تاکنشان
نمیدانم این فرضیهء ذهنی من تا چه حدّ صحیح است و تا چه حدّ ره به خطا میروم که بسیاری از رویدادهای به ظاهر بیاهمّیت را به اطّلاع شخص وزیر نمیرسانند، در حالی که مقام وزارت باید بر جمیع موارد و کلّیه اتّفاقات واقعه در دستگاهی که مسئولیت ادارهاش را پذیرفته اشراف تامّ داشته باشد و اعمال و رفتار و گفتار یکایک مأموران زیر دستش را بشناسد و بداند و ببیند و به دانایی داوری کند و پاداش دهد یا هشدار که امور در مسیر صحیح جریان داشته باشد.
جناب وزیر من هرگز قدم به بنای معظم وزارت کشور نگذاشتهام و هیچگاه با هیچ یک از افرادی که تحت هدایت شما به خدمت مشغولند روبرو نشدهام. امّا سخن بسیار شنیدهام و از نزدیک شاهد رویدادهای بسیاری بودهام که شاید هرگز به آگاهی شما نرسانده باشند. دو طبقه از بنای با عظمت وزارت کشور به امور امنیتی اختصاص یافته و البتّه افرادی که کاملاً به اوضاع امنیتی کشور آگاهی دارند در حجرات متعدّدهء آن به کار مشغولند. بگذارید حکایتی را برای شما بازگو کنم:
چندی قبل دو تن از افرادی که ظلمی بر آنها روا شده و فرماندار شهرستان بیاعتنایی پیشه کرده و ابداً به کار آنها رسیدگی نکرده بود، نامهای در دست به این بنای عظیم مراجعه کردند. در دروازهء ورودی، مردی با احترام آنها را پذیرفت و دلجویی کرد و وعدهء رسیدگی داد و در کمال محبّت آنها را به طبقات مربوطه، که در بالا به آن اشاره شد، رهنمون ساخت. امّا اسفا که این رفتار فقط نشان دادن در باغ سبز بود و بس.
جناب وزیر، در نظر مجسّم فرمایید که خود شما با تظلّمنامهای در دست، امیدی در دل، کلامی بر زبان، به مسئول مربوطه مراجعه نمایید و چنان شما را مورد عتاب و خطاب قرار دهد که چگونه جرأت میکنی بگویی بهائی هستی و به این مکان بیایی و بیان ظلم و بیداد بر تو رفته را بیان کنی؟ سپس به مسئول دبیرخانه امر کند که اصلاً نامهء شما را نگیرد و بدان وقعی ننهد و ابداً رسیدگی نکند.
جناب وزیر ظلم ظلم است از هر نوع که باشد و از هر کس به هر کس روا شده باشد؛ و ظالم ظالم است هر عقیده و پنداری داشته و بر هر مسندی که تکّیه زده باشد و ستمدیده ستمدیده است به هر زبانی که با خدایش به تکلّم پردازد و به هر نحوی که او را بپرستد. مگر نه آن که حضرت موسی از خداوند عتاب شنید که چرا بندهای در کسوت شبانی را آزرده که به زبانی دیگر به ستایش و نیایش خدایش پرداخته؟ پس، از چه رو کارمندی، که اگر روزی مسند قدرتش را از او بگیرند، جز بندهای همانند دیگر بندگان خداوند نیست، به خود اجازه میدهد، بر خلاف اظهارات مسئولین عالیرتبهء مملکتی، که هر کسی با هر عقیدهای در مقابل قانون برابر است با دیگران، به تظلّم شهروندی بیاعتنایی کند و بگوید که، “اصلاً از دیدن شما در این مکان مشمئز میشوم!” یا به خود آنقدر جسارت دهد که به ارباب رجوعی ستمدیده بگوید، “چگونه جرأت به خود دادهای قدم به این مکان بگذاری و دم از حقّ پایمال شده بزنی؟” و به این ترتیب خودش را در ظلم روا شده شریک گرداند و جناب وزیر را نیز، که به طور بالقوّه مسئولیت جمیع این گونه رفتارها را بر شانههای خود باید احساس نمایند، در آن مشارکت میدهد؟
جناب وزیر فرد ستمدیدهای که به دایرهء امنیتی وزارتخانهء شما هدایت شده، برای تفریح و تفنّن نیامده که کارمند دایرهء مربوطه از دیدارش خشنود گردد یا ناخرسند شود. برای رفع ظلمی آمده که مسئول مربوطه را برای رسیدگی به آن در آنجا گماردهاید و به او اختیارات دادهاید که افراد خاطی را هشدار دهد و از عمل خطا باز دارد نه آن که خود، به دلیل تعصّباتی که نابجا در دل جای داده، در خطای مزبور شریک شود و مُهر تأیید بر آن نهد. مگر نه آن که “قلب المؤمن عرش الرّحمن”، پس آیا میتوان قلبی را که باید عرش رحمن باشد با تعصّبات و کینهها ملوّث ساخت؟ آیا خداوند، که خود را رحمن خوانده، و نسبت به جمیع افراد بشر، با هر عقیده و مسلکی، مهربانی میکند، تمایلی خواهد داشت در آن قلب تجلّی نماید و یا بارقهای از شمس الطافش را بدان بتاباند؟ جناب وزیر مأموری که در بخش امنیتی وزارتخانه به خدمت مشغول است به داوری پردازد و قلبی که ملوّث به تعصّبات باشد نتواند به نیکویی داوری کند و رفع ستم نماید و این همه باری است سنگین بر دوش کسی که به تنهایی وظیفهء هدایت و مسئولیت کلّ مجموعه را به عهده دارد. باشد که با اقدامات داهیانهء خود رفع مظالم فرمایید و افراد تحت امر خود را مأمور جوابگویی صحیح به ارباب رجوع کنید.
در خطّهء شمال، افرادی بیباک، بر منازل مردمان بتازند، و آنچه را که دارند، بیمحابا به یغما بَرند و تنها دستاویز آنها اعتقادات مذهبی ایشان است و متفاوت بودن نحوهء پرستش خداوند. مگر نه آن که کشور وجدان مختصّ خداوند است و احدی را رُخصت آن نیست که بدان تعدّی نماید و تجاوز کند یا به بهانهء محتوای کشور وجدان به زندگی خصوصی افراد قدم نهد و در حضور این و آن به ضرب و شتم پردازد؟ پس از چه روی در بلاد شمالیهء کشور ایران چنین کنند و هیچ فریادرسی نیز نباشد و سپس حضرت امام جمعه را نیز بر بالای منبر وادار نمایند که اماکن کسب گروهی را که، هیچ خلافی را مرتکب نشدهاند و فقط اعتقادی متفاوت دارند، به باد انتقاد گیرد که از چه روی در فلان نقطهء مرغوب قرار دارد و به نحوی به تحریک آحاد مردمان بیندازد و امنیت شهر را دچار مخاطره نماید؟ حتّی یکی از مأمورین وزارت کشور نیز، که واقف بود در دو خطّهء سمنان و مازندران بر بهائیان ستم روا دارند، در مواجهه با تظلّمکنندگان بهائی این مطلب را بر زبان براند.
جناب وزیر امیدوارم کسانی که طریق نصفت پیشه کرده و در سبیل انصاف و عدالت سالکند این مختصر کلام را به اطّلاع شما برسانند و آثار و شواهد اقدامات مجدّانهء شما به زودی ظاهر شود و سراپردهء دادگری در حوزهء تحت حاکمیت شما بر جمیع مملکت سایه افکند.
2009/12/13 22:33
Az in emam zadeh mojezeh bar nemiad
2009/12/14 07:31
دل قوی دار که سحر نزدیک است
2009/12/14 19:50
khosh behaletun ke enghad khoshbinid ke fekr mikonid neveshtane ein mataleb taesiri bar ravye ein azizan mizare nababa beghole farmayesh hagh dar ghorane karimZARHOM FI KHAZEHEM YAL-ABUN