عبدالبهاء و دریافت نشان شهسواری

, , Leave a comment

ماخذ: www.noghtenazar.org

مختصری در جواب اتهام های وارد شده در مقاله «عباس افندی ملقب به عبدالبهاء»

طبیعت بشری جستجو گر است. او همیشه به دنبال كشف حقایق است .انسان در ساله ای اولیه زندگی این خصیصه كاوشگری را به تمامه دارد. و بدون ترس از چیزی به دنبال كشف همه چیز است حتی بی ترس، به سمت آتش می رود تا حقیقت آن را كشف كند. ولی وقتی انسان بزرگتر می شود این كاوشگری مقید به بندهای بی شماری می گردد كه اجازه كشف حقایق راستین را به او نمی دهد از جمله این بند ها و زنجیر ها تعصبات است، اوهام و خرافات است كه تمام فكر جستجوگر بشر را چون زنجیری می گیرد و به او اجازه فكر كردن صحیح را نمی دهد در مقاله «عباس افندی ملقب به عبدالبهاء» اتهامات بسیاری بدون تحقیق و بررسی، به دیانت بهایی وارد شده است كه هر كدام دنیایی پاسخ دارد و در اینجا به یكی از اتهامات پاسخ داده می شود.
در این مقاله ذكر شده است: «جمال پاشا فرمانده كل قوای عثمانی، عزم قطعی را بر اعدام عبدالبهاء وهدم مراكز بهایی در عكا و حیفا گرفت. برخی مورخان منشاء این تصمیم را روابط پنهانی عبدالبهاء با قشون انگلیس كه تازه در فلسطین مستقر شده بود می دانند. منابع بهایی نیز نوشته اند كه او مقدار زیادی گندم در املاك خویش ذخیره كرده بود و آنها را در اختیار قشون انگلیس گذاشت، اما معمولا در منابع بهایی تصمیم جمال پاشا را به سعایت های ناقضین (طرفداران محمد علی افندی )نسبت می دهند.»
دشمنی حكومت عثمانی با دیانت تازه متولد، سر دراز دارد وفقط به همین بار ختم نمی شود. همیشه از ابتدا سعی در مخالفت و آزار و اذیت این دین جدید داشتند و خود تبعیدهای پی در پی حضرت بهاالله توسط این حكومت نشانگر خصومت دیرینه حكومت عثمانی با دین بهایی است. پس نمی توان گفت كه دولت انگلیس كه تازه در فلسطین مستقر شده، روابط پنهان با حضرت عبدالبهاء داشته وبه همین علت جمال پاشا ناراحت شده و تصمیم بر از بین بردن حضرت عبدالبهاء گرفت. همچنین اشاره به روابط پنهان می نمایند، اگراین رابطه پنهان است چرا حضرت عبدالبهاء علنا از دولت انگلیس تشكر می نمایند و چرا دولت انگلیس علنا به ایشان نشان نایت هود (لقب سر) را می دهد. پس خود همین موضوع نفی كننده این روابط است.
از طرف دیگر حضرت عبدالبهاء در عدسیه در زمینهای زراعی خود، گندم كشت می كردند و در اوایل جنگ گندم را ذخیره و در طی دوران جنگ گندم را در اختیار همه مردم گرسنه گذاشتند و این مختص به سربازان انگلیس نبوده است. اگر دادن گندم دلیل رابطه پنهان باشد، حضرت عبدالبهاء را باید به رابطه با تمام گروه ها متهم كرد.

همچنین این بذل و بخشش همیشه وجود داشته و مخصوص به زمان یا دوره خاص نبوده است چنانچه در خاطرات نه ساله عكا آمده است : «صبح جمعه یوم شادمانی فقرای عكا است در جلوی خان بیرونی مبارك غوغایی است فقرا و عجزه بسیاری از قراء اطراف با امیدواری به شهر آمده اند …این فقرا غالبا متجاوز از شصت هفتاد نفرند…»
نویسنده مقاله در ادامه می نویسد: «در عین حال تصریح می كنند كه لرد بالفورد در همان روز وصول خبر به جنرال النبی سالار سپاه انگلیس در فلسطین دستور تلگرافی صادر و تاكید نمود كه به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء بكوشند ظاهرا برای سپاسگذاری از این عنایت دولت انگلیس بوده كه بلافاصله بعد از آن كه به حیفا در ذیحجه 1336 سپتامبر 1918 به تصرف قشون انگلیس در آمد عبدالبهاء برای امپراطور انگلیس، ژرژ پنجم دعا كرد.»
اگر قرار رابطه ای میان انگلیس و حضرت عبدالبهاء بود هیچگاه به صراحت حضرت عبدالبهاء برایشان دعا نمی كردند و دولت انگلیس نیز به همین صورت آشكارا نظرات خود را بیان نمی فرمودند. از طرف دیگر چون دركشور مخالف بودند، دو كشور همیشه سعی می كردند بر ضد دیگری كار كنند و چون جمعی از احبا انگلستان هم خواستار محافظت از هیكل مبارك شده بودند و از طرفی هم مخالف دولت عثمانی كه قصد اعدام حضرت را داشتند، لذا این كار را انجام دادند و از آن حضرت محافظت كردند. و چون حضرت عبدالبهاء را مساعدت و پاسداری نمودند ایشان هم در حق آنها دعا كردند. البته ادب و وقار چنین ایجاب می كند كه چون كسی كاری انجام داد از او تشكر و برایش دعا كنند. حضرت عبدالبهاء هم چنین كردند.
در ادامه مقاله نویسنده می نویسد :«دریافت نشان شهسواری (لقب سر، نایت هود) از دولت انگلیس و ملقب شدن وی به عنوان «سر» نیز بعد از استقرار انگلیسیها در فلسطین صورت گرفت. عبدالبهاء در 1340 در گذشت و در حیفا به خاك سپرده شد و در مراسم خاكسپاری او نمایندگانی از دولت انگلیس حضور داشتند»
یكی از مورخین می نویسد : «چون تفقد و بذلی كه ایشان در مدت حرب، به مظلومین و ملهوفین فرموده بودند، نزد حكومت بریتانیا مسلم شد به اظهار قدردانی مجتمع گشته از طرف دولت، لقب «سر» به حضرت عبدالبهاء تقدیم گشت اما آن حضرت حسب العاده از این نشان خشنود نشده ولی رد این احسان را با مكارم اخلاق مخالف و قبول آن نیز با روحانیت صرفه غیر موافق و بالاخره بطور مجامعه قبول شد ولی نه نشان را استعمال فرمودند و نه لقب را انتشار دادندو نه خدمتی به مامورین رجوع فرمودند الا اینكه رفتار دوستانه در میان بوده و به همان روش كه مدت 50 سال با مامورین دولت عثمانی رفتار شد عینا با انگلیسی ها رفتار شد و عملا ثابت گشت كه حضرت عبدالبها با قومی كلفتی ندارند و با حزبی بر خلاف الفت رفتار نمی فرمایند. عموم بشر را بار یك دار می دانند و نوع انسان را برگ یك شاخسارمی مانند.»
در انگلستان این القاب به ترتیب درجه و اهمیت عبارتند از: اول prince دوم duck سوم marquis چهارم count پنجم viscount ششم baron هفتم baronet هشتم knight و لقب knight hood به كسی اعطا می شود كه بدون اینكه از لحاظ اصل و نصب و نژاد مزایایی ارثی داشته باشد، وجود سه خصلت در وی برای دولت انگلیس ابت شده باشد. امانت و اخلاص، ادب و نزاكت، كرامت و بخشش.
از سال 900 میلادی در انگلستان اعطاء آن به خدام كلیسا و كشیشها رایج گردید منتهی به كسانی اطلاق می شد كه عمر خود را وقف كلیسا كرده بودند. روی هم رفته اعطاء نشان knight hood فقط منحصربه سیاسیون و لشكریون نبوده و به مراجع دینی و علمی و ادبی و هنری نیز داده می شد.
حضرت عبدالبهاء در آن ایام از یك طرف گرفتار هیات تفتیشیه و از طرف دیگر مورد ظلم ناقضین داخلی بودند و هم بواسطه جنگ و هیات تفتیشیه باب مكاتبه به كلی مسدود بود و لذا به حكم وظیفه انسانی به امور فقرا و ضعفا و محتاجین بیش از پیش پرئاختندو حكومت غالب انگلیس هم برای قدر دانی و هم به رسم فاتحین سیاسی و جهت ایجاد وجهه و محبوبیت در بین مردم، نشان نایت هود (لقب سر) را به حضرت عبدالبهاء تقدیم نمودو حضرت عبدالبها هم به منظور اینكه كدورتی حاصل نگردد، آن را قبول فرمودند.
از طرفی با توجه به اینكه این نشان در آخرین رتبه از اهمیت قرار داشت و یكی از نشانهای عادی به حساب می اید از دیدگاه بهاییان به منزله توهین و تحقیر مقام آن حضرت می باشد و خود آن حضرت نیز هیچگاه از آن نشان استفاده ننمودند و خود را به وصف عبدالبهاء ستودند و جز عبودیت، مقامی برای خود نپسندیدند.
از طرف دیگر سراسر حیات حضرت عبدالبهاء كمك به فقرا و مساكین است و در جنگ جهانی اول نیز همین كار را انجام دادند. در كتاب حیات حضرت عبدالبهاء آمده است: «اوضاع این جنگ مهیب خانمان سوز، چنان هرج و مرج و مصیبت عظیمی در جمیع كشورها به وجود آمد كه در تاریخ بشر دیده نشده بود… در عكا و حیفا كه هنوز در تحت تسلط تركها ی عثمانی بود، ارات قحط و غلا سرایت كرده بود ولی در اثر تفقدات حضرت عبدالبهاء و پیش بینی هایی كه در باره وقوع قحطی و سختی فرموده بودند، محصولات ملكی خود در عدسیه و از هر محل دیگر كه میسر بود، فراهم آورده و طبق دستور آن حضرت به طریق جیره بندی در بین مردم تقسیم نمودند و از این جهت از مصائب و آلام آنان كاسته شده و نسبتا در رفاه و آسودگی به سر می بردند.»
بدین حال ملاحظه گردید كه اقدام دولت انگلیس صرفا به منظور قدردانی از چنین شخصیتی می باشد و این اقدام از نظر سیاسی نه به نفع آن حضرت و جامعه بهایی بود، زیرا جامعه بهایی نه تنها سودی نبرده بلكه آن را مطابق مقام و شان حضرت عبدالبهاء ندانسته و گذشته ازآن حال پس از گذشت بیش از هشتاد سال باید پاسخگوی رد اتهامات و رفع سوء تفاهمات حاصله هم باشد.
این قدر دانی و تشكر از زحمات حضرت عبدالبهاء فقط منحصر به دولت انگلیس نبوده بلكه سایر فرقه ها و احزاب نیز به نوبه خود از این خدمات قدردانی نموده اند. پس از صعود حضرت عبدالبهاء در روزنامه النفیر چاپ حیفا شماره 2889 سال یازدهم مورخ 6 ربیع الثانی 1340 چنین آمده: «عالم انسانی به سبب درگذشت بزرگترین ركن و مشهور ترین احسان كننده به آن، مصیبت زده شد» و جمعیت اسلامیه با كمال تاسف «رحلت یگانه مصدر فضل و دانش و بزرگترین احسان كننده را اطلاع می دهد». نماینده جامعه اسلامیه آقای سوف افندی در تشیع جنازه آن حضرت ضمن نطقی مفصل چنین آن حضرت را می ستاید :«ای معشر عرب و عجم، برای كه گریه و زاری می كنید؟ آیا برای كسی است كه در حیات دیروز خود بزرگ بوده و در موت امروزی بزرگتراست؟ اشك برای كسی كه به عالم بقا شتافته مریزید بلكه برای از كف رفتن تقوی و عقل و احسان ندبه كنید …وای به حال فقرا، احسان از آنان مقطوع شد. وای به حال یتیمان كه پدر بزرگوار شان از دست رفت …»
علاوه بر آن نمایندگان مسیحی و یهودی و 9 خطیب به نمایندگی از فرقه های ممالك مختلف هر كدام در وصف حضرت عبدالبهاء خطابههایی ایراد نمودند كه در جراید مختلف دنیا از قبیل : times & India ، letemps ،morning post ، new york worldشرح حال و وصف ایشان آمده است. همچنین نویسندگانی چون تولستوی، پرفسور آمینوس وامبری، پروفسور آگوست فورل، دكتر دیوید استار جردن و…. در كتب خود ایشان را توصیف و ستوده اند و این توصیفات فقط منحصر به دولت انگلیس نبوده. پس چه خوب است قبل ازآنكه دست به قلم شویم ، ابتدا در جستجوی حقیقت باشیم و زمانی كه به دور از همه تعصبات و اوهام و بدون هیچ وابستگی فكری ، حقیقت را یافتیم ،آنگاه شروع به نوشتن مقاله نماییم.

 

Leave a Reply