منبع: iranwire.com
مهرانگیز کار
رویدادهای شگفت انگیز در ایران امروز چنان تند و پرشتاب بر ذهن و روح ما حمله ور میشود که گاهی بیرحمانه میرویم سراغ مصیبت خبری تازهای که انتشار یافته و مصیبت روز پیش را در سایهٔ آن پی نمیگیریم. این که وزیر آموزش و پرورش پیش از آغاز سال تحصیلی اعلام کرد که بچههای بهائی ممکن است از ادامه تحصیل در مدرسه و دبیرستان محروم بشوند، شوک تازهای بود که بر بخشهایی از جامعهٔ عدالتخواه ایران، درون و بیرون کشور فرود آمد و خبرهای بعدی که حامل رنج و ناامیدی و نگرانیهای جدی برای آیندهٔ ایران است، خبر را خورد. بچههای بهایی زود از آنتنهای خبری پایین آمدند و دستهایی که عمری است مینویسند و زبانهایی که عمری است میگویند، به ماندگاری خبر در فضای حقیقی و مجازی نتوانستند کمک برساند.
خبر چه بود که گم شد؟
محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش روز چهارشنبه ۲۰ شهریور (۱۱ سپتامبر) در حاشیه جلسهٔ هیات وزیران در باره تحصیل دانش آموزان پیرو اقلیتهای دینی در مدارس کشور گفت: «اگر دانش آموزان اظهار کنند که پیروان ادیان دیگری به جز ادیان رسمی کشور هستند و این اقدام آنها به نوعی تبلیغ محسوب شود، تحصیل آنها در مدارس ممنوع است.»
این خبر نشانهای تازه ازهجوم به امنیت و آرامش روانی بچههای ۷ تا ۱۸ سالهٔ بهایی بود. این گونه در لفافه حرف زدن زنگ خطرهای جدید را در جمع بهاییان ایران به صدا درآورد. واضح است که بزرگترین اقلیت دینی ایران «بهاییان» هستند. قانون اساسی جمهوری اسلامی فقط سه اقلیت دینی را به رسمیت شناخته که عبارت است از: «مسیحی، کلیمی، زرتشتی.». وقتی در جایی از محدودیت اقلیتهای دینی غیررسمی ندایی سر میدهند، تیرشان به سوی هدف معینی رها میشود. به سوی بهاییان که بیش از قرنی است در وطن جغرافیایی و دینی شان در آتش آخوندها و پیروان آنها که مغزشویی میشوند، میسوزند.
واضح است که زادگاه دین و آیین بهاییان سرزمین ایران است. واضح است که زادگاه بزرگان بهایی سرزمین ایران است. واضح است که ظهور باب ورودی بوده به فضای فکری تازهای در ایران که در آن فضا اندیشههای مترقی بهتر توانسته خود را تبیین کند و رسیدن به زندگی نوین با تلاش شجاعانهٔ جمعی از بابیان همپای مسلمانان جهاندیده و ترقی خواه، تسهیلات بیشتری برای عملی شدن به دست آورده است.
این یادداشت کوتاه بر آن نیست تا از مصایب بهاییان در زادگاه خودشان، در زادگاه دین و آیین شان و آرزوهای ترقی خواهانه شان برای ایران بگوید. این یادداشت تمرکز دارد بربچههای بهایی که امسال ترسان و لرزان از آغوش خانواده شان جدا شدند و به مدرسه رفتند. جایی که قرار است بچهها شادمانی کنند، درسهایی در بارهٔ منزلت انسانی بگیرند. با عدالت خواهی انسان و روند تاریخی عدالتخواهی در زادگاهشان آشنا بشوند، با ترس و لرز روی نیمکتها نشستند. بچههای بهایی فرا خوانده شدند تا خودشان را، پیشینهٔ فرهنگی خانواده شان را، در سنین کودکی که ترس از اظهار نظر خلاف ذات کودکی و نوجوانی است، در خانه شان جا بگذارند و بترسند از این که مبادا از مدرسه اخراج بشوند.
مطبوعات کشور نتوانستند این درجه از رواداری به ظلم نسبت به کودکان و نوجوانان بهایی را کار کنند. نقل قول وزیر را نوشتند و رفتند سراغ سیاست خارجی. نگفتند که این اقدام و ترس پراکنی، حتی ناقض قانون اساسی خودشان است. ننوشتند که این سیاستهای آموزشی نقض بارز اصولی از قانون اساسی است. و البته فکرش را هم نکردند تا به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و موادی ازمیثاق حقوق سیاسی و مدنی ومیثاق حقوق اقتصادی و اجتماعی و کنوانسیون حقوق کودک استناد کنند. به خصوص به این آخری که جمهوری اسلامی ایران آن را در مجلس تصویب کرده و به موجب ماده ۹ قانون مدنی در حکم قانون و لازم الاجراست. اینها ناگفته ماند.
بچههای بهایی با ترس هاشان تنها مانده اند. نمیدانند چگونه در مدرسه که جای امنی برای آنهاست، خانهٔ دوم آنهاست، رفتار کنند تا در دام کسانی که آنها را تفتیش عقیده میکنند نیفتند. این مفتشها چه کسانی هستند؟ بیگمان بچههای معصوم مسلمان را مامور تفتیش عقاید آنها میکنند. دو گونه بچهٔ ایرانی قربانی میشوند. کودک بهایی که همیشه مجبور است خودش را درون پیلهاش مخفی کند و کودک مسلمان و همکلاسی او که در مکتب تفتیش عقاید، از ارزشهای اخلاقی دور میشود.
میدانیم قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل ۲۳ تفتیش عقاید را ممنوع کرده است. تفتیش عقیدهٔ کودکان از ۲۲ بهمن ۵۷ شروع شد. هر شب بچههای مسلمانان باید ساعتی فرزند خردسال شان را اندرز میدادند که مبادا بگوید مادرشان بیحجاب است و نماز نمیخواند یا پدرشان مشروب مینوشد و رادیو بیبی سی گوش میدهد. ما بسیاری از ترسها را به جان کودکان بیگناه خود میریختیم تا خودمان در امنیت بمانیم. این روزگار بچههای مسلمانان بود. خانوادهها آن قدر که از مربیهای پرورشی مدرسهها میترسیدند، از دادگاههای انقلاب نمیترسیدند.
از این نگرانیهای عاطفی که بگذریم، باز میگردیم به قانون اساس جمهوری اسلامی که به موجب اصل سیام آن دولت متعهد است امکانات و تسهیلات آموزشی را در مقاطع دبستان و دبیرستان در اختیار کودکان و نوجوانان ایرانی بگذارد. در قانون اساسی بچههای ایرانی مرزبندی نشده اند. همه ایرانی هستند و همه مشمول این تعهدات حکومتی قرار میگیرند.
اصل سی و یکم عینا نقل میشود:
«دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همهٔ ملت تا پایان دورهٔ متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»
اگر در ایران مراجع بیطرف و مستقل دادخواهی وجود داشت و حراست از همین قانون اساسی ولایت فقیه مورد نظر مدیران کشور بود، به استناد قانون اساسی سخنانی از جنس سخنان وزیر آموزش و پرورش جدید اقدام بر ضد مفاد قانون اساسی اعلام و گوینده استیضاح میشد و مسند و مقام از دست میداد. از آن بیش:
طرح نمایندگان با ۳۸ امضا مبنی بر «طرح الحاق دو ماده به قانون مجازات اسلامی» که در جلسهٔ علنی به شماره ۲۶۹ در تاریخ ۴ / ۱۹ / ۹۷ در مجلس شورای اسلامی ثبت شده و بر پایهٔ مقدمهٔ آن تاکید شده بر «لزوم جرم انگاری تشکیل و تبلیغ فرقه گرایی و انتشار افکار انحرافی و الحادی و تکفیری، قطعی است و ضروری است نمایندگان مجلس شورای اسلامی نسبت به تصویب قانون مقتضی اقدام نمایند.»
این طرح و حامیان زورمندی که پشت آن کمین کردهاند، حرکت استبدادی و خطرناکی است که میتواند با ادبیاتی که در طرح استفاده شده، بهاییان را بیش از پیش از حق زندگی در وطن شان و استفاده از حق حیات و حق کسب و کار و حق گردهماییهای خانگی و تحصیل محروم کند. نگرانی در بارهٔ مفاد این طرح که تاکیدش بر فرقههای نفرت پراکن مانند تکفیریها و داعشی هاست، چنان است که تمام برچسبهای تاریخی که بر بهاییان در طول تاریخ زده شده، عینا به کار گرفته شده و به صورت زیرکانهای مقدماتی فراهم کردهاند تا با قانونگذاری، یک اقلیت دینی صلح طلب و پایبند به اخلاق را در کنار فرقههای نفرت پراکن و آدمکش قرار داده و مستند قانونی لازم را برایش درست کنند.
موضوع طرح این است:
ماده واحده: دو ماده به عنوان ماده ۴۹۹ و ۵۰۰ مکرر به فصل اول باب تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ اضافه میگردد.
نتیجه گیری
برنامههای وسیع حذفی، بیش از آن چه تا کنون بوده در راه است تا بهاییان برای فرار از بیسوادی بچهها و جوانها و برای فرار از کشوری که در صدد است بهاییان را که ایران دوستان صدیقی هستند بچسباند به فرقههای تبهکار و وادارشان کند به مهاجرتهای اجباری.
مجموعهٔ رفتارها که نسبت به بهاییان در حال شدت است و بچه های۶ و ۷ ساله را از سال تحصیلی جاری هدف شناخته است، ایجاب میکند تا گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر برای ایران و دیگرابزارها و امکانات برای اطلاع رسانی به دولتها با حساسیت به کار گرفته شده و جهان را از این برنامهها آگاه کنند. تا این نظام سیاسی بر جاست، سوای بهره برداری از آگاهی رسانی خارج از کشور، بهاییان شانسی برای دادخواهی درون کشور ندارند. برنامه این است که جمع تحصیلکرده و صلح دوست بهاییان به خواست آخوندهای حاکم از ایران ریشه کن بشوند. هر کس میتواند باید کاری بکند تا این برنامه اجرایی نشود.
Leave a Reply