منبع: www.bbc.com
هواپیمایی ملی ایران در دهه ۱۹۷۰ عنوان “رو به رشدترین” را در میان شرکتهای هواپیمایی جهان به خود اختصاص داده بود. “هما” به نوشته دانشنامه ایرانیکا، پس از شرکت ملی نفت، پردرآمدترین شرکت در ایران بود و همچنین از سوی “بنیاد ایمنی پرواز” به عنوان یکی از امنترین خطوط هوایی دنیا شناخته شده بود. این دستاوردها با نام سپهبد علیمحمد خادمی (۱۲۹۲-۱۳۵۷) پیوند خورده بود که شانزده سال مدیریت هواپیمایی ملی ایران را به عهده داشت. خدمت او چند ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی با یک استعفای ناگهانی پایان یافت.
سپهبد خادمی چهل سال پیش در شانزدهم آبان در خانهاش در تهران کشته شد. علیرغم شهادت همسر و سربازانی که در خانه او کار میکردند، رسانههای زیرنظر دولت، قتل او را “خودکشی” خواندند، ولی همزمان چندین رسانه بینالمللی مانند نیویورک تایمز، خبر “قتل” وی را منتشر کردند. سپهبد خادمی در میان بهاییان ایرانی بالاترین مقام مدیریت در یک نهاد دولتی را به عهده داشت. گرایش مذهبی او نیز که بر کسی پنهان نبود، سرسختانه مورد مخالفت گروهی از روحانیون مسلمان بود.
قتلی که فراموش شد
از کشته شدن علیمحمد خادمی و اینکه چه کسی مسئول آن بوده دیگر به ندرت سخنی به میان میآید. تنها چند ماه پس از کشته شدن او انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد و تعداد زیادی از مقامهای حکومت گذشته به جوخههای اعدام سپرده شدند. به نظر میرسد گستردگی کشتارها و فضای متشنج کشور، آنچه بر سر مدیر “هما” آمده بود را به سرعت از یادها برد.
سیروس علایی، استاد پیشین دانشگاه تهران و از دوستان سپهبد خادمی، چندین سال را صرف بررسی اسناد مربوط به این قتل کرده است. او برای نخستین بار در بهار ۲۰۱۵ با همکاری خانواده خادمی مجموعهای از مدارک فرمانداری نظامی تهران را در نشریه “ایراننامه” منتشر کرد.
در یکی از این مدارک ثبت شده که سه پوکه فشنگ در کنار پیکر خادمی یافت شده است. بر پایه این مدارک و به گزارش افسری که محل حادثه را بازرسی کرده بود، سپهبد خادمی توسط “یک گروه حداقل سه نفری ترور شده” و پزشکی قانونی نیز “کشته شدن” او را با اصابت گلوله از پشت سر تایید کرده است. نام سه تن از اعضای “کمیته مشترک ضد خرابکاری” نیز در مدارک آمده که یکی از آنها در فرمانداری نظامی تهران توسط بهیه مؤید به عنوان شلیک کننده به همسرش، سپهبد خادمی شناسایی شد.
علیرغم شناسایی و دستگیری این افراد توسط فرمانداری نظامی، هیچیک از آنها محاکمه و مجازات نشدند. سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) کمی بعد، بهیه مؤید را حدود یک ماه بازداشت کرد تا وی اعلام کند همسرش خودکشی کرده است. او تسلیم این خواسته نشد.
سیروس علایی میگوید: “دستگاههای حکومتی در آن روزها چنان دستپاچه بودند که به هر کاری برای آرام کردن فضا دست میزدند. کشتن سپهبد خادمی – به عنوان یکی از سرشناسترین شخصیتهای بهایی – یکی از همین اقدامات بود که نه تنها کمکی به آرامکردن فضا نکرد، بلکه برخشم مردم و همچنین جَریتر شدن روحانیون افزود”.
علیمحمد خادمی در میان “ایرانیان نامدار”
در کتاب “ایرانیان نامدار” نوشته عباس میلانی (چاپ ۲۰۰۸) مقاله ویژهای درباره سپهبد خادمی چاپ شده است. در این کتاب آمده: “خادمی در تهران پس از پایان تحصیل در دانشکده افسری و آموزشگاه خلبانی نیروی هوایی، به دانشکده نیروی هوایی بریتانیا راه یافت و نخستین شهروند ایرانی بود که موفق به دریافت گواهینامه خلبانی بازرگانی شد”. آقای میلانی کارنامه سپهبد خادمی را یک نمونه مثالزدنی در تاریخ معاصر ایران میداند که نشان میدهد جرات و صداقت، همراه با سیاست شایسته سالاری، چگونه میتواند در جامعه تاثیرگذار باشد.
عباس میلانی در چهلمین سالگرد کشته شدن سپهبد خادمی میگوید: “هیچ سند دقیقی ندیده که دستگاه امنیتی شاه در کشتن خادمی نقش داشته باشد.” او میافزاید: “به نظر من شواهد اینگونه نشان میدهند که نیروهای مذهبی در این جریان نقش داشتند ولی در نهایت کوشیدند کاسه کوزهها را بر سر ساواک بشکنند. خادمی بدون داشتن شبکهای در داخل حکومت، هواپیمایی ملی ایران را از هیچ به بالاترین موقعیت رسانده بود. این عملکرد خاری بود در چشم کسانی که نمیتوانستند این موفقیت را ببینند و امروزه حتی از تحصیل بهاییان در ایران جلوگیری میکنند.”
مدیر برنامه مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد میافزاید: “در رابطه با سپهبد خادمی، حتی منتقدانش به او انگ فساد مالی نمیزنند. در دوران مدیریت، خادمی تمام تلاش خود را به کار بست تا ایران ایر را از وابستگی به خلبانهای خارجی رها سازد و همچنین قوانین شدید او برای استخدام خلبانان زُبده و همچنین جلوگیری از تاخیر پروازها – حتی برای مقامهای عالیرتبه – زبانزد بود.”
اختلاف نظر در هویت شلیک کنندگان
رسانههای زمان شاه دلیل کشته شدن سپهبد خادمی را یکصدا “خودکشی” اعلام کردند. عباس میلانی دلیل این موضوع را ناروشن ولی تا حدی متأثر از فضای بحرانزده ایران در آن روزها میداند. او میگوید: “اکنون کاملاً روشن شده که نیروهای مذهبی در آتش زدن سینما رکس هم نقش داشتند ولی همان زمان وقتی داریوش همایون این موضوع را اعلام کرد هیچکس آنرا باور نکرد. در رابطه با قتل سپهبد خادمی نیز همینگونه بود. رژیم شاه اعتبار خود را از دست داده بود و هر چه می گفت علیه خودش به کار برده میشد.”
سیروس علایی اما نقش نیروهای مذهبی را به کلی مردود میداند و معتقد است با توجه به اسناد، نقش “کمیته ضدخرابکاری” در این بین روشن است. آقای علایی در عین حال پافشاری میکند که محمدرضا شاه از عملکرد کمیته ضد خرابکاری بیخبر بوده و کمیته نیز که در آن زمان قدرت فوقالعادهای پیدا کرده بود با اعمال نفوذ مانع از پیگیری فرمانداری نظامی تهران برای مجازات عاملان شد.
دوران مدیریت در هما و یاتا
سپهبد خادمی پس از پایان تحصیل در ایران، بریتانیا و سالها همکاری با نی۱۳۴۱ به مدیریت شرکت نوبنیاد “ایران ایر” منصوب شد. کمی پس از آن، یک دوره عالی مدیریت حمل و نقل هوایی را نیز در دانشگاه آمریکایی واشینگتن به پایان برد.
عباس عطروش در کتاب “تاریخچه هواپیمایی بازرگانی در ایران” اشاره میکند، ایران ایر در آن زمان سیزده هواپیمای کوچک و حدود هفتصد و پنجاه کارمند داشت. این رقم در سال ۱۳۵۷ به سی و هفت بویینگ و بیش از دوازده هزار و هشتصد کارمند رسید.
در کنار گسترش “هما”، ایران در سال ۱۹۷۰ – برای نخستینبار در آسیا – میزبان نشست “انجمن جهانی حمل و نقل هوایی” (یاتا) شد. در همان سال سپهبد خادمی برای یک سال ریاست این انجمن را در دست گرفت. او نخستین آسیایی بود که به این به موقعیت رسید.
در این دوره پروازهای هواپیمایی ملی ایران از خاورمیانه و اروپا به خاور دور و آمریکای شمالی نیز گسترش یافتند. در زمان مدیریت “هما” خادمی گرایش دایمی خود به فراگیری و بهروز بودن را از نو نشان داد. برگزاری دورههای پی در پی آموزشی برای کارکنان در تهران و سازماندهی دورههای مدیریت در سراسر ایران یکی از نشانههای این نگرش بود. دانشگاه نورتروپ در کالیفرنیا به دلیل دستاوردهای خادمی در زمینه صنعت هوایی بازرگانی در سال ۱۹۷۷ به او دکترای افتخاری اهدا کرد.
مصادره اموال و پروندهای باز
در پی انقلاب اسلامی اموال خادمی در تهران مصادره شد ولی پرونده قتل او همچنان باز است. در یکی از نامههای اداری که از تهران بهدست آمده اشاره شده چنانچه زمانی بازماندگان قصد پیگیری موضوع را داشته باشند میتوان دوباره پرونده آن را به جریان انداخت.
مُنیب خادمی، فرزند بزرگ سپهبد خادمی، در سال ۲۰۰۴ برای جلوگیری از بایگانی شدن پرونده به تهران سفر کرد ولی به نتیجهای نرسید. او میگوید: “به من گفتند کاری نمیتوانید در رابطه با این پرونده انجام بدهید و موضوع مصادره نیز مربوط به حکمی است که آیت الله خمینی در رابطه با توقیف اموال بهاییان صادر کرده است.”
مُنیب، همراه با خواهرانش مُنا و مینو، مجموعه اسنادی را درباره فعالیتها و ترور پدرش گردآوری کرده که قرار است به زودی برای کاربرد پژوهشگران به کتابخانه دانشگاه استنفورد سپرده شود.
سپهبد خادمی در “گلستان جاوید” (گورستان بهاییان در تهران) به خاک سپرده شد؛ گورستانی که مدتی پس از انقلاب اسلامی با بولدوزر از میان رفت.
Leave a Reply