه، ۰۴ آبان ۱۳۹۰

جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی – یقینأ کامران رحیمیان به‌عنوان یک شهروند بهایی اهل ایران که پدرش به اتهام بهایی بودن اعدام شده و خودش هم محروم از تحصیلات عالی گردیده بیش از هر فرد دیگری می‌دانسته اگر به ایران بازگردد برای فعالیت‌های علمی‌اش با موانع بسیاری مواجه خواهد شد ولی اندیشه‌ی عشق‌ورزی به وطن و خدمت به هم‌وطنان آن‌چنان در ذهن و جان‌اش ریشه دوانیده که هر مانعی در این راه برای‌اش آن‌قدر ناچیز شمرده می‌شود که نمی‌تواند لحظه‌ای بازگشت‌اش را به ایران تأخیر اندازد

کامران رحیمیان و همسرش فاران حسامی چندین ماهست که در زندان اوین ، بازداشت موقت هستند اتهام اصلی ایشان تعلیم علم روانشناسی به جوانان محروم از تحصیلات عالیه می باشد . از وضعیت فرزند خردسال ( دوساله ) این زوج جوان اطلاع چندانی دردست نیست … اما کامران رحیمیان چه کرده که مستحق چنین فرجامی شده ؟ برای پاسخ به این پرسش باید به سالها قبل برگردم وجریان اولین ملاقاتم سپس سیر آشناییم را تا زمان حال مرور کنیم

اواسط دهه ۶۰ شمسی بود که برای اولین دفعه کامران را به همراه مادر و برادرش در یک مهمانی ملاقات کردم فکر کنم یکی دو سال بیشتر از اعدام پدرش – رحیم رحیمیان – به اتهام عضویت در تشکیلات مذهبی بهاییان ایران نگذشته بود باید این را خاطر نشان سازم که بین سالهای ۶۲ تا ۶۶ شمسی تعداد زیادی از پیروان آئین بهایی به دلیل اعتقادشان در شهرهای مختلف ایران اعدام شدند . در این ملاقات متوجه شدم که خانواده کامران از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند شاید از دست دادن ناگهانی سرپرست خانواده پس از چند سال حبس در زندان اوین و مصادره اموال برای ایشان چنین شرایط سختی را فراهم کرده بود هر چند بعدها با اهتمام تک تک اعضای این خانواده سه نفره این شرایط تا حد زیادی تغییر کرد . کامران را در همان دیدار اول فردی آگاه و حساس نسبت به جامعه ، پیگیر و مطلع از تحولات فرهنگی و هنری ایران همچنین بسیار کوشا ، با اراده قوی و اعتماد به نفس بالا مشاهده کردم . شخصیت منحصر به فرد کامران موجب شد هر چند بسیار کم وی را می دیدم ولی پیگیر کارهایش باشم. بعدها شنیدم در هنر بخصوص موسیقی سنتی ایران فعال و صاحب نظر شده است که این یکی از جلوه های کوشندگی ، اراده و در عین حال علاقه اش به فرهنگ و هنر ایران زمین بود در دورانی که اکثر جوانان دنبال موسیقی برک دنس و هیپ هاپ بودند کامران رحیمیان به فراگیری و تدریس ساز تنبک مشغول و پیگیر موسیقی اصیل ایرانی بود .*

چند سال بعد من هم مانند بسیاری از جوانان بهایی که عاشق تحصیل ولی بواسطه عقاید مذهبی از آن محروم شده بودند شروع به تحصیل در موسسه علمی آزاد ( دانشگاه آن لاین بهاییان ایران ) در رشته روانشناسی کردم مؤسسه مزبور که بطور مجازی اداره می شد در اواخر دهه ۶۰ شمسی به همت بهاییان ایران برای رفع محرومیت از تحصیل فرزندانشان ایجاد شده بود که در آن جوانان دیپلمه بهایی که علاقه مند به تحصیلات عالیه بودند نزد اساتید بهایی اخراج شده از دانشگاههای ایران به تحصیل می پرداختند و در خاتمه دوره هیچ مدرکی دال بر گذراندن رشته ای خاص به ایشان داده نمی شد در واقع موسسه مزبور – که فقط نام موسسه را یدک می کشید و مکان خاصی جز فضای مجازی یا منزل دانشجویان بهایی نداشت – از جوانان عاشق تحصیل بهایی که ماندن در ایران را با همه تبعیضات و محرومیتهایش از جمله تحصیل و شغل مناسب به جان خریده بودند به همراه تعدادی از اساتید دانشگاهی بهایی که پس از انقلاب فرهنگی از کار اخراج شده بودند بدون دریافت مزد یا امکاناتی خاص تشکیل شده بود

به هر حال پس از آغاز تحصیلم در رشته روانشناسی ، پس از سالها بار دیگر کامران را ملاقات کردم ولی این بار من در پوشش دانشجو و وی در منصب استاد … کامران رحیمیان طی این سالها رشته روانشناسی را در موسسه علمی آزاد به اتمام رسانیده و پس از آن با مکاتباتی که با دانشگاهی در کشور کانادا انجام داد مورد پذیرش دانشگاه مزبور قرار گرفته بود به همین دلیل در حال آماده کردن تمهیدات سفر برای ادامه تحصیلات عالیه در کانادا بود با اینحال در همین فرصت باقی مانده به تدریس آموخته هایش به جوانان تازه وارد بهایی در رشته روانشناسی موسسه علمی آزاد مشغول بود به تدریس درسی هم می پرداخت که بی اغراق یکی از مشکل ترین دروس رشته مزبور محسوب میشد البته نه از نظر فرم تدریس بلکه درس مزبور احتیاج به دانش وسیع استادش داشت تا بتواند پرسشهای دانش پژوهان را پاسخگو باشد . وی در آن دوره مشغول تدریس درس ” مکاتب روانشناسی ” بود که همانگونه از عنوان درس مزبورهم پیداست احاطه وسیع علمی مدرسش را طلب می کند که فقط باهمت ، پشتکار و اراده شکست ناپذیر یک جوان سی ساله محروم از تحصیلات دانشگاهی می توان چنین امری را ممکن ساخت . در ضمن نباید توجه و علاقه کامران را به کمک و همراهی جوانان بهایی نادیده گرفت در واقع اگر با وسعت نظر بیشتری به این رفتار نگاه کنیم روشن است این عمل را نمی توان فقط یک فعالیت درون مذهبی محسوب کرد بلکه عملی در رفع یا بهبود تبعیض ( محرومیت از تحصیل ) بخشی از هموطنان جوان ایرانی دانست که از این طریق ناگوارایی حاصله از بی مهری مسئولان حکومت ایران نسبت به فرزندان این آب و خاک را کمی التیام بخشد تا این هموطنان جوان بجای آنکه بار سفر بندند و مانند بسیاری دیگر از جوانان ایرانی ترک سرزمین مادری کنند در زادگاهشان بمانند و نیروی خلاقه و سازنده جوانیشان را بجای صرف در کشورهای دیگر در همین مرزوبوم بکارگیرند و به اعتلایش یاری رسانند . همین عشق به میهن و خدمت به هم میهنان موجب آن شد که کامران بلافاصله پس از اتمام تحصیلات در کانادا به ایران بازگردد درحالیکه با توجه به پشتکار و اطلاعات علمی وسیعی که از وی سراغ دارم مطمئنا در کانادا یا هر کجای دیگر از این جهان پهناور امکانات شغلی مناسب و فراوانی درانتظارش بوده که می توانسته بی هیچ مشکل و مزاحمتی بی آنکه قانون یا مرجعی وی را بواسطه اعتقادش مورد بازخواست قرار دهد و از کارش ممانعت بعمل آورد به فعالیت علمی بپردازد

یقینا کامران رحیمیان به عنوان یک شهروند بهایی اهل ایران که پدرش به اتهام بهایی بودن اعدام شده و خودش هم محروم از تحصیلات عالیه گردیده بیش از هر فرد دیگری می دانسته اگر به ایران بازگردد برای فعالیتهای علمی اش با موانع بسیاری مواجه خواهد شد ولی اندیشه عشق ورزی به وطن و خدمت به هموطنان آنچنان در ذهن و جانش ریشه دوانیده که هر مانعی در این راه برایش آنقدر ناچیز شمرده می شود که نمی تواند لحظه ای بازگشتش را به ایران تاخیر اندازد . ( غافل از آنکه در موطنش ، تهمت زنی جای بهره برداری علمی را گرفته و زندان جایگزین دانشگاه شده است )

آنطورکه پیگیر فعالیتهای کامران پس از بازگشت به ایران بودم متوجه شدم وی به همراه برادر و چند فرد دیگر مرکز مشاوره ای را در تهران راه اندازی می کنند که در آن ضمن مشاوره دادن به خانواده ها – بخصوص آنانی که با مشکلاتی مواجه اند – در جهت تحکیم و بهبود روابط زناشویی همچنین تربیت فرزندان ، کلاسها و کنفرانسهایی برگزار می کنند . در کنار اینها وی به ترجمه کتاب ” ارتباط بدون خشونت زبان زندگی ” نوشته مارشال روزنبرگ هم اقدام می کند کتابی که بسیار مورد توجه هموطنان قرار می گیرد و طی مدت کوتاهی به چاپ چهارم می رسد کامران که خود دانشجوی مارشال روزنبرگ بوده ارائه دهنده روش نوین روزنبرگ در روانشناسی خانواده و ارتباطات انسانی به ایرانیان می باشد و حتی مدتی نیز برای بهبود و استحکام این روش در ایران مهماندار این روانشناس بزرگ معاصر می باشد روشی که بر پایه محبت و نثار آن از صمیم قلب به دیگران بنا شده و این کار فقط به علت لذت حاصله از غنی کردن زندگی دیگران انجام می شود . این روش به فارسی ” فرآیند ارتباط ” یا ” زبان محبت ” ترجمه می شود ( آیا شرایط و احوالات ایران زمین که زمانی پیام آورمحبت و مهر به جهانیان بوده به جایی رسیده که فرزندش را بخاطر ابرازمحبت به همنوع و تعلیم آنچه از محبت در این عصر ماشینیزم فراموش شده باید به زندان بیفکند !؟ )

آنچه در بالا خواندید همه آنچه بود که از کامران رحیمیان زندانی بهایی که ماههاست در سلولی انفرادی در بازداشتگاه اوین نگهداری می شود بدست آورده ام و امیدوارم پاسخی درخور برای پرسش ابتدای مقال ارائه کرده باشم مطلبم را با سخنی از مارشال روزنبرگ که در اولین سطر کتاب “ارتباط بدون خشونت زبان زندگی” با ترجمه کامران رحیمیان نگاشته شده به پایان می رسانم :
” آنچه در زندگی ام می خواهم محبت است ، جریانی متقابل بین خودم و دیگران مبتنی بر نثار از صمیم قلب ”
انتهی

* غرض شناخت فرد مزبور است نه مقایسه سبکهای موسیقی

لوا متحده

منبع: خبرنامه گویا

http://edu-right.net/articles/37-article/635-leva-motahedeh-nameh:منبع

 

Leave a Reply