فاطمه، مسلمان فلسطینی، به جمال الدین خانجانی، زندانی بهایی: قوی بمان

, , Leave a comment

fatemaکمپین ٩٩— روایت دوازدهم— فاطیما/جمال الدین خانجانی
Campaign 99— twelfth narrative— Fatima/Jamaledin Khanjani

Translation jointly by: Ali Abdi & Negin Bank

توضیح: ایده ساده است. قرار است با نود و نه نفر از افرادی که در جنبش وال استریت در سراسر دنیا حضور دارند صحبت کنیم. روایت هر نفر از چراییِ حضورش در این اعتراض را می شنویم. سپس برای وی روایت یک زندانی سیاسی در ایران را بازگو می کنیم. بعد از این گفت و شنود، از وی می خواهیم که پیامی برای آن زندانی بفرستد و پوستری برای وی طراحی کند. پوسترهای این آلبوم توسط اشغال کنندگان وال استریت طراحی شده است. اگر ایده را دوست داشتید، بی اجازه با دوستان تان به اشتراک بگذارید تا عده بیشتری این روایت ها را بخوانند

Note: the idea is simple. We have decided to talk with 99 people engaged in Occupy Wall Street Movement around the world. We will listen to each person’s narrative of why s/he has joined the Occupy Wall Street Movement. Then we will narrate the life story of an Iranian prisoner of conscience for that person. After this mutual exchange of stories, we will ask the person to send a message to and make a poster for that Iranian prisoner. While s/he is holding the poster, we take a picture. If you like the idea, share it with your friends. This is for global solidarity

فاطیما—من یک پناهنده هستم. پدرم فلسطینی است و مادرم امریکایی. در سال 2001 به امریکا آمدم. درست یک ماه قبل از یازدهم سپتامبر. به نظرم یک ارتباط عمیق بین مسلمان بودنِ من و حضورم در جنبش اشغال وال استریت وجود دارد چرا که ستم، ستم است. تفاوتی نمی کند کجای دنیا اتفاق بیفتد. ستم تنها مشکل امریکا نیست بلکه یک مشکل جهانی است. من با تیم پزشکی در سازمان صلیب سرخ و هلال احمر کار می کنم و مسئولیتم رسیدگی به وضعیت پناهندگان و جلوگیری از بحران است. وقتی وارد امریکا شدم قرار بود آن طرفِ همین خیابان کار کنم. قبل از یازدهم سپتامبر احساس امنیت می کردم. هرگز با مشکلی مواجه نشدم. اما بعد از یازده سپتامبر! مردم با پیش فرض هایشان قضاوت می کردند. و این ناراحت کننده بود چرا که من می خواستم برای مردم توضیح بدهم که نگاه کنید! من این جا کار می کنم! من هم کنار شما هستم. اما آن ها نمی خواستند به من گوش کنند. تعصب های خودشان را داشتند. و این بخشی از دلیلی است که من این جا هستم. فکر می کنم ما به گفت و گو نیاز داریم. ما باید این گفت و گو را شروع کنیم. چرا که وقتی مردم گفت و گو را آغاز کنند متوجه می شوند که ما بیشتر از آن که با یکدیگر تفاوت داشته باشیم، به یکدیگر شبیه هستیم. تبعیض ها می توانند تیز و نافذ باشند و به ظاهر کوچک باشند مثل یک نگاه. می دانی! البته گاهی هم پیش آمده که مثلن یک زن می خواست حجاب من را از سرم بکشد. من اسمش را بی توجهیِ آن آدم ها می گذارم. ما هر کجای این دنیا که برویم با این شکل برخوردها مواجه هستیم. در نتیجه تصور نمی کنم که تنها مشکل امریکا باشد. این یک مشکل جهانی است. من از طریق اینترنت در انقلاب مصر شرکت داشتم. ما هر کاری که از دست مان برمی آید انجام دادیم چرا که اینترنت در آن جا قطع بود و ما سِروِرهایی داشتیم که به مصری ها کمک می کرد. و اتفاق عالی افتاد چون ما فکرش را هم نمی کردیم که او [حسنی مبارک] برود. اما وقتی رفت گفتیم بله! بله! بله! آن لحظه ای بود که شروع به گفت و گو با یکدیگر کردیم. بسیاری از ما روی فیس بوک کنار یکدیگر جمع شدیم و گفت و گو را آغاز کردیم. و می دانی! فکر می کنم می توانیم این گفت و گو را این جا نیز انجام دهیم

Fatima—I am a refugee. My dad is from Palestine, and my mom is from here. I came to US in 2001, a month before 9/11. I see an absolute connection between being Muslim and being at Occupy Wall Street movement, because oppression is oppression no matter where it goes on in the world. Oppression is not a US problem but a global problem. I am a medic, working with red-cross and red-crescent. I do refugee operations and crisis intervention. And when I came here I first came to work across the street. Before 9/11 I was safe, I never had a problem. But after 9/11 absolutely! There were assumptions that were being made. And it was sad because I was trying to explain to people that look! I work here, I am alongside everybody else. They didn’t want to hear that. People have their own biases. And this is part of the reason why I am here too. I think we need dialogue. We need to start this dialogue. Because once people started talking, it doesn’t matter where they are from, they are going to find out very quickly that we are more alike than different. Discriminations can be something as subtle as an eye-look, you know! But I also remember once a lady tried to pull off my Hijab. So it’s ignorance. We have ignorance no matter where we go in the world. So I don’t think that’s necessarily a US problem, but I think that’s a global problem. I was also part of the Egyptian revolution through the internet. We did whatever we could, because the internet was down there all the time so we had servers here that acted for them. And it was fantastic because we have never in a million years thought we win. But when he left we were like Yes! Yes! Yes! So that’s when we started talking. A lot of us got together on facebook, and started the dialogue. And you know! I thought we could do that here

جمال الدین– جمال الدین خانجانی، فعال حقوق بهاییان، در سال 1312 در شهر سنگسرِ سمنان در شمال ایران به دنیا آمد. وی یکی از نُه عضو «محفل روحانی ایران» پس از انقلابِ ایران در سال 57 بود. «محفل روحانی ایران» مسئولیت رسیدگی به امور جامعه ی سیصدهزار نفره ی بهاییان داخل کشور را برعهده داشت و ارتباط دهنده ی میان نهادهای محلی، ملی و بین المللیِ بهاییان بود. بهاییان پس از انقلاب با مشکلات زیادی در کار، تحصیل، ازدواج، فعالیت های تجاری و انجام کارهای عادی زندگی روزمره ی خود مواجه شده بودند. با غیر قانونی اعلام شدنِ محفل روحانی ایران و اعدام اکثریت اعضایِ سه دوره ی متوالیِ آن، جمال الدین خانجانی و همراهانش گروه «یارانِ ایران» را تأسیس کردند تا جایگزین موقتی برای محفل روحانی ایران باشد. جمال الدین که تا پیش از انقلاب مسئولیت چند کارخانه را بر عهده داشت و صدها فرصت شغلی ایجاد کرده بود، پس از انقلاب به خاطر بهایی بودن کارخانه ی آجرسازی اش را از دست داد. این محدودیت ها به فرزندان و دیگر بستگان ایشان هم تعمیم داده شد چنان که از پرداخت وام به ایشان امتناع ورزیدند، اجازه فعالیت تجاری را به آن ها ندادند و گاه از سفر آن ها به خارج از کشور جلوگیری کردند. در اردیبهشت 1387 جمال الدین خانجانیِ 75 ساله به همراه پنج تن از دیگر اعضای «یارانِ ایران» در منزل خود بازداشت شدند. وی پس از گذراندن ماه ها در سلول انفرادی زندانِ اوین، به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل»، «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به بیست سال حبس محکوم شد. جمال الدین خانجانی چهار فرزند دارد و همسرش در اسفند 1389 و در حالی که وی در زندان بود از دنیا رفت. مأموران زندان به جهانبخش اجازه ندادند که در مراسم خاکسپاری همسرش شرکت کند. شیرین عبادی وکیل وی بارها به خاطر دفاع از موکل خود با تهدید مواجه شده است. جمال الدین خانجانی این روزها و در سن 78 سالگی در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد

Jamaledin Khanjani– Jamaledin Khanjani is a Bahais rights activist and was born in 1933, in the town of Sangsar in Semnan, in Northern Iran. He became one of the nine members of the Spiritual Assembly of Iran after the 1979 Iranian revolution. The Spiritual Assembly of Iran was in charge of seeing into the matters of Bahai community in Iran itself with over three hundred thousand members and liaised between the local, national and international institutions and the Bahai community. The Bahais faced a large number of problems related to occupation, marriage, commercial activities and everyday issues after the revolution. Following the announcement of the illegitimacy of the Spiritual Assembly of Iran and the execution of most of its members in three consecutive periods, Jamaledin Khanjani and his collaborators founded the “Friends of Iran Council” in order to temporarily replace the Spiritual Assembly of Iran. Jamaledin who before the revolution was the manager of several factories promoting hundreds of job opportunities, lost his brick manufacturing factory due to his Bahai faith. Similar restrictions were also extended to his children and other family members to the point that no financial loans were granted to them, they were not allowed to exercise commercial activities and they were sometimes prevented from traveling abroad. In April 2008 Jamaledin Khanjani who was by the time 75 years old, along with other 5 members of the Friends of Iran Council were arrested at their homes. After spending months in solitary confinement he was charged with “espionage for Israel”, “insulting the sanctities” and “promoting propaganda against the Islamic Republic system” and was sentenced to twenty years imprisonment. Jamaledin Khanjani has four children and his wife passed away in February 2009 while he was in prison. The prison authorities did not allow Jahanbakhsh to attend his wife’s funeral. His lawyer, Shirin Ebadi, was threatened several times because of taking his defence case. Jamaledin Khanjani , at the age of 78, is currently spending his days in the prison of Rajayi Shahr in Karaj

فاطیما: جمال الدین! این پیامی است از طرف جنبش اشغال وال استریت. نام من فاطیما است. من در نیویورک هستم. می خواستم این پیام همبستگی و فهمِ مشترک را به تو برسانم. می خواستم بگویم که قوی بمانی و نگذاری دیگران رفتار تو یا آن چه که به آن باور داری را اشتباه بدانند، چرا که آن ها هستند که دارند اشتباه می کنند. و این همان دلیلی است که ما برایش این جا هستیم. می دانی! که به همه، و آدم هایی مانند تو، و کسانی که گوشه و کنار این دنیا هستند و صدایی ندارم صدای بدهیم، فارغ از آن که آن شخص کیست. در نتیجه در قلب هایمان برای تو و خانواده ات دعا می کنیم. برایت آرزوی خوشوقتی دارم و امیدوارم خیلی زود روزی برسد که خودت به این پیام من گوش بدهی

Fatima: Jamaledin! This is a message from Occupy Wall Street. My name is Fatima. I am here in New York City. And I just wanted to send this message to you of solidarity and of understanding. I want to speak to you to be strong, and don’t let anybody tell you what you are doing or what you are believing is wrong, because they are wrong. And eventually that’s why we are here. You know! To give everybody, such as yourself, and everyone else around the world that doesn’t have a voice, that we are here to give you that voice, no matter what. So in our hearts we will pray for you and your family. Good luck with everything and hopefully soon you will be hearing this message

For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/tahirih?hl=en

 

Leave a Reply