ماخذ: iranwire.com
«بابک بهشتی وادقان» از جمله شهروندان بهائی است که منزل مسکونیاش در اول خرداد ۹۰، مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفت. بهانه بازرسی، فعالیت در دانشگاه مجازی بهائیان ایران موسوم به مؤسسه علمی- آزاد بود و ماموران از وزارت اطلاعات آمده بودند.
بابک سال ۷۹، به دلیل بهائی بودن از امتحان کنکور سراسری و ورود به دانشگاه منع شد. او تحصیلاتش را مؤسسه علمی- آزاد بهائیان در رشته ریاضیات دنبال کرد و سال۸۴ از این دانشگاه مدرک لیسانس گرفت. از همان ایام شروع به تدریس ریاضی در این دانشگاه کرد.
در جریان بازجویی های خرداد۹۰، کلیه تجهیزات و مدارک مربوط به مؤسسه مذکور ضبط و توقیف شد. چهار منزل مسکونی به دلیل تشکیل کلاسهای علمی و آموزشی، پلمپ و تعداد زیادی از اساتید و دانشجویان بهائی، بازداشت یا تحت بازجویی قرار گرفتند و پرونده برایشان تشکیل شد.
رسیدگی به پرونده بابک بهشتی، بیش از دو سال طول کشید و سال ۹۲، شعبه۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مقیسه، او را به اتهام تدریس به جوانان بهائی محروم از تحصیل در مؤسسه علمی- آزاد بهائیان ایران به طور غیابی به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد.
بابک بهشتی سال ۷۹، به دلیل بهائی بودن از ورود به دانشگاه منع شد. او تحصیلاتش را مؤسسه علمی- آزاد بهائیان دنبال کرد و سال۸۴ لیسانس گرفت و بعد شروع به تدریس ریاضی در این دانشگاه کرد.
بابک بهشتی حدفاصل خرداد۹۰ تا تیرماه ۹۲ که ایران را ترک کرد، به تدریس در دانشگاه مجازی بهاییان ادامه داد و این ماجراها نه سبب توقف فعالیت دانشگاه شد و نه توقف کار بابک را رقم زد. با این حال او، پیش از نهایی و اجرایی شدن حکم بابک موفق به ترک ایران شد. او به کانادا رفت و تحصیل را ادامه داد و هم اکنون، دانشجوی دکترای ریاضیات دانشگاه وسترن لندن اُنتاریو در کانادا است.
بابک، هجوم نیروهای امنیتی به منزلش را اینگونه تعریف میکند: «حدود ساعت شش صبح روز اول خرداد سال ۹۰، چند نفر از مأموران وزارت اطلاعات که در ابتدا خودشان را مأمور اداره گاز معرفی کردند، زنگ منزل ما را زدند.»
پدر بابک در خانه را باز می کند،ماموران حکم را به او نشان می دهد و پدرش به ماموران می گوید اجازه دهند اعضای خانواده را از خواب بیدار کنند و بعد وارد شوند ولی ماموران قبول نمی کنند: «ابتدا وارد اتاق خوابها شدند در حالی که همه خواب بودیم و همین اقدام، شوک سختی به خواهرم که در خواب بود، وارد کرد. منهم خواب بودم که از سر و صدای داخل اتاق از خواب پریدم و وقتی چشمهایم را بازکردم فقط دیدم تعدادی ناشناس دوروبر تختم در حال رفت و آمد و گشتن وسایلم هستند.»
سال ۹۲، شعبه۲۸ دادگاه انقلاب، بابک بهشتی را به اتهام تدریس به جوانان بهائی محروم از تحصیل، به طور غیابی به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد.
چند روز بعد، بابک بهشتی و چند تن دیگر از اساتید و دانشجویان بهائی برای بازجویی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در چهار راه ولیعصر، تلفنی احضار شدند. در آنجا، اتهام او را «تحصیل و تدریس غیرقانونی در مؤسسه غیرقانونی علمی- آزاد بهائیان» عنوان میکنند. در این بازجویی از بابک میخواهند زندگینامهاش را با جزئیات کامل بنویسد. همچنین از او، اسامی و اطلاعات دانشجویان بهائی را درخواست میکنند که او نمیپذیرد و اسامی و اطلاعات خصوصی زندگی دانشجویان را بی ارتباط با پروندهاش میداند. مخالفت بابک با درخواست بازجویان، موجب تنش بین او و آنها میشود به طوری که بازجویان، بابک را تهدید میکنند تا اسامی و اطلاعات دانشجویان را به آنان ندهد، اجازه خروج از آنجا را ندارد. بالاخره، او را پس از دو یا سه ساعت آزاد میکنند.
۲۲ اسفند سال ۱۳۹۱، ده نفر از اساتید بهائی از جمله بابک بهشتی به دادسرای شهید مقدس اوین احضار شدند. او میگوید: «در دادسرا، بازپرس مرا به دلیل بهائی بودن یا به گفته او، عضویت در فرقه ضاله بهائی و فعالیت در دانشگاه غیرقانونی بهائیان، متهم به اقدام علیه امنیت علیه ملی کرد.»
این شهروند بهایی تیرماه ۹۲ به کانادا مهاجرت کرد و در حال حاضر، دانشجوی دکترای ریاضیات در دانشگاه وسترن لندن انتاریو است.
بازپرس از بابک می خواهد اتهام های وارده را بپذیرد و تعهدی را مبنی عدم ادامه فعالیت آموزشی و تدریس در مؤسسه علمی- آزاد امضاء کند: « هیچکدام از درخواستهای او را نپذیرفتم. اما پس از مدتی جر و بحث بالاخره قبول کردم که بنویسم هیچگونه دشمنی و معاضدت با نظام جمهوری اسلامی ندارم و تاکنون هیچ اقدامی بر ضدیت این نظام انجام ندادهام و هدفم از تدریس در مؤسسه علمی- آزاد، خدمت به جوانان محروم از تحصیل و جبران محرومیت اِعمال شده به این جوانان است. جالب توجه بود که در طول مدت بازپرسی، دو سه نفر ناشناس پشت سر من نشسته بودند و به طور مدام بین صحبت من و بازپرس میپریدند و از من سؤالات مذهبی یا نامرتبط به پروندهام میپرسیدند. بازپرس هم هیچ واکنشی به رفتار اینان، نشان نمیداد.»
در پایان روز، بابک بهشتی و شش نفر دیگر از اساتید بهائی که تعهد عدم همکاری با مؤسسه علمی- آزاد را امضاء نکرده بودند به قید وثیقه ملکی معادل ۵۰۰میلیون ریال آزاد شدند. در ماههای بعد، دادگاه انقلاب اسلامی تهران این هفت تن را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، محاکمه و به حبسهای تعزیری ۴ و ۵سال محکوم کرد. نسیم باقری، یکی از این هفت تن است که در اردیبهشت ماه سال جاری با اتمام محکومیت ۴ سال از زندان اوین آزاد شد. چهار تن دیگر از اساتید بهائی به نامهای پیمان کوشکباغی، آزیتا رفیع زاده، نگین قدمیان و حسن ممتاز در حال گذراندن محکومیتهای خویش در زندان هستند. طلوع گلکار، یکی دیگر از اساتید بهائی است که پیش از اجرای حکم، از ایران مهاجرت کرد. اما بابک بهشتی در تیرماه ۹۲، ایران را به قصد ادامه تحصیل ترک کرد. چند ماه بعد، از طرف دادسرای انقلاب تهران به پدرش اطلاع داده شد که فرزندش به طور غیابی، محاکمه و به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است.
بابک بهشتی: مثل هر ایرانی دیگری، وطنم را دوست دارم و آرزو دارم روزی به ایران برگردم ولی با حکمی که برایم صادر شده، فکر نمیکنم آن روز به زودی فرارسد.
بابک بهشتی معتقد است حملات خردادماه ۹۰ به مؤسسه علمی- آزاد بهائیان، هیچ اثر منفیای بر روند فعالیت این مؤسسه نداشت و موجب تعطیل شدن کلاس یا رشته ای تحصیلی نشد. او خودش را مثال میزند که هیچ زمانی، حتی بعد از بازجویی، تغییری در فعالیت آموزشیاش ایجاد نشد و تعویق یا تعطیلی برای کلاسهایش پیش نیامد اما آن واقعه باعث شد تا مؤسسه علمی- آزاد بهائیان با مراقبت و احتیاط بیشتری، فعالیتهای آموزشی را دنبال و در جهت حفظ و امنیت مؤسسه، بهتر و دقیق تر عمل کند. یک مثال ساده این است که قبل از خرداد ۹۰، استاد یا مسئول تشکیل کلاسها، آدرس کلاس را در سایت مؤسسه میگذاشت تا دانشجویان مطلع شوند ولی پس از حملات خرداد، دانشجویان با روشهایی امن تر به کلاسها دعوت میشوند.
بابک بهشتی در رابطه با وضعیت فعلی تحصیلیاش و ارتباط با مؤسسه علمی- آزاد به ایران وایر می گوید: « تیر ماه ۹۲ برای ادامه تحصیل به کانادا، مهاجرت و در دانشگاه کویینز ایالت انتاریو مشغول تحصیل در رشته ریاضیات شدم و پس از دو سال، فوق لیسانس گرفتم. در حال حاضر، دانشجوی دکترای ریاضیات در دانشگاه وسترن لندن انتاریو هستم و امیدوارم تا دو سال دیگر، تحصیلاتم به اتمام برسد.»
او در ادامه میگوید بهترین سالهای زندگیام از لحاظ رضایت خاطر و احساس خوشحالی درونی، دوره ای بود که در مؤسسه علمی درس میداد: «من هم مثل هر ایرانی دیگری، وطنم را دوست دارم و آرزو دارم روزی به ایران برگردم ولی با حکمی که برایم صادر شده، فکر نمیکنم آن روز به زودی فرارسد.»
Leave a Reply