مرگ كرامت انسانى در ايران

, , Leave a comment

نگارنده: مرجان كيپور-گرينبلات
ترجمه: ایران پرس واچ (Iran Press Watch)
بنيانگذار اتحاد براى حقوق كليه اقليت ها
تاريخ: ٢٦ ابان ١٣٩٣
MA_farsi
آيا مصيبتى عظيم تر از از دست دادن فرزند وجود دارد؟ اگر شما يك بهايى در شهر تبريز باشيد، مرگ يك عزيز تنها سر اغاز تجربه اى ويرانگر است.
ده ها هزار سال است كه تمدن بشرى به دفن اجساد رفتگان پرداخته است. با وجود اين، در برخى نقاط ايران قوانين تبعيض اميز وضع شده توسط جمهورى اسلامى و فرهنگ اجتماعى تعصب، اعضاى جامعه بهايى را از دفن عزيزانشان باز ميدارد. اين خانواده هاى سوگوار در حاليكه متحمل درد جانسوز از دست دادن عزيزى هستند بايد  با عذابى مفرط مدّت زيادى را صرف جستجوى محلى بمنظور خاك سپارى ان عزيز نمايند.
خانوادهُ سمندرى گريبانگير چنين دلشكستگى بوده است. پس از مرگ مهنا، دختر ١٢ ساله شان، اين خانواده بيش از سه هفته براى أخذ حق دفن او بر اساس قوانين بهايى مبارزه كردند. والدين مهنا، كه هر دو از نقص عضو رنج مى برند، نه تنها در سوگ فرزند از دست رفتهُ خود بودند بلكه قادر به وداع از او بر طبق مراسم مذهبى خويش نگشتند.
با وجود چالش هاى بسيارى كه ايين بهايى از بدو پيدايش خود در قرن نوزدهم ميلادى در زادگاهش ايران داشته است، پيروان ان قادر به انجام مراسم كفن و دفن و سوگوارى بدون دخالت بيش از حد بودند. جامعهُ بهايى تبريز گورستانى ابتياع نموده بود كه بعد ها توسط دولت مصادره گشت. از مرداد ماه ١٣٩٠، مقامات دولتى محدوديت هاى جديدى در مورد تدفين تحميل كرده اند كه مانع انجام مراسم كفن و دفن لااقل ٢٠ فرد بهايى شده است.
مقامات دولتى در عوض خواستار اين هستند كه اين جامعه أجساد را به گورستانى در اروميه و يا شهر مياندواب كه لااقل يك ساعت از تبريز فاصله دارد و جامعهُ بهايى در انجا وجود دارد منتقل نمايند. معهذا، عقل سليم و قوانين مذهبى اجازه تدفين در محلى دور دست نميدهند، بخصوص كه خانوادهُ سمندرى بخاطر نقص عضو قادر به سفر طولانى نميباشند.
اخيراً نيز، خانوادهُ يك زن مسن بهايى بنام نرگس خاتون برقى، پس از مرگ او قادر به اخذ اجازه دفن با مراسم مذهبى خويش نشدند. جسد وى همراه با جسد مهنا، در يك غسالخانهُ تحت كنترل رژيم بنام “وادى رحمت” نگهدارى شد در حاليكه خانواده هاى أنان مشغول تلاشى طاقت فرسا براى درك  قوانين تبعيض اميز دولتى بودند. خانواده هاى انان بخاطر اعتقاد خويش و قوانينى بى معنايى كه مردگان را بجرم بهايى بودن تنبيه ميكنند، مجبور به تحمل اين رنج ها گشتند.
بر اساس گزارشى كه اخيراً منتشر شده، مسئولين امور بالاخره اين دو متوفى را در شهر مياندواب كه از تبريز بسيار دور است و در حاليكه بستگان انها از عاقبت عزيزان خويش بى خبر بودند دفن نمودند.  اين دو فرد بوسيلهُ أشخاص ناشناس دفن شدند در حاليكه هيچيك از اعضاى خانواده هاى سمندرى و برقى حضور نداشتند. خانواده هاى انان نتوا نستند با عزيزان خود وداع كنند، نتوانستند بر سر مزارشان دعا كنند و حتى قادر نبودند از طريق به خاك سپردن تا حدى درد خويش را تخفيف دهند.
اطلاع زيادى در مورد زندگى شخصى نرگس خاتون برقى در دست نيست، اما مهناى ١٢ ساله از نوعى فلج رنج مى برد كه قدرت استفاده از دست هايش را نداشت. ولكن على رقم اين نقص عضو، اشتياق شديدش به هنر را دنبال ميكرد و با دهان خويش نقاشى مينمود. او كه هنرمندى خوش ذوق و مصمم بود، جايزه بهترين هنرمند در تمام مملكت را در يك مسابقه هنرى از ان خود كرد.
چنانچه مهنا زنده ميماند و به سن بزرگسالى ميرسيد، زندگى راحت و اسانى نميداشت. همانگونه كه سه نسل جامعه بهايى در ايران شاهد بوده اند، قوانين تبعيض اميز از ورود او به دانشگاه جلوگيرى مينمودند. با وجود اينكه سازمان ملل متحد و مقامات قانونى در سراسر دنيا تحصيل كردن را به عنوان يك حق اساسى إنسان مى شناسند، رهبران مذهبى در ايران اين حق را از بخش هايى از جامعه گرفته اند.
اما ممانعت كردن إنسان ها از انجام خاكسپارى مناسب در گورستان هاى خود صرفاً بخاطر اعتقاداتشان، از بين رفتن كرامت انسانى را نشان مى دهد بنحوى كه همگان را به سوگ مى نشاند.

 

 

Leave a Reply