تاکنشان
در پهنهء جهان کوچک ما، که در بیکرانه دریای عالم وجود، با رودهای جاری کهکشانهایش، و بیشمار ستارگان و سیّارههایش، ذرّهای بس ناپیدا و ناچیز است، آدمیان، به جای آن که یگانگی پیشه کنند ندانم از چه روی بذر دشمنی میکارند و روی به بیگانگی آوردهاند. هر بامداد که برمیخیزیم و “به امید خدا”یی بر زبان میآوریم که شاید امروزمان به از دیروزمان باشد و بنا به گفتهء آن فرزانهء دیرینه که “بامدادت را از شامگاه گذشتهات بهتر ساز و فردایت را از دیشبت نیکوتر”[1] روزی بهتر از روز پیش آغاز کنیم و به پایان ببریم و بنا به بیان رسول گرامی به ابوذر فرزانه، “حاسب نفسَک فی کلّ یوم قبل أن تُحاسب”[2]، هر روزمان را به حساب بنشینیم که چه کردیم و چه گامی درست در راه یگانگی فرزندان خدایمان برداشتیم، امّا میبینیم که هر یکی را نیت آن است که برتری خویش ثابت نماید و یورش به دیگری را مایهء مباهات خویش میشمارد و نشان چیرگی خود میداند، امّا از صفات نیکوی خویش سخنی به میان نمیآورد. در میانهء پیروان ادیان، آنان که بیشتر احساس وابستگی به دین و عقیدهء خویش دارند، این حمله و دفاع بیشتر مشاهده میگردد که حتّی در بازار کالا هم اینگونه حملهای به کالای دیگری صورت نگیرد و در این میانه هر کس که صبح زودتر از خواب بیدار میشود، در دنیای بیکران مجازی وبلاگی یا سایتی علیه بهائیان به راه میاندازد و یورشی، به خیال خود، جانانه به عقاید و آراء آنان انجام میدهد که ندانم در این میان آیا رضای خدایش را میجوید یا بدنامی دیگران را میطلبد یا داعیهء علم و دانش دارد یا تصوّر میکند به این طریق به دین و آئین خویش خدمتی کرده است.
بعضی حمایت سفیر روس از بهاءالله را دالّ بر روسی بودن آئین او میدانند، امّا اگر از آنها سؤال شود چرا حضرت محمّد مسلمانان را در پناه سلطان حبشه قرار داد، چرا مجوسان حضرت مسیح را از زمان تولّد در گهوارهاش تحت حمایت قرار دادند، چرا حضرت موسی به امیر مدین پناه برد، چرا حضرت ابراهیم در پناه فرعون مصر مقرّ گرفت، درنگ نکرده چوب تکفیر بلند کنند و آنچه را که در تاریخ آمده است اگر ذکر کنی تو را ملعون (با عین حلقی) دانند.
بعضی گویند چرا ملکهء انگلیس جوابی به احترام به مکتوب بهاءالله داد و بدین سان او را انگلیسی خوانند و ابداً به اندیشهء ملکه کاری ندارند، امّا اگر بگویی چرا سلطان روم جوابی نیکو به فرستادهء حضرت محمّد داد، آن را حمل بر مکارم اخلاق سلطان روم نمایند.
بعضی عبارات کتاب را بگیرند و مسخ کنند، امّا اگر آنان را گویی چرا در قرآن کریم چنین گفته و چنان فرموده، دیگربار از شیطان پستتر شوی و از ابلیس منفورتر گردی و در اسفلالسّافلین برایت جایی ذخیره کنند و هزینهاش را از پیش تقدیم خزانهدار جحیم نمایند که مباد دبّه در آورد و تو را اذن دخول ندهد.
آخر، ای مردمان، اگر دین کالایی است که هر کس آنچه را که از آن خویش است بهتر میشمارد، بهتر آن است که مزیت کالای خویش بیان کند چه که هر یک به آنچه که دارد بصیرت بیشتر دارد تا بدانچه که دیگران دارند، نه آن که مزمّت دیگران گوید و بندگان خدای را بیازارد و تمامی زندگانی را صرف حمله و دفاع کنند و سرانجام در دادگاه دادار آسمان سر از خجلت فرو اندازند که خدا نه انسانها را از بهر جنگ آفرید بل از بهر دوستی و یگانگی.
نمیدانم از اینهمه حمله که در آغاز هر دیانت به پیامبرش و کتابش میشود، در طول تاریخ، چه کسی کامیاب شده و چه توفیقی حاصل شده که امروزه به اوج خود رسیده است. سایتهای مسیحی به اسلام حمله کنند و سایتهای اسلامی به مسیحیان و بهائیان و یهودیان یورش برند. هیچکدام نمیخواهند آنگونه که باید و شاید به بیان حقایق دین و آئین خویش پردازند و داوری را به عهدهء خلق گذارند. مگر از پیوستن دیگران به دینی یا آئینی چه سودی عاید دیگران میشود که بخواهیم همه را از سایر ادیان و مذاهب برگردانیم و به سوی خویش بخوانیم؟ در کدامین ظهور پیامبران سراغ دارید که پیامبر و کتابش در آغاز ظهور مورد حمله قرار نگرفته باشد؟ در کدامین ظهور سراغ دارید که بعد از گذشت زمان و آشکار شدن حقّ و حقیقت ادیان، حملات مزبور را به دیگران نسبت نداده باشند؟
مگر نه آن که در آغاز هر دیانتی، پیروانش به نشر آئین پردازند، بی آن که اجر و مزدی طلبند و مطلبی از دین خویش بگویند و به راه خویش بروند؟ نه اصراری ورزند و نه پای بفشارند که هان بیایید به این آئین بگرایید که اگر نیایید چنین شود و چنان گردد. مگر نه آن که اکراهی در دین نباید داشت و هر کسی به دین و آئین خویش است. هر کسی که راهی یافته و آن را بهتر و هموارتر و به خدای یکتا نزدیکتر میبیند به دیگران نیز معرفی کند و بقیه را به خود او و خدایش واگذارد. مگر نه آن که مقلّب القلوب خدا است؟ پس چرا بلندآوازگی آئین خویش را در تخریب دیگران میبینیم و از یگانگی و وحدتی که خداوند در نظر داشته دور و دورتر میشویم؟
اینهمه خصومت و دشمنی از چه روی است؟ نگاهی به سایتهای بهائیستیزان بیندازید و ببینید چگونه اعتقادات آنها را زیر سؤال ببرند در حالی که کلامی از خود خویشتن به میان نیاورند. نگاهی به کتابها و فصلنامهها بیندازید ببینید چگونه دربارهء دیگران داد سخن میدهند و از باورهای خود ابداً کلامی به میان نیاورند. اگر کلامی نیکو ببینند چنان مسخش کنند که از آن اثری و ثمری دیده نشود یا اگر نتوان مسخش نمود، آن را به خود منسوب سازند و بدان فخر همی فروشند.
مگر نه آن که دین و آئین راهی است برای رسیدن به ربّالعالمین؟ مگر نه آن که رابطهء بین آفریدگار و آفریده در قلب و روح او جای دارد و بس؟ مگر نه آن که در پیروی از امر خداوند میخواهیم این رابطه را تحکیم بخشیم و راهی بنماییم که نور خداوند در دلها بتابد؟ چرا باید تمام تلاش خود را به کار ببریم که ثابت کنیم راهی که دیگران میروند نادرست است و سرانجام به سیاهی و تیرگی منجر گردد؟ چرا نمیخواهیم راهی را که تصوّر میکنیم پر از نور و روشنایی است (و از آنِ ما است) نشانش دهیم؟
خدا را بس کنید اینهمه دشمنی و نفاق را؛ خدا را پایان دهید اینهمه بیگانگی را؛ خدایمان یگانه است و آفرینشش نیز یگانه؛ بگذارید تا مردمان نیز بی دغدغه به یگانگی روی آورند و نور خدایی را در سیمای تمامی بندگانش ببینند و به یکدیگر عشق بورزند و مهر بیکرانی را که خدایشان در دلها گذاشته به یکدیگر نثار کنند. باشد که چون انگشتان یک دست باشیم و ارکان یک بدن تا دنیای کوچک خود را آئینهء ملکوت سازیم و چون خدایمان گفته که بهترین ما نزد او پرهیزگارترین ما است، در هر حالی از آنچه که نباید پرهیز کنیم و به آنچه که باید روی آوریم. خدایتان همواره شادمان نگه دارد.
[1] اجعلوا اشراقَکُم أفضلَ مِن عشیّکم و غَدَکُم أحسنَ مِن أمسِکم” (لوح حکمت، آثار قلم اعلی، ج2، ص131
[2] این مکتوب نبوی به حضرت اباذر را در کتاب عین الحیوة مشاهده کردم که در توضیحش به قدر هشتصد صفحه حدیث آورده بود.
2009/09/16 21:18
O God,
Ibeg of you please
place some fairness in the heart of all the people who are in charge of the justice in this world in any country.