منبع: iranwire.com
روز چهارشنبه ۳۰ مهر، کمپانی گوگل اعلام کرد که پژوهشگران این شرکت موفق به ساخت اولین کامپیوتر کوانتومی جهان شدند. محققان گوگل اعلام کردند محاسبهای که با پیشرفتهترین کامپیوتر جهان ده هزار سال طول میکشد، کامپیوتر کوانتومی ساخت گوگل در مدتزمان ۲۰۰ ثانیه انجام میدهد. رویایی دور از ذهن که بسیاری از دانشمندان جهان به آن «کشف هزاره» لقب دادهاند.
اما در بین تیم پژوهشگران کمپانی گوگل نام یک ایرانی به چشم میخورد: «پدرام روشن». دکتر پدرام روشن، هجده سال پیش به خاک امریکا قدم گذاشت. این دانشمند ایرانی در زادگاهش به دلیل بهایی بودن از تحصیلات دانشگاهی محروم شد ولی در موسسهای که بهاییان برای تحصیل فرزندانشان تاسیس کرده بودند، درس خواند و پس از فارغالتحصیلی به امریکا مهاجرت کرد. پدرام روشن، داستان زندگیاش را از ابتدا تا عضویت در تیم ساخت کامپیوتر کوانتومی تعریف میکند.
او میگوید یک سال و نیم پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در شهر ساری متولد شد. پدرش، کارمند اداره منابع طبیعی استان بود و مادرش در اداره کشاورزی کار میکرد. سالهای نخستین کودکیاش در خانههای سازمانی اداره کشاورزی شهر شاهی (قائمشهر فعلی) سپری میشود. با استقرار حکومت اسلامی در ایران، اخراج بهاییان از مشاغل دولتی آغاز میشود و پدر و مادر پدرام هم مانند سایر بهاییان از کار اخراج میشوند. پدرام سه، چهارساله بود که همراه خانواده برای زندگی به ساری نقلمکان میکنند.
اوایل دهه شصت، بازداشت و اعدام شهروندان بهایی بهطور ناگهانی افزایش پیدا میکند. صدها شهروند بهایی در شهرها و روستاهای ایران، بازداشت و بسیاری از آنها در دادگاههای انقلاب به حبسهای کوتاه و طویلالمدت محکوم میشوند. در آن زمان، «فیضالله روشن»، پدر پدرام عضو محفل روحانی شهر (شورای ادارهکننده جامعه بهایی ساری) بود و به همین دلیل، ماموران امنیتی مترصد دستگیری او بودند.
پدرام میگوید: «در آن روزها، هرروز خبر بازداشت یکی از دوستان یا خویشاوند بهایی را میشنیدیم. ماموران دنبال دستگیری پدرم بودند. هنوز مدرسه نمیرفتم که بابا مجبور شد خانه را ترک و دور از ما، در خفا زندگی کند. پدرم چندین سال در روستاها و شهرهای مازندران متواری بود و ما گهگاه او را در خانهی یکی از دوستانمان ملاقات میکردیم. دوری از پدر برای همهمان بهخصوص برای من که کودکی خردسال بودم، خیلی سخت بود به همین دلیل تصمیم گرفتیم همهی خانواده باهم باشیم. کلاس اول را که تمام کردم برای زندگی پیش پدر به یکی از دهات مازندران رفتیم. آن روستا مدرسهای نداشت و من مجبور بودم هرروز صبح برای مدرسه رفتن به شهرستان سلمانشهر (متل قو) بروم. بعد از یک سال، دوباره به ساری برگشتیم. از شدت بازداشت بهاییان کاسته شده بود و شکل فشار و آزار بر بهاییان تغییر کرده بود. بااینحال، پدرم بازهم نمیخواست موجب نگرانی ما شود و چند سالی را در اطراف ساری به کشاورزی مشغول بود تا اینکه در سال ۱۳۷۰ به ساری برگشت.»
در سال ۱۳۷۴، پدرام دوران دبیرستان را در ساری بهعنوان دانشآموز ممتاز رشته ریاضی تمام کرد. در آن سال، او مانند سایر جوانان دیپلمه بهایی از شرکت در کنکور سراسری دانشگاههای ایران محروم بود اما این محرومیت، مانع ادامه تحصیل او نشد. پدرام در موسسه علمی- آزاد بهاییان ایران، ثبتنام و شروع به تحصیل در رشته مهندسی عمران کرد. موسسه علمی- آزاد توسط اساتید و معلمین اخراجی بهایی تاسیس شده بود و در آن، واحدهای درسی دانشگاه به جوانان بهایی علاقهمند به تحصیلات دانشگاهی تدریس میشد. پدرام رشته عمران را انتخاب کرد.
پدرام میگوید هیچگاه در دوران دبیرستان از اینکه مانند همکلاسیهایش نمیتوانست امتحان کنکور بدهد و به دانشگاه برود احساس ناامیدی و یا کمبودی نکرده است. پدرش نقش مهمی در این بخش از زندگیاش داشته و بهترین مشوقش برای تحصیل در موسسه علمی- آزاد بود. پدر همیشه وی را ترغیب به علمآموزی بهجای درس خواندن با هدف گرفتن مدرک دانشگاهی، میکرد. فیضالله روشن، موسسه علمی- آزاد را بهترین محل برای دانشپژوهی میدانست. موسسه هیچ مدرک رسمی دانشگاههای ایران را به فارغالتحصیلانش نمیداد.
زمانی که پدرام تحصیلات خودش را در موسسه علمی- آزاد شروع کرد مادر و برادر بزرگش، چندین سال بود که در این موسسه بهایی مشغول تحصیل بودند و این، مشوق دیگری برای تحصیل در آنجا بود.
پدرام روشن میگوید: «هر سه هفته یکبار در تهران به مدت سه روز کلاس حضوری داشتیم و بقیه روزهای ترم را با اساتید بهصورت مکاتبهای مرتبط بودیم. کلاسها در منزل بهاییان تهران برگزار میشد. دانشجویانی هم که محلی برای سکنی در تهران نداشتند در منزل بهاییان داوطلب، آن چند روز را میهمان بودند. همه بهطور داوطلبانه بدون دریافت وجهی، کار میکردند تا دانشجویان در محیطی آرام و راحت بتوانند درس بخوانند. دو موسسه مجوزدار خصوصی هم بود که مدیرانش بهایی بودند. دانشجویان علمی- آزاد اجازه داشتند تا در ساعتهای خالی آن موسسات از تجهیزاتشان استفاده کنند.»
به نظر پدرام، موسسه علمی- آزاد سه دوره یا سه دهه را پشتسر گذرانده است که هر دوره مشخصات خودش را دارد. دوره یا دهه اول، دوران «رشد» است. در این دوره، موسسه تازه تاسیس بود و جامعه بهایی ایران سعی میکرد هرروز با به دست آوردن دانش و تجربهای جدید، سطح علمی موسسه را بالا ببرد. در ابتدا، موسسه با چند رشته و تعداد کمی استاد شروع به کار کرد ولی بهتدریج با همکاری اساتید بیشتر، رشتهها و درسهای جدیدی اضافه شدند و سطح علمی دروس پیشرفت کرد. در این دوره، تحصیل عمدتا بهصورت مکاتبهای با کلاسهای محدود در تهران بود.
دوره یا دهه دوم، دوران «تثبیت» بود. در این دوره موسسه علمی- آزاد در بین خانوادههای بهایی جا افتاده بود و دانشجویان موسسه علمی بهعنوان دانشجو شناخته میشدند. جوانان بهایی سعی میکردند پس از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به موسسه علمی- آزاد وارد شوند. در این دوره بهحسب ظاهر، فشارها بر جامعه بهایی کمتر شده بود و تحصیل به شکل مکاتبهای و حضوری، توامان پیش میرفت. پدرام در این دوره در موسسه تحصیل کرده است.
دوره یا دهه سوم، سیستم موسسه علمی- آزاد تفاوت بسیاری کرده است و دروس به شکل «آنلاین» تدریس میشوند. واژه «مجازی» به موسسه علمی- آزاد اضافه شده است. به عقیده پدرام اینترنت، این امکان را فراهم آورده که اساتیدی در خارج از ایران به بخش آموزشی موسسه افزوده شوند. حضور این اساتید و فارغالتحصیلان موسسه در کنار اساتید قبل، موجب شده تا سطح علمی موسسه پیشرفت قابلملاحظهای کند. از طرف دیگر، عواملی چون اجازه شرکت در امتحان کنکور و پذیرش انگشتشمار بهاییان در دانشگاهها، از بین رفتن مرز بین ایرانیان داخل و خارج کشور، همچنین تاسیس دانشگاههای متعدد در نقاط مختلف ایران، بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها و پیدا نکردن شغل مناسب درزمینه تحصیلاتشان، مطمئنا بر سیستم آموزشی موسسه علمی- آزاد بهعنوان یک تشکل زنده و پویا تاثیرگذار است.
پدرام روشن در سال ۱۳۷۹ در رشته مهندسی عمران از موسسه علمی- آزاد بهاییان فارغالتحصیل میشود. چند ماه بعد، برای ادامه تحصیل تصمیم به خروج از کشور میگیرد اما هنگامیکه در فرودگاه عازم اتریش بوده به او اعلام میشود که ممنوعالخروج است. با تماس و پیگیریهای پدرش با اداره اطلاعات ساری پس از دو هفته ممنوع خروجی پدرام، رفع و او عازم وین میشود. او پس از شش ماه اقامت در اتریش از طریق پناهندگی به امریکا میرود.
پدرام در سال ۲۰۰۱ میلادی وارد امریکا میشود. او که به دنبال علاقهاش که تحصیل در علوم ریاضی و فیزیک بود به امریکا آمده در همان نخستین روزها به دانشگاه پیتزبورگ پنسیلوانیا میرود و مدارکش را ارایه میدهد. پدرام میگوید: «مسوولین دانشگاه مدارک مرا نپذیرفتند و موسسه علمی- آزاد را نمیشناختند ولی وقتی علاقه مرا دیدند بهم پیشنهاد دادند تا از طریق گذراندن کالج به دانشگاه وارد شوم. من هم که پولی برایم نمانده بود تنها گزینهای که داشتم یک کالج دوساله بود که در آن ثبتنام کردم. در همان زمان، بهطور آزاد در یک کلاس دانشگاه هم شرکت میکردم. استاد کلاس، پس از چند جلسه متوجه سطح علمی من شد و از مسوولین دانشگاه خواست که راه دیگری برای پذیرش سریعتر در دانشگاه به من معرفی کنند. قرار شد امتحان تافل بدهم. جالب بود! من در امریکا مجبورشدم تافل بخونم و پس از دو ماه، امتحان دادم و پس از قبولی، در دانشگاه ثبتنام کردم.»
پدرام در آوریل ۲۰۰۵ موفق به دریافت لیسانس در رشته فیزیک و ریاضی از دانشگاه پیتزبورگ میشود. او که در ابتدا برای تامین هزینه تحصیل به کارهایی نظیر کار پخش پیتزا در شهر، کار در رستوران و فتوکپی گرفتن مشغول بود در سه سال آخر با نشان دادن پشتکار و استعداد توسط یکی از اساتید برای کار در لابراتوار فیزیک استخدام شد.
پنج ماه بعد در سپتامبر ۲۰۰۵ برای ادامه تحصیل به دانشگاه پرینستون، وارد و در ماه جوون ۲۰۱۱ با اخذ درجه دکترا در رشته فیزیک از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. باآنکه پدرام در آن سالها بهشدت مشغول تحصیل و تحقیق بود اما هیچگاه اجازه نمیداد که تحصیل یا عامل دیگری، او را از یاد خانوادهاش بازدارد. پدرش، فیضالله روشن در طی این سالها، یک سال و نیم را به اتهام تبلیغ علیه نظام به نفع بهاییت در زندان گذراند. آقای روشن، چندین دفعه بازداشت و احضار شد. پدرام دور از خانواده بود ولی همیشه در کنارشان بود و صدای دادخواهی و ظلم وارده به آنها را در مصاحبهها و سخنرانیها به گوش همه میرساند.
دکتر پدرام روشن در جولای ۲۰۱۱ برای تحصیل در دوره فوق دکترا و انجام تحقیقات فیزیک در دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا مشغول به کار شد. در سپتامبر ۲۰۱۴، یک تیم تحقیق متشکل از محققین و دانشمندان فیزیک از دانشگاه سانتا باربارا به کمپانی گوگل منتقل شدند. از آن تاریخ، این تیم پژوهشگری که پدرام روشن هم یکی از اعضای آن بود، مشغول تحقیق در مورد پردازشگرهای کوانتومی شدند تا آنکه پس از پنج سال، ساخت نخستین کامپیوتر پردازشگر کوانتومی را به جهان اعلام کردند.
پدرام روشن، موسسه آموزش عالی علمی- آزاد را یک سیستم آموزشی منحصربهفرد میداند. او میگوید: «فرض کنید یک نفر را در جزیرهای رها کردهاند و از او میخواهند پنج نیازش را بگوید او میگوید غذا، آب، پوشاک، آتش و شطرنج. چهارتا نیاز اول، عادی است و هرکس از آنها نام میبرد ولی نام بردن از شطرنج نشان میدهد که این شخص به تفکر و ورزش علمی بهاندازهی همان چهار نیاز اولیه اهمیت میدهد. جامعه بهاییان ایران، سالها تحتفشارهای مختلف اقتصادی و اجتماعی و انواع محرومیتها بوده، بازداشت، اعدام، اخراج از کار، تخریب گورستانها و اماکن مذهبی، محرومیت از تحصیلات دانشگاهی ازجمله این موارد هستند. با همهی این مشکلات، بهاییان ایران مانند همان فرد در جزیره به نیاز تحصیل فرزندانشان توجه دارند. بهاییان ایران دچار شدیدترین فشارهای اقتصادی هستند ولی با هیچ پول و سرمایهای موسسه علمی- آزاد را راه انداختند تا جوانان بهایی از ادامه تحصیل بازنمانند.» او معتقد است این موسسه جایگاه علم و دانش را در دیانت بهایی نشان میدهد: «وجود این موسسه گواه بر این است که علمآموزی یک نیاز بشر است و انسان مانند غذا و آب، به دانش هم احتیاج دارد.»
او در پایان تاکید میکند که همه آنچه به آن رسیده را از طریق تحصیل در موسسه آموزش آزاد بهاییان به دست آورده است: «سرمایه اصلی من در طی سالها تحصیل در امریکا، روحیه خستگیناپذیر و نترسیدن از شکستها و عقبنشینی نکردن از مشکلات است و این سرمایه را من بهواسطه تحصیل در موسسه علمی- آزاد بهایی به دست آوردهام.»
Leave a Reply