دربارۀ طاهره قُرّۃالعِین
نویسنده: مینا یزدانی
این یادداشت مختصر به دنبال گفتگویی با عنوان «طاهره قُرّۃالعِین که بود و چه تاثیری بر جنبش بابی گذاشت؟» که در برنامه پرگار روز شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۷ مطابق با ۱۶ ژوئن پخش شد، نگاشته میشود. لازم دانستم که به نکاتی چند که یا فرصت طرح آنها در برنامه نبود و یا پیش از پخش و در جریان ادیت به دلیل محدودیت وقت، حذف شد، اشاره کنم:
۱- مهمترین محور گفتار آقای دکتر تفرشی تاکید بر این ادّعا بود که طاهره قرّةالعین ترور و قتل را ترویج نموده است. این ادعا تا آنجا پیش رفت که ایشان حتی او را با «زنان داعشی» مشابه دانستند. بر این باورم که به سختی میشود حرفی نارواتر از این دربارۀ طاهره گفت، و حقیقتا نمیدانم که چگونه میتوان هم زمان هم از اهمیت «فکتهای مسلّم تاریخی» دفاع کرد و هم مکرراً ادعائی را تکرار کرد که هیچ سند یا شاهد تاریخی معتبری در اثبات آن وجود ندارد. البته ایشان برای تایید مدعای خود اضافه کردند که طاهره در «ترجمۀ قیوم الاسماء» ترور را ترویج نموده است. تا آنجا که من اطلاع دارم متأسفانه، هیچ نسخهای از ترجمه این اثر در دست نیست، اما اگر هم چنین باشد لابد هر مترجم آنچه در متن اصلی گفته شده را به زبان دیگر میآورد، نه آنکه از خود حکمی صادر کند. این ادعا نیز مطرح شد که طاهره «دستور خرید اسلحه» به بابیان داده است. من تا امروز چنین سندی را ندیدهام و مشتاقم تا مستندات آقای دکتر تفرشی درباره این دستور را ببینم. در نهایت ادعا شد که حتی عبدالبهاء در نوشتجات خود «خشونتطلبی» طاهره را سرزنش نموده است. من چند دهه از عمر خویش را صرف غور در آثار بهائی کردهام و تا به حال به این نوشتجات بر نخوردهام ای کاش سند خود در این مورد را نیز در اختیارمان بگذارند.
به هر حال ازآنجائی که به ترجمۀ قیّوم الاسماء و نیز به جهاد در آئین بابی اشارهای شد، این توضیح را نیز لازم میدانم: قیّوم الاسماء، تفسیر آیه به آیۀ سیّد باب از سورۀ یوسف یا «احسن القصص» قرآن است. تاریخ نگارش قسمت نخست آن، به شبی برمیگردد که او برای اولین بار از نقش روحانی خود سخن گفت. در این اثر اولیّه، سیّد باب هنوز در قالب باورهای رایج شیعی در آن زمان و موافق توقعات مخاطب از قائم منتظر سخن میگوید. با این همه، حتی در این اثر در حالیکه در تفسیر آیهای به مناسبت کلام، از جهاد سخن میگوید، آن را منوط به صدور دستور خود میکند، دستوری که هرگز صادر نکرد، و به این طریق عملاً جهاد را کنار گذاشت. بعدها، در ادامه مراحل تدریجی دعوت خود و و با فاصله گرفتن از پیشفرضهای کهن شیعی، باب در کتاب بیان، که کتاب احکام اوست، جهاد را به عنوان یک تعلیم بابی مطرح ننمود، هر نوع جهاد را اقلاً بر «افراد» بابی حرام دانست، و آن را صرفاً پس از پایان دورۀ دیانت بابی و ظهور موعود بیان مقرر داشت.1 خلاصه آنکه، هرچند سیّد باب رسماً به کلّی حکم شمشیر را برنداشت، در واقعیّت همواره خشونت و جهاد را منتفی ساخت. دیدگاه او در این زمینه در این گفته از بیان فارسی خلاصه میشود: «اگر نفسی نفسی را هدایت نمود بهتر است از برای اینکه مالک شود ما علی الارض کلّها را…ولی سبیل هدایت از روی حبّ و رأفت بوده، نه شدّت و سطوت.»2 هر چند که بابیان اولیّه در مقابل نیروهای دولت قاجار به دفاع از خود برخاستند، این تحرکات آنها برای حفظ خویش از قلع و قمع بود، نه قیام به جهاد به دستور باب. در امر بهائی که به اعتقاد بهائیان، ظهور موعود بیان است، چنانکه در برنامه گفته شد، دیگر حتی این جنگیدن دفاعی نیز کنار گذاشته شد.
حاصل کلام آنکه، نسبت دادن ترویج ترور به طاهره قرّةالعین را هیچ رسالهای از طاهره، هیچ شعری از او، و هیچجای زندگیش تأیید نمیکند. متأسفانه طرح چنین ادعای غیرمستندی صرفاً موجب مخدوش ساختن چهره طاهره و همه کسانی است که وی را الهام بخش خویش یافتهاند.
۲- از آنجائی که در برنامه، به آثار پروفسور ادوارد براون ایرانشناس انگلیسی دربارۀ آئینهای بابی و بهائی اشاره شد، مروری کوتاه بر آنچه براون درباره طاهره قرّةالعین به چاپ رسانده بیمناسبت نیست:
در سال ۱۸۸۹، پروفسور بروان با چاپ اشعاری از طاهره قرّةالعین، در مجلّۀ انجمن سلطنتی آسیائی، از آن نوشت که مسلمانان در منابع خود میل نداشتند شعرهای طاهره، بخصوص آنهایی را که بسیار مورد تحسین بودند، به او نسبت دهند، و حتی ایرانیان فرهیخته تمایلی داشتند که شعرهای اورا به کس دیگری نسبت دهند. وی حتّی گفتۀ یکی از دوستان مطلع خود را نقل میکند که بسیاری از ترانههائی که مردم دوست داشتند و میخواندند از قرّةالعین بود، بیآنکه در بیشتر موارد کسی از هویّت شاعرخبر داشته باشد.3
درحواشی که براون برترجمۀ کتاب مقالۀ شخصی سیّاح که در تفصیل قضیّه باب نوشته است نگاشته، درچند صفحه شرحی سراسر تحسین از زندگی او نوشته، وشماری از شعرهای اورا درج کرده است.4 در همین چند صفحه، چنانکه در ضمن برنامه پرگار اشاره شد، براون پیدایش زنی مثل طاهره قرّةالعین را در هر کشوری و هرزمانی پدیدهای نادر، و در ایران قرن نوزدهم امری شگفت آور، بلکه معجزه میخواند، و صرف پرورش یافتن او در دامان آموزههای دیانت بابی را برای اثبات عظمت این دین کافی میداند. در اینجا با توجّه به محتوای بحث پرگار از ذکر این نکته نباید بازماند: با آنکه شرح براون دربارۀ قرّةالعین در این کتاب مفصّل نیست، لازم دیده است ذکر کند که بعضی او را به دست داشتن در قتل پدرشوهرش ملا محمّد تقی برغانی متهم نمودهاند، تا تأکید کند هیچ نوع دلیلی برصحت این مدّعا نیست، و اضافه نماید: «میتوانیم مطمئن باشیم که اگر کوچکترین مدرکی دالّ بر دست داشتن او در این قضیه بود، قطعاً مسلمانان از استفاده از آن برای خلاص شدن از شرّ کسی که از پروپاقرصترین طرفداران باب بود، در نمیماندند!»
علاوه بر اینها، درکتاب موادی برای مطالعۀ دیانت بابی که در آن براون مجموعه پراکندهای ازمطالب گوناگون را چاپ کرده است. در چندین موضع به مناسبت اشارههائی گذرا به طاهره قرّةالعین نموده است. همچنین، در مقدمۀ کتاب نقطة الکاف که بگفتۀ علّامه محمّد قزوینی به قلم ایشان نوشته و بنام پروفسور براون منتشر شد، اشاراتی به واقعۀ بدشت و حضور طاهره در آن مندرج است.5 و بالاخره، درجلد چهارم کتاب تاریخ ادبیّات ایرانش، که آن را در ۱۹۲۴، دو سال پیش ازوفاتش نوشت، ذکری از «شاعرۀ معروف و صاحب حسن منظرو طبع سرشار» میکند که «در شکنجۀ سخت بدرود زندگانی گفت،»6 و یک سطر از اشعار طاهره را در بخشی تحت عنوان «اشعاربابیّه» درج میکند.7 نکتۀ قابل توجه اینجاست که در هیچ یک از این آثار براون هرگز کوچکترین اشارهای به طرفداری طاهره قرّةالعین از خشونت و ترور ننموده است.
۳- دراوایل برنامه، چنین عنوان شد که بهائیان، تنها در دورۀ کنونی است که به دلیل مطرح شدن بیش از پیش امور مربوط به حقوق زنان و آزادیهای ایشان، ناگهان طاهره قرّةالعین را ازاین منظر مطرح مینمایند، و این مطلب سابقهای در آثار بهائی نداشته است. در نفی این سخن، کافی است خاطر نشان گردد که شوقی افندی، رهبر بهائیان دنیا از ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۷، درکتاب تاریخ آئینهای بابی و بهائی که در ۱۹۴۴ نگاشت، درشرح آخرین لحظات حیات طاهره، این کلمات را از زبان او بازگو مینماید: «قتل من در دست شما است. هر وقت اراده نمائید، بنهایت سهولت انجام خواهید داد. ولی بیقین مبین بدانید که تقدّم و آزادی نسوان [زنان] هرگزممنوع نشود و با اینگونه اعمال از پیشرفت و حرکت باز نماند.»8 این کلام کوتاه اما تکان دهنده که هفتاد و چهار سال پیش توسط رهبر آن روز آیین بهایی نگاشته شد منعکس کننده آرمانی بود که از همان آغاز ملازم و همراه حرکت دینی جدید بود. آنچه جدید است، شاید نه خود این آرمان، که توجه فزاینده اندیمشندان و کنشگران ایران معاصر به آن باشد.
۴- دربارۀ «نقش پیشکسوت و تأثیرگذار» طاهره قرّةالعین درتاریخ اجتماعی ایران، نظر خانم دکتر فرزانه میلانی، استاد دانشگاه ویرجینیا، شایان توجّه است. از دیدگاه دکتر میلانی، طاهره «پرچمدار انقلاب سومی است که در کنارانقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در ایران نطفه بست و ریشه گرفت. انقلابی که با مفاهیم سنّتی و متداول انقلاب همخوانی ندارد، ولی اندیشۀ سیاسی فرهنگی را از بیخ و بن تغییر داده، راه حلّ معضلات جامعه را در خونریزی و جنگ ندیده، تدریجی بوده و پایه و اساسش بر مبنای ساختن جهانی نو، با مناسباتی نو بوده است.» ایشان حضور قرّةالعین در بدشت را «نقطۀ آغازی برای این انقلاب سوّم در ایران معاصر» میخوانند.9
۵- در خصوص اهمیّت واقعه بدشت در تاریخ بابی، و بخصوص از دیدگاه خود طاهره، همین بس که پس از کشف حجاب در آن جمع، حضّارحیران را مخاطب قرار داد و با اشاره به یک حدیث شیعی که برای آن جمع کاملاً آشنا بود، گفت: «من هستم آن کلمهای که حضرت قائم به آن تکلّم خواهد فرمود و نقباء از استماع آن کلمه فرار خواهند نمود.»10
خوشبختانه در ضمن برنامه، از ترّهاتی که اینجا و آنجا، بخصوص در کتب ردّیه علیه آئینهای بابی و بهائی بر عفت و عصمت طاهره وارد آمده صحبتی نشد. امّا، از آنجا که بینندگان این برنامه ممکن است در معرض آنگونه تهمتها قرارگرفته یا بگیرند، باید چند کلمهای در اینباره گفت. طاهرۀ قرّةالعین به دو دلیل آماج تیر چنین تهمتهائی گشت: یکی اینکه زن بود، زنی توانا، پویا، گویا و پرشور؛ دیگر اینکه پیرو آئینی جدید بود. ایراد تهمت بیعفتی برزنان توانا بخصوص اگر مردان را در زمینه فکر و اعتقاد و اندیشه به چالش کشیده باشند، و یا سنّتهای مردسالارانه را ردّ کرده باشند، امر بی سابقهای نیست؛ همینچنین است اتهام فساد اخلاق و رفتار بر مؤمنین آئینهای جدید. هاروی کاکس که استاد الهیات در دانشگاه هاروارد بود، از چهار دسته افسانه تکرارشونده که معمولاً مخالفین نهضتهای دینی جدید علیه آنها میپردازند، یاد میکند. یکی از این چهار دسته، تهمت فساد اخلاق و بی بندو باری جنسی است، وسه دیگرعبارتند از: تصویر مؤمنین دیانت جدید به عنوان قربانیان بیارادۀ رهبران خود، پنهانکاری و پوشاندن حقیقت، و داشتن ماهیت حقیقی سیاسی و نمایاندن آن به عنوان دین.11 هرچند زمینۀ مطالعۀ کاکس نهضتهای جدید دینی در غرب است، امّا آنچه میگوید بخوبی قابل انطباق با تهمتها و سمپاشیها علیه پیروان آئینهای بابی و بهائی در بیش از یک قرن و نیم گذشته است. هرچهار دسته این افسانهها را بهائیستیزان در آلوده ساختن اذهان هموطنان علیه بهائیان به کار گرفتهاند. طاهره قرّةالعین را به دلیل زن بودن و به دلیل سرآمد بودنش مرکز اصلی دستۀ اوّل، یعنی تهمتهای جنسی، قرار دادند.مضامین شرمآوری که در خصوص عفت و عصمت طاهره قرّةالعین در بعضی کتابهای تاریخ و ردّیهها آمده را باید در همین چهارچوب بررسی کرد. میرزا محمّد تقی لسانالملک سپهر کاشانی، تاریخنگار دربار قاجار احتمالاً اولین کسی بود که برای معرفی جنبش بابی بعنوان اباحهگری در ناسخالتواریخ خود تا آنجا که توانست، با سرهم نمودن داستانهایی تخیلی و به غایت ناپسند، طاهره قرّةآلعین را سردمدار بیعفتی تصویر نمود. 12 متاسفانه برخی تاریخنگاران پس از او نیز مشتاقانه این سخنان بیپایه را تکرار نمودند، و مخالفان حرکتی که طاهره از بزرگان آن بود نیز همان ترّهات را شادمانانه توجیهگر دشمنی خود گرفته، و میگیرند.
جای آن است که این مختصر را با آرزوهای خود طاهره که در کلامش جلوهگر شده پایان داد:
محکوم شود ظلم به بازوی مساوات معدوم شود جهل ز نیروی تفرّس
گسترده شود در همهجا فرش عدالت افشانده شود در همهجا تخم تونّس
2018/06/24 01:42
Thank you for your clear answers.