گناه بهائی بودن در حکومت اسلامی

, , 1 Comment

 

 علی کشتگر

اتهام خشونت به بهائيان و يا وصل کردن گروه های طرفدار مبارزه مسلحانه به جنبش سبز نه از موضع قدرت که دقيقا از موضع ضعف و درماندگی حکومت خامنه ای در برابر اعتراضات حق طلبانه مردم است. در پاسخ به اين اتهامات می بايست به خود و به جهانيان نشان دهيم که در دفاع از آزادی و حقوق شهروندی هيچ خط و تعلق مذهبی و عقيدتی ما ايرانيان را از هم جدا نمی کند. بهائيان به حکم اعتقادات دينی خود از هرگونه اقدام خشونت آميز منع شده اند. خشونت را با هزار من سريش هم نمی توان به بهائيان چسباند

تبعيض بيداد بزرگی است که آدم در غربت بهتر می شناسدش. وقتی آن را در نگاه ديگران حس می کنی نيشتری دردلت فرو می رود.

روزی برای دوستی که نويسنده و کارگران توانای کشورمان است دردل می کردم که دراين جا (فرانسه) تبعيض و رفتار های ضد خارجی آزار دهنده است و خاطره تلخی از اين گونه رفتارها را بازگفتم. با چهره گل انداخته و چشمان پراشک نگاهم کرد. من نيز که منقلب شده بودم دستش را فشردم و از گفته عذر خواستم. گفت مرا به ياد درد بی درمان غريبی ام در خانه خودم انداختی که تبعيض در خانه خودت هزار بار تلخ تر از آن در غربت است. می گفت در حکومت اسلامی تبعيض برای بهائيان به نگاه و رفتار مشتی متعصب وجاهل محدود نمی شود، بلکه در همه عرصه های زندگی بهائيان ماديت ويرانگر و تباه کننده پيدا کرده است.

اين روزها وقتی به هفت هم ميهن بهائی مان که مدتها است به اتهام واهی جاسوسی در زندان جمهوری اسلامی اسير شده اند و به موج جديد ضدبهائی که کودتاگران برای ايجاد ارعاب به راه انداخته اند می انديشم، او را در نظر می آورم که حالا در گوشه ای نشسته و به اين غربت غريب می انديشد! و شايد در خيال بازی های هنرمندانه اش تسکين و درمان همه اين دردها را درهنرجستجو می کند.

فجايعی که اربابان قدرت عليه جمعيت بهائی ايران در اين سی ساله مرتکب شده اند به تنهائی برای اثبات ماهيت ستمگر و قرون وسطايی اين رژيم کفايت می کند. محروميت از بسياری از مشاغل، محروميت از تحصيل در بسياری از رشته ها، محروميت از برگزاری مراسم علنی مذهبی، و بسياری از محروميت های ديگری که عليه شهروندان بهائی ايران اعمال می شود، درشمار زشت ترين تبعيضات مذهبی تاريخ ايران است.

اما از اين تبعيض های مرسوم که بگذريم، فضای بی حقی و ناامنی وحشتناکی که رژيم ايران برای بهائيان ايران برقرار کرده، امنيت و زندگی آنان را بطور مستمر در مخاطره قرار می دهد.

در مکتب نظريه پردازان کودتا خون بهائيان مباح است. گرگهای درنده رژيم برای هريک از مقاصد شوم خود که صلاح بدانند به خود حق می دهند به جمعيت چند صد هزار نفری بهائيان ايران حمله ور شوند و گروهی را قربانی مقاصد و اغراض شوم خود کنند.

ميان جناح های رژيم که دعوا راه می افتد، بهائيان هم بايد در اين معرکه قربانی بدهند. وقتی اسلاميست های تندرو می خواهند قاطعيت و صلابت خود را به رخ همديگر بکشند، در سبعيت عليه بهائيان مسابقه می دهند و از ميان اين گروه از ايرانيان قربانی می گيرند و هنگامی هم که رژيم بحرانی می شود و می خواهد اقتدار خود را نشان دهد و ايجاد ارعاب کند، بازهم جامعه بهائی در معرض تاخت و تاز و بی رحمی و گروگان گيری قرار می گيرد.

اتهام جاسوسی به کسانی که از همه مشاغل حساس محرومند و به هيچ يک از اسرار و اسناد دولتی دسترسی ندارند، آنهم در نظام بسته جمهوری اسلامی که اسرار نظامی و امنيتی حتی از دسترس بسياری از کارشناسان نظام نيز به دور نگه داشته می شود چنان بی پايه است که هيچ کس حتی خود اتهام زنندگان نيز آن را باور ندارند.

واما آنچه اين روزها هم بيچارگی و هم بی شرمی کودتاگران را به نمايش می گذارد آن است که در پی هفت ماه خونريزی، تجاوز، شکنجه و کشتار وحشيانه مردمی که می پرسند رای من کجاست، و پس از آنکه همه روشهای وحشيانه سرکوب نتوانسته است اعتراضات مردم را مهار کند عده ای از بهائيان را به جرم خشونت و محاربه به زندان انداخته اند.

از نوشته های اخير کيهان مثلا سه شنبه ۱۵ دی ماه ۸۸(پانويس) و سخنان برخی از ديگر مسوولان ستاد کودتا چنين برمی آيد که دستگاه بيدادگر قضايی خامنه ای برای توجيه خونريزی ها و کشتارهای بيشتر، نقشه های شوم جديدی عليه بهائيان تدارک ديده است.

سردار مصطفی محمد نجار که خود به اتهام جنايت عليه يهوديان در آرژانتين تحت تعقيب بين المللی است می گويد :” ميان دستگيرشدگان وقايع اخير درکشور افراد سلطنت طلب، معاندان نظام و بهائيان …” به چشم می خورند(ايسنا ۱۹ ديماه ۸۸.(

و همزمان دادستان تهران دروغهای شاخداری را درباره بهائيان برزبان رانده است که هر ناظر بی طرفی بلافاصله متوجه کذب بودن آن می شود. می گويد درمنزل بهائيان دستگير شده سلاحهای گرم کشف شده است.کيست نداند که اساسا آئين بهائيت با خشونت و سلاح مخالف است و بهائيان به حکم اعتقادات خود ازهرگونه اقدام خشونت آميز منع شده اند. خشونت را با هزار من سريش هم نمی توان به بهائيان چسباند.

سرکوب خشن و سيستماتيک بهائيان در نظام خشک انديشان مذهبی البته جای شگفتی چندانی ندارد. شگفت آور آن است که ما پرچمداران ايرانی آزادی و حقوق بشر، نويسندگان و روزنامه نگاران و جريانات سياسی مختلف اپوزيسيون حساسيت کافی در برابر اين همه ظلم و بی رحمی که عليه جمعيت بهائيان ايران اعمال می شود نشان ندهيم. و مبارزه برای احقاق حقوق طبيعی بهائيان ايران را يکی از وجوه مهم پيکار ايرانيان در راه اعاده حقوق بشر قرار ندهيم. آيا نوانديشان دينی مسلمان در اين زمينه به قدر کافی حساسيت نشان خواهند داد؟ متاسفانه بسياری از آنان به بهانه های مختلف از ورود به عرصه دفاع از حقوق شهروندان بهائی پرهيز می کنند.

و اتفاقا بعيد نيست که کودتاگران روی همين ضعف اصلاح طلبان حساب باز کرده باشند تا با قربانی گرفتن از بهائيان هم به سياست سرکوب و ارعاب ادامه دهند و هم در صورت سکوت رهبران شاخص جنبش سبز در بدنه اين جنبش شکاف ايجاد کنند.

اما به گمان من جنبش سبز مردم ايران دراعماق وجود خود به اين باور درست رسيده است که ما ايرانيان از هرجنس، عقيده و مذهبی برابر هستيم. بهائی بودن، سنی بودن، شيعه بودن و يا نبودن اموری شخصی هستند که ما را در عرصه دفاع از حقوق شهروندی و ملی ايرانيان از هم جدا نمی کند. آنها که در خيابانها زير سرکوب خونين کودتاگران برای آزادی مبارزه می کنند مرزبندی های تبعيض آميز مذهبی و عقيدتی را برنمی تابند.

از رسانه های ستاد کودتا چنين استنباط می شود که افراطی ترين جريان کودتا در صدد است با به راه انداختن تبليغات کينه توزانه عليه بهائيان و يهوديان و نسبت دادن اتهامات دروغ مثل اهانت به مقدسات و غيره به ايرانيان بهايی درصفوف مردم شکاف ايجاد کنند.

کودتا گران که نمی توانند وحشت خود را از گسترش و فراگير شدن جنبش سبز پنهان کنند، پس از ۷ ماه خونريزی و جنايت، هم چنان تنها پاسخ خود را به خواسته های برحق مردم ادامه خشونت و کشتار می دانند.

خوشبختانه بيرق دفاع از حقوق بشر و آزادی که در ايران امروز به دست مردم بويژه جوانان برافراشته شده، همان گونه که اشاره شد مرزهای مذهبی و عقيدتی را دراين پيکار آزاديخواهانه سبز به رسميت نمی شناسد. اتهام خشونت به بهائيان و يا وصل کردن گروههای طرفدار مبارزه مسلحانه به جنبش سبز نه از موضع قدرت که دقيقا از موضع ضعف و درماندگی حکومت خامنه ای در برابر اعتراضات حق طلبانه مردم است. در پاسخ به اين اتهامات می بايست به خود و به جهانيان نشان دهيم که در دفاع از آزادی و حقوق شهروندی هيچ خط و تعلق مذهبی و عقيدتی ما ايرانيان را از هم جدا نمی کند.

منبع: گویانیوز

 

 

One Response

  1. Shahin Jafari

    2010/01/11 06:17

    Dear Mr keshtgar I wish I was there when you wrote this article I could kiss your pen that I know how sincerly was moved by your words, your thought and your hearts that was behind your pain for your “hamvatan” the same pain that we as a Baha’is not only for our fellow Baha’is cried but more for our fellow country man did.
    we have been told that under all condition we have to think about all and for this very moment as Universal House of Justis told think how we can help all the people of our beloved Iran. Love you
    Best regards
    Shahin Jafari

    پاسخ

Leave a Reply