تاکنشان
این بهائیان واقعاً بیانصافند با آن که پیامبرشان به آنها دستور داده و توصیه کرده که در جمیع موارد انصاف را رعایت کنند، امّا دریغ و صد افسوس که در بسیاری از موارد انصاف را مراعات نکنند و با قلب قضایا به مظلومنمایی پردازند تا خلق را به سوی خود جلب کنند. یک موردش همین محاکمهء سران بهائی معروف به “یاران ایران” است. مرتّب اتّهامات وارده به آنها را تکذیب میکنند و آنها را بیگناه میدانند. بنده به ضرس قاطع عرض میکنم که این هفت تن گناهکارند و باید محاکمه شوند تا حقیقت احوال بر جمیع نفوس واضح و مبرهن گردد.
جمهوری اسلامی، از روی حقّ و حقیقت، اتّهاماتی بر آنها وارد نموده که اهمّ آنها عبارت از فساد در ارض، تبلیغ علیه نظام، اهانت به مقدّسات است. هر سه مورد وارد است. اجازه دهید به بررسی یکایک آنها بپردازیم.
اوّل – فساد در ارض: یاران ایران بهائیان و بخصوص جوانان را تشویق میکردند به موادّ مخدّر روی نیاورند، حتّی از سیگار کشیدن اجتناب کنند؛ شرب مسکرات ننمایند، روابط نامشروع نداشته باشند، در محافل خود و مجالس دیگران در پوشیدن لباس مراعات شئون انسانی نمایند، در مکالمات و محاورات خود احترام لسان را محفوظ نگه دارند. از دروغ و غیبت و افترا اکیداً اجتناب نمایند. جمیع این موارد را با استناد به آثار بهائی مکرّراً متذکّر میشدند تا اگر احیاناً کسی نشنیده باشد به نحوی به سمع او نیز برسد.
واقعاً اگر اینها فساد در ارض نیست، چه چیزی سبب فساد شود؟ مگر نه آن که مفسد فیالارض کسی است که مخالف رضای حکومت رفتار نماید؟ مگر نه آن که مفسد فی الارض کسی است که خلاف رأی علمای اسلام قدمی بردارد؟ پس لابد کارهایی که یاران ایران انجام دادهاند و شمّهای از آن در بالا ذکر شد از جمله مصادیق بارز فساد در ارض است. اگر جز این بود که چنین اتّهامی به آنها زده نمیشد. وقتی جمهوری اسلامی اعلام میکند که اینها مفسد فیالارض هستند، لابد منظورش همین مواردی است که یاران ایران مکرّراً به بهائیان ایران و جوانان بهائی در این مرز و بوم تذکّر میدادند.
دوم – تبلیغ علیه نظام: امان از دست این یاران ایران. این اقدام یاران ایران دو جنبه داشت. اوّل در برنامههای ضیافت و احتفالات جوانان بود. مرتّب به این بهائیان گوشزد میکردند که در سیاست مداخله ننمایند، اطاعت حکومت کنند، احترام ولاة امور و ملاذ جمهور را مرعی دارند، قوانین جاریه در مملکت را، اگر منافاتی با اصول عقایدشان ندارد، اجرا کنند و به آن عامل باشند و غیره و غیره که از مصادیق بارز تبلیغ علیه نظام است. جنبه دوم انتقال این موارد به دیگران بود. وقتی بهائیان، علیالخصوص جوانان، با همگنان خود صحبت میکردند و منویات مزبور را به دیگران نیز منتقل میکردند، مسئولین برآشفته میشدند که چرا بهائیان باید سعی نمایند دیگران را دربارهء عقاید خود روشن سازند و اجازه نمیدهند رسانههای جمهوری اسلامی بهائیان را آنگونه که حکومت میخواهد معرفی کنند و عقیدهء راسخ داشتند که اگر حکومت میخواست بهائیان آنطور که هستند معرفی شوند، لابد دستشان را باز میگذاشت و در جراید امکان درج مقالات و جوابیهها را به آنها میداد. بدین لحاظ، وقتی بهائیان، در کمال بیانصافی، به بیان عقاید خود، آنچنان که هست، میپرداختند، دست حکومت رو میشد و بدین لحاظ خشم توفندهاش را نصیب یاران ایران کرد تا دیگر پای خود را از گلیم خویش درازتر ننمایند و هرچه حکومت و رسانههای تحت سیطرهاش دربارهء بهائیان مینویسند تأیید نمایند و به بهائیان نیز امر کنند که اگر با غیربهائیان صحبتی دارند فقط در حدّ تأیید محتویات جراید تحت امر جمهوری اسلامی باشد.
البتّه انصاف هم حکم میکند که چنین کنند. حالا، اگر بهائیان، به حکم کتابشان، مأمورند که دروغ نگویند، این موضوع دیگری است؛ اصل قضیه این است که آنچه حکومت میگوید نفی نشود ولو خلاف حقیقت باشد.
سوم – اهانت به مقدّسات اسلامی است: این از همه وخیمتر و مصادیق آن از همه بارزتر است. اگر بخواهم کلّیه موارد اهانتآمیز را ذکر کنم، البتّه مثنوی هفتاد من کاغذ شود. این یاران ایران به نقل محتویات کتابهایشان برای بهائیان میپرداختند تا احساسات آنها را تحریک کنند. ببینید چه مواردی در کتابهایشان آمده است:
بهاءالله در لوحی میگوید، “الحمد لله الّذی أرسَلَ الحبیب برایات الآیات و جَعَلَه مِن عنده مبشّراً لیبشّر الکلّ بفضله و رحمته الّتی سبقتِ الأرض و السّماء. هو السّرُّ الّذی بظهوره تزیّنَتِ الأرض و بصعوده و عروجِهِ تشرَّفَتِ الأفلاک؛ بِهِ جَرَت أنهارُ المعانی و البیان فی الامکان و ظَهَرَت أسرارُ الرّحمن بین الأدیان. تعالی مَن أیّدَه و أقامَه مقامَه فی ناسوت الانشاء. طوبی لمنَ عَرَف و تقرّب و ویلٌ للمُبعدین.” (لئالیالحکمة، ج2، ص218) (مضمون به فارسی: ستایش خدای را که فرستاد حبیب [حضرت محمّد] را به پرچمهای آیات و قرار داد او را از سوی خویش بشارت دهندهای که همه را مژده دهد به فضل و رحمتش که سبقت گرفته از آسمان و زمین [یعنی قبل از خلق آسمان و زمین وجود داشته] و او [حضرت محمّد] سرّی مکنون است که به ظهورش کرهء ارض را زینت بخشید و با صعود و عروجش افلاک را به حضورش مشرّف ساخت. به او جریان یافت نهرهای معانی و بیان در عالم خلقت و ظاهر شد اسرار خداوند رحمن بین ادیان. بلندمرتبه است هر کس به نصرت او برخیزد و مقامش را آنچنان که شاید و باید در روی زمین واضح و مبرهن سازد. خوشا به حال کسی که او را بشناسد و به او تقرّب جوید و وای بر کسی که از او دوری جوید.]
همین بهاءالله در لوح دیگری میگوید، “حضرت خاتم انبیاء روح ما سواه فداه از مشرق امر الهی ظاهر و با عنایت کبری و فضل بیمنتهی ناس را به کلمهء مبارکهء توحید دعوت نمودند و مقصود آن که نفوس غافله را آگاه فرمایند و از ظلمات شرکت نجات بخشند. ولکن قوم بر اعراض و اعتراض قیام کردند، وارد آوردند آنچه را که معشر انبیاء در جنّت علیا نوحه نمودند.” (لئالیالحکمة، ج3، ص292)
“حق جلّ جلاله به ارسال انبیاء و مرسلین از قبیل حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت رسول صلواتالله علیهم اجمعین بر خلق منّت نهاد و هر یک با قدرت و غلبه که به ایشان عنایت فرموده بود قطری از ارض را از عبادت اوثان و عوائد باطله مطهّر فرمود و باب معرفت و عبادت حق جلّ جلاله را وحده بر خلق مفتوح داشتند.” (فرائد، ص162)
همین سه نمونه کافی است که چه اهانتهایی به مقدّسات اسلامی نمودهاند و یاران ایران همین قبیل فقرات را از کتابها استخراج مینمودند و به بهائیان و جوانان میدادند تا نظر آنها را نسبت به اسلام برگردانند. چه اهانتی از این بزرگتر؟ چه توهینی از این شدیدتر؟ چه هتک حرمتی از این بالاتر؟ باید انصاف داد که جمهوری اسلامی به حقّ باید یاران ایران را محاکمه کند تا برای دیگران درس عبرتی باشد که از این قبیل امور قبیحه مرتکب نشوند. جان و دلتان همیشه آگاه و اذهان شما پرانتباه باد.
2009/09/17 14:21
محكوميت دو شهروند بهايي ساكن مازندران به زندان
دو شهروند بهایی ساکن استان مازندران توسط دادگاه انقلاب طی احکامی جداگانه به تحمل زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شدند.
به گزارش کمیته بهاییان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادگاه انقلاب شهرستان بابل ” مشفق سمندري ” جوان 20 ساله بهايي ساكن شهرستان مذكور را كه در 7 تير ماه جاري پس از دو ماه ونيم بازداشت ، آزاد شده بود با اتهامات تبليغ عليه نظام و تبليغ بهائيت به 6 ماه زندان و پرداخت 500 هزار تومان جريمه نقدي محكوم كرد در همين راستا ، شهروند بهايي ديگري به نام سامان ثابتي ساكن شهرستان قائمشهر كه در زمستان سال گذشته مدتي بازداشت بود به 6 ماه زندان محكوم شد .
http://bah19.blogspot.com/2009/09/blog-post_936.html