روحیه صفاجو می خواست دانشجو باشد، مثل همه کسانی که در ایران می خواهند بروند دانشگاه، با این حال او بهایی هم بود، همین دلیل کافی بود که او نتواند دانشجو بماند. فقط این نبود، باید هر روز می رفت دنبال این دلیل که چرا اجازه نمی دهند تحصیلش را ادامه دهد: «دنیای دانشجویی واسه هرکسی معنای متفاوتی داره. واسه یکی یعنی دوری از خانواده، واسه یکی دیگر یعنی هدف، آبرو، آینده، صندلی که با پول خریده، صبحهای زود از خانه بیرون رفتن، غذاهای دانشگاه … اما واسه یک عده دیگه یعنی حسرت، یعنی نامههای ارسالی بدون جواب، یعنی ساعت ۶ صبح از خانه بیرون رفتن واسه وزارت علوم، یعنی سازمان سنجش، میدان پاستور، رییسجمهور.. ساختمام مجلس… یعنی توهین، یعنی تحقیر.»
امروز ۱۶ آذرماه است، روز دانشجو، روزی که احتمالا در بسیاری از دانشگاه های ایران گرامی داشته می شود، در حالی که حسرت دانشگاه رفتن به بخشی از شهروندان ایران تحمیل میشود. با وجود وعدههای حقوق شهروندی حسن روحانی در رفع تبعیض و اعطای حقوق برابر به شهروندان، همچنان بهاییان از ادامه تحصیل در سطح عالی محروم هستند. اما ممانعت جمهوری اسلامی از تحصیل آنها به این ممنوعیت ختم نمیشود. برخی از این دانشجویان در پی دنبال کردن وضعیت خود احضار شده و با احکام زندان هم مواجه میشوند.
در شهریور ماه امسال حسن روحانی در سخنرانی گفت که اگر بناست اقلیتهای مذهبی به تکالیفی چون رفتن به سربازی و پرداخت مالیات مانند سایر مردم عمل کنند، باید از امتیازات یکسان برخوردار باشند. چند روز پس از این اظهارات رییس دولت بیشتر از صد شهروند بهایی به دستور سازمان سنجش، تحت نظارت وزارت علوم، از تحصیل در دانشگاههای ایران منع شدند. گفته میشود فقط امسال، دستکم ۱۱۵ بهایی از تحصیل در دانشگاه محروم شدهاند. در عینحال در آبان ماه سال جاری، برخی از دانشجویان محروم از تحصیل هم حکم زندان هم دریافت کردند.
یکی از این دانشجویان روحیه صفاجوست که دادگاهاش به همراه دو بهایی دیگر در مهر ماه سال جاری به ریاست قاضی مقیسه بدون حضور نماینده دادستان برگزار شد. قاضی مقیسه برای این بهاییان حکم به ۵ سال زندان داد. در حالیکه در رای دادگاه هیچ اشارهای به وجود لایحه در پرونده یا دفاعیات متهمان و وکلای آنها نشده است؛ به صورتیکه گمان میرود آنها یا اصلا وکیل نداشتهاند یا وکیلشان در دادگاه حاضر نشده است.
هر سه نفر آنها در سال ۱۳۹۳ به دلیل بهایی بودن از ادامه تحصیل در دانشگاه باز ماندند و هر سه، در اسفند ماه ۱۳۹۴ بدون آنکه بدانند چرا، بازداشت شدند. اتهام هر سه نفر در نهایت در آبان ماه سال جاری «اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در فرقه ضاله بهاییت» اعلام شد.
او بارها درباره حسرت دانشگاه رفتن و برخوردهای مسوولان در یادداشتهای شخصی خود، نوشته بود. دوباره هم برای ایران وایر نوشته است: ««بهایی که باشی، وجودت با محرومیت خو میگیرد. محرومیت از حقوق اولیهات مانند: تحصیلت، استفاده از استعدادهایت، رفتن به مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی، رفتن به روی سن برای رهبری ارکستر، کار در مشاغل دولتی و حتی گاهی خصوصی، گرفتن مجوز برای داشتن رستوران و عینکسازی و … حتی گاهی از حضور در محل زندگیت محروم میشوی، حتی گاهی سالها خانوادهات را در آرامش نمیبینی…»
روحیه صفاجو مرداد ماه ۱۳۹۳ وقتی نتایج آزمون کنکور اعلام شد، با آرامش پشت لپتاپ نشست تا نتیجه کنکور را پیدا کند. اما به جای نتیجه یا تیتر «نقص پرونده» آدرسی در صفحه مانیتور نقش بست که او به همراه دیگر دوستان بهاییاش برای پیگیری پروندهشان باید به آن مراجعه میکردند. آغازی برای ورود به سازمان سنجش، وزارت علوم، دفتر ریاست جمهوری و ملاقات با نماینده مردم تهران در مجلس و در نهایت دادگاه و زندان.
روحیه صفاجو به همراه ۷ بهایی دیگر و دو نفر از والدین، به دیدار علیرضا محجوب، نماینده مجلس شورای اسلامی رفتند. شهریور ماه ۱۳۹۳ بود و پس از آنکه پیگیریهای آنها در دیگر ارگانها به نتیجه نرسیده بود. ملاقاتی که یک سال بعد، بازداشت روحیه صفاجو را به دنبال داشت. محجوب بدون آنکه به صحبتهای صفاجو و دیگر بهاییان توجه کند و اجازه توضیح دهد، به محض ورود آنها به اتاقش پرسیده بود: «آخه بهاییت هم شد دین؟ جد و آباد شما تروریسته. شما همهتون تفنگ دست تون میگیرید.» و آنها را با فریاد از اتاقش بیرون کرده بود.
دیدار با علیرضا محجوب و برخورد این نماینده مجلس برای روحیه صفاجو یادآور روزگار دیگری هم بود. آن زمان که برای ملاقات با پدرش به زندان پا میگذاشت و پس از ساعتها انتظار پاسخ میگرفت که پدرش ممنوعالملاقات شده است. روحیه صفاجو ۱۳ ساله بود که یک شب در خواب صدای پدرش را شنید: «صبر کنید دخترانم و همسرم را بیدار کنم بگویم روسری بپوشند.» مامور اطلاعات بود که میخواست پدر او را با خود ببرد. مادر، روحیه را به سمت پدر هل داد که «با بابات خداحافظی کن، ممکنه دیگه نبینیش.» او در مقابل اتاق محجوب این خاطرات را مرور میکرد: «با خودم فکر میکردم چرا پدرم را میبرد که من گریه کنم؟ حالا میفهمم او مامور بود و معذور.»
مثل تمام جملاتی که در پیگیریهایش از مسوولان شنیده بود: «دانشجویی یعنی کلاسر پر از نامههای بیجواب در دستت و قدم زدن در خیابانهای تهران در حالیکه مرتب صداها در گوشت میپیچد که ماموریم و معذور، از دستم کاری برنمیآید، از ایران برو، تو که آدم نیستی، تو نجسی …»
روحیه صفاجو مثل دیگر بهاییانی که از تحصیل در دانشگاه بازمیمانند، در دانشگاه آنلاین BIHE ثبتنام کرد. دانشگاهی که البته جمهوری اسلامی آن را قبول ندارد و اساتید و دانشجویان را هر بار به یک بهانهای به دادگاه میکشاند. بر اساس مصوبه سال ۱۳۶۹ شورای عالی انقلاب فرهنگی، بهاییان از تحصیل در دانشگاههای ایران منع شدهاند و تنها لغو این مصوبه میتواند زمینهساز تحصیل آنها را در دانشگاههای ایران باشد.
پیگیری برای حل این مشکلات و نادیده گرفته شدن این مصوبات، هم نه تنها بی نتیجه است که پرهزینه است. اسفند۱۳۹۴ روحیه صفاجو به همراه تارا هوشمند و سرمد شادابی بازداشت شد. او و تارا هوشمند در فروردین ماه ۱۳۹۵ با قید وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شدند. وثیقه سرمد شادابی ۲۰۰ میلیون تومان برآورد شده بود. پس از این آزادی، آنها ۶ بار برای تشکیل دادگاه احضار شدند که تنها دو جلسه آن تشکیل شد. در چهارمین احضار به دلیل عدم حضور قاضی مقیسه، پرونده به قاضی دیگری سپرده شد و قاضی پس از شنیدن دفاعیات متهمان و وکلای آنها برای بررسی پرونده درخواست احضار کارشناس کرد تا توضیح دهد چرا این سه نفر بازداشت شدهاند.
یکی از نزدیکان روحیه صفاجو در توصیف واکنش او به این حکم بدوی دادگاه گفت: «روحیه نسبت به این حکم احساسی دوگانه دارد. هیچ جوانی در این سن نمیخواهد ۵ سال از خانواده و دوستاناش جدا شود و از پیشرفتهای اجتماعی باز بماند اما خودش همیشه میگوید دلم نمیخواهد جوان دیگری این روزها را تجربه کند و بالاخره عدهای باید از زندگیشان هزینه کنند تا دیگر این اتفاقات تلخ تکرار نشود.» حالا وکلای این سه نفر در صدد اقدام برای تجدیدنظر هستند.
Leave a Reply