مسئولان مربوطه در یک روال خارج از قانون برای دفن یک شهروند فوت شده بهایی مانع تراشی کردند.
به گزارش کمیته بهاییان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، يكي از شهروندان بهايي سمنان به نام حسن آقا كسابيان در تاريخ 20 شهريور فوت مي كند اما به خانواده ايشان اجازه دفن در قبرستان بهاييان سمنان كه در سنگسر (مهدي شهر) واقع مي باشد داده نمي شود با پيگيري و شكايت خانواده متوفي، در روز يكشنبه 22 شهريور جلسه اي در استانداري با حضور شهردار سنگسر (آقاي نخستين) تشكيل میشود كه در آن جلسه به خانواده كسابيان ابلاغ میشود كه متوفي را در نقطه ديگري دفن كنند ولي خانواده كسابيان اين را نمیپذيرد و اظهار میدارد كه متوفي سالها در اين شهر زندگي كرده و مانند بقيه شهروندان سمناني در خاك اينجا سهيم است لذا جسد را نمیتوان انتقال داد.
سپس از خانواده متوفي خواسته مي شود براي اينكه متوفي را بتوانند در سنگسر دفن كنند به دروغ بگويند آقاي كسابيان در سنگسر فوت كرده است . اين پيشنهاد هم مورد پذيرش خانواده كسابيان قرار نمي گيرد و راضي به كتمان محل فوت متوفي نميشوند. آخرين پيشنهاد براي اخذ جواز فوت، پرداخت مبلغ يك ميليون تومان بود كه اين مورد هم با عدم قبول خانواده كسابيان مواجه مي شود و در پاسخ میگويند “ما توانايي پرداخت اين مبلغ را داريم ولي ساير بهاييان قادر به پرداخت اين مبلغ نيستند پس ما هم پرداخت نمي كنيم” بالاخره قرار میشود جواز دفن به همان روال سابق يعني پرداخت 250 هزار تومان صادر شود در عوض خانواده كسابيان قول دادند مراسم دفن سريع و بي سروصدا انجام گيرد روز بعد مراسم دفن در قبرستان بهاييان سمنان (واقع در سنگسر) اجرا مي شود ولي در طي مراسم چند نفر از تپه هاي مجاور شروع به فيلمبرداري از مراسم و حاضرين مي كنند در خاتمه مراسم در حاليكه فقط چند نفر از نزديكان متوفي بر سر مزار باقي مانده بودند آن افراد به پائين تپه آمده و شروع به هتاكي و توهين به بهاييان و خانواده متوفي میكنند كه اين رفتار بسيار موجب پريشاني و ناراحتي همسر متوفي مي شوند.
متعاقب اين جريان در روز 25 شهريور در شهر سنگسر حدود 20 نفر از عناصر تندرو و خودسر شروع به تظاهراتي عليه بهائيان مي كنند كه طي آن شعارهاي توهين آميزي نسبت به بهائيان داده مي شود متاسفانه با اين اجتماع غير قانوني و بی مجوز هيچ برخوردي از طرف نيروي انتظامي نمیشود ولي با پا درمياني تعدادي از مسلمانان محل كه به حمايت از هموطنان بهائي میپردازند، اين تظاهرات خاتمه يافت.
2009/09/23 07:52
http://bah19.blogspot.com/2009/09/blog-post_3022.html
اخراجی دیگر
اخراجی دیگر!
در ادامه اخراج روزافزون دانشجویان بهایی از دانشگاههای ایران، یاسمن جان فدا، ساکن بندرلنگه(استان هرمزگان) از دانشگاه اخراج شد. وی که مشغول تحصیل در ترم 5 رشته مدیریت صنعتی دانشگاه بندرعباس بود، تنها به دلیل اعتقاد به آیین بهایی از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم ماند.
این در حالیست که بهاییان پس از انقلاب فرهنگی سال 59 از شرکت در دانشگاههای ایران ممنوع گشتند و تنها بعد از حذف صوری ستون مذهب از فرم دانشگاهها در سال 1383 برخی از آنان اجازه ورود یافتند که پس از آن بیشتر آنها به علت اعتقاد به دیانت بهایی اخراج گردیدند. سایر پذیرفته شدگان کنکور نیز با عناوینی نظیر ” نقص پرونده” اجازهورود به دانشگاهها را نیافتند. آن عده ای که اینک در حال تحصیل هستند نیز ، کم کم به علت اعتقاد مذهبی خود از دانشگاههای کشور اخراج می شوند و در اکثر موارد به این دانشجویان مدارک کتبی مبنی بر اخراج و علت صریح آن ارائه نمی گردد تا این افراد فرصت پیگیری حقوق مسلوبه خود را نیابند.
2009/10/06 05:36
دانشجويان عزيزبهائي به تمام شما تبريك مي گويم زيرا در محضر جمال مبارك پرونده تان بدون نقص است از اين بابت مسرور باشيد زيرا عشق محبوب ابهي را بر كسب علم محبوب تر دانستيد
2010/01/08 19:28
اهانت به مقدسات بهائی
در روز 28 آذر وقتی از طرف اطلاعات به منزل ما آمدند و شروع به گشتن منزل کردند بار ها و بارها رفتار های بسیار زشت و زننده ای را از خودنشان دادند و ما در تمام این مدت به دلیل اینکه خانم شعله طایف ( مادرم) در زندان بود و ما برای سلامت ایشان بسیار نگران بودیم از گفتن این اخبار امتناع ورزیدیم .
در آن روز در وهله اول در حضور ما سردسته مامورین اطلاعات که او را حاجی صدا می کردند و برای اینکه چهره اش شناسایی نشود از یک کلاه و عینک آفتابی بسیار بزرگ استفاده کرده بود یکی از کتبی که شامل الواح و آثار دیانت بهائی بود را با شدت به زمین کوبید و حرکات بسیار زشتی را از خود سر داد
بعد از آن وقتی یکی از آنها مشغول گشتن اتاق من بود در قبال اعتراض من که حکم بازرسی به نام مادرم است و شما نباید اتاق منو وسایل شخصی من را بگرید با کلماتی نادرست کار خود را ادامه داد
علاوه بر آن در مدت 19 روزی که مادرم در زندان بود تنها 4 الی 5 روز آن با ما تماس گرفتند و در تمام این مدت به جز 2 3 روز آخر که به ما ملاقات دادند ما از وضعیت سلامتی و روحی مادرم هیچ اطلاعی را نداشتیم
.