سمندر
جناب خامنهای، رهبر عظیمالشّأن ایران در چند روز گذشته سخنان پرمغز شما در خصوص تغییرات و تحوّلات در رَوَند امور جهان ورد زبانها و نیز خبرگزاریها شده است و الحق جز این نیست که هیچ تغییر و تحوّلی فقط با سخن گفتن و وعده دادن یا شعار دادن عملی نخواهد شد و به قول معروف “دو صد گفته چون نیم کردار نیست.” این کلام نیز مؤیّد سخن فوق است که، “گواه راستی گفتار، کردار است.”
فیالحقیقه ممالک راقیه جهان، از جمله ایالات متّحده امریکا، اگر طالب تحوّل و تغییر باشند، باید به اشتباهات گذشته خود معترف گردند و به جبران مافات قیام نمایند و حقوق پایمال شده را اعاده نمایند و آنچه را که جنبهء معنوی دارد و غیر قابل جبران است، همچون عمرهای سپری شده و اوقات تلف شده و فرصتهای از دست رفته، حدّاقل با اعتراف به قصور و بیان عذر و طلب عفو، مطرح نموده مسلّی قلوب محزون گردند.
در تاریخ نوع بشر این روال همیشه وجود داشته و اگر انسان فیالحقیقه از وقایع ماضیه درس نگیرد، لابد در جهت علوّ و سموّ حرکت نخواهد کرد. از آن گذشته، اعتراف به قصور و عذر خواستن از مظلوم، سبب خذلان نیست بلکه نه تنها نزد خلق مستحسن و مطلوب است، بلکه عندالحقّ نیز سبب تقرّب محسوب.
جناب خامنهای نمیتوان احدی را مصون از خطا دانست و ابداً معصوم تلقّی کرد و لهذا اشتباه در همه جا رخ میدهد. چه خوب بود، ایران نیز جهت نشان دادن راه صحیح به زعمای قوم در اقالیم راقیه، خود پیشقدم میشد و به سوابق خود نظری منتقدانه میانداخت و اگر نشانهای از طریق سقیم مشاهده میکرد، از آن سبیل مراجعت مینمود، و طریق صحیح را در پیش میگرفت و از نفوسی که در این سبیل متحمّل مظالمی شدهاند، عذرخواهی میکرد، جبران مافات مینمود و جهت حصول رضای الهی و هدایت سایر مراجع امور در ممالک اُخری، قدمی عاجل در اعادهء آنچه که از آنها فوت شده، برمیداشت.
در طول سی سال گذشته، بسیاری از نفوس به اتّهامات واهی، به محبس افتادند و اوقاتی از عمرشان را در زاویهء زندان سپری کردند؛ پیرمرد نودسالهء روستایی یزدی، که از سواد ظاهره بهرهء چندانی نداشت، به جرم تجسّس در امور محرمانهء دولتی و استخبار و سپس اِخبار به دول بیگانه محکوم و معدوم گردید؛ زن و شوهر بیگناه روستایی در نوک بیرجند، به آتش تعصّب گروهی تحریک شده، زنده در شعلههای نار سوختند و احشام و انعام آنها نیز به همان شعله نابود شدند؛ طبیبی در مطبَش به تیر تعصّب گرفتار آمد، و نفوسی معدود، ربوده شدند و هرگز اثری از آنها به دست نیامد. بنده نیز مدّتی را در زندان سپری کردم و اتّهام من، نه جاسوسی، بلکه عضویت در تشکیلات بهائی بود؛ یعنی آنچه که امروزه قویّاً توسّط مسئولین قضایی و امنیتی انکار میشود که کسی به این نام دستگیر و زندانی گردد. در خصوص نفوسی که به حبس افتادند و متّهم به تجسّس در امور محرمانه گشتند، ابداً سندی به ظهور نرسید و هیچگاه امکان دسترسی به وکیل دعاوی حاصل نیامد. دختر شانزده ساله که به کودکان بهائی درس اخلاق میداد به طناب دار سپرده شد و جوانانی که کودکان نقاط محروم را با رضایت والدین آنها در کلاسهای متشکّله در اماکن عمومی جمع میکردند تا درس نقاشی و ریاضی و غیره بدهند، به جرم تبلیغ دستگیر شدند و سه تن از آنها، با تحمّل ناملایمات، علیرغم صدور حکم زندان، هنوز در بازداشت انفرادی اطّلاعات به سر میبرند و پنجاه و چند تن دیگر ملزم به شرکت در کلاسهایی هستند که در آن به اعتقادات آنها اهانت میشود. قبرستانها را، که در هر ملّت و امّتی مورد احترام است، تخریب کردند و منهدم نمودند و کودکان دبستانی را، که در هیچ قوم و طایفتی مجرم محسوب نه، آزرده خاطر ساختند.
دراویش گنابادی، به صِرف داشتن عقیدهای متفاوت، خانقاه خود را از دست دادند و زنان، که جمهوری اسلامی همواره داعیهء برابری حقوق برای آنها دارد، به صِرف احقاق حق در زاویهء زندان مقرّ گرفتند یا به ضرب چماق انتظامی مضروب گشتند و کارگرانی که ماهها حقوق دریافت نداشته و در پیش همسر و فرزند خجل و شرمسار بودند که قوت یومیه را یارای فراهم نمودن نداشتند، چون اجتماع نمودند و دستمزد خویش طلبیدند، ضرب و شتم نصیبشان گردید.
جناب خامنهای، تغییر و تحوّل و برقراری عدالت، همانطور که شما فرمودهاید، صرفاً با کلام حاصل نگردد، بلکه مستلزم عمل است. البتّه شما بیش از این بندهء شرمندهء حق واقفید که خداوند شاهد و ناظر بر اعمال ما است. اگر مسئولین امور را هدایت فرمایید که در طریق صواب قدم بردارند، بیهوده معتقدین به عقاید متفاوت را به اتّهامات واهی متّهم ننمایند و در طریق آزار و اذیت آنها قدم بر ندارند، اجازه دهند که به هر اتّهامی پاسخ داده شود، سوء تفاهمات برطرف گردد، روابط ودّیه بین اقشار مختلف برقرار شود، البتّه ایران گلستان گردد و سرمشق جهانیان شود و مثالی بارز از عدالت و انصاف شود.
امید است نظر این شهروند را با نظر شفقت ملاحظه فرمایید و مراجع جمهور و مسئولین امور را به قیام در این سبیل ملزم نمایید تا حقوق مسلوبه را به ستمدیدگان اعاده نمایند و از طرفی سبب حصول رضای الهی گردند و از طرفی مسلّی قلوب عباد حضرت سبحانی شوند.
2009/06/16 05:06
Dear friends,
The words in some sentences are not in correct order and cannot be read easily. Would you please correct them?