منبع: iranwire.com
کیان ثابتی
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
اما بسیاری از این پزشکان و پرستاران که در ایران درس خواندند و خدمت کردند، پس از انقلاب اسلامی بیکار شدند، از تحصیلات دانشگاهی محروم شدند و سهم بسیاری از آنها چوبههای دار و جوخههای آتش شد.
جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بود که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» میدانستند. «ایرانوایر» در مجموعه روایتهایی به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی میپردازد. سرگذشت دکتر «طاهره برجیس» را در این بخش میخوانید.
شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را میشناسید و روایت دست اولی از زندگی آنها دارید، با ایرانوایر تماس بگیرید.
***
«ما تا ۳۴ سال بعد از انقلاب در ایران بودیم، ولی به خاطر خدماتی که طی این مدت در ایران انجام دادیم، هیچگاه پشیمان نشدیم. همیشه زندگیمان در خطر بود، ولی هر دو خوشحال بودیم.»
این جملات همسر دکتر «طاهره برجیس» است؛ پزشکی بهایی که به رغم اعدام بسیاری از همکاران و همکیشانش در سالهای اول انقلاب، حاضر نشد ایران را ترک کند.
از قتل عمو تا تصمیم به تحصیل پزشکی
روز ۱۴بهمن۱۳۲۸ خورشیدی دو نفر وابسته به «انجمن تبلیغات اسلامی کاشان» به نامهای «عباس توسلی» و «علی تقیپور»، یک پزشک بهایی به نام «سلیمان برجیس» را به بهانه عیادت بیمار به خانهای دعوت کردند و با همراهی چند تن دیگر، او را با ۸۱ ضربه چاقو به قتل رساندند.
قاتلین با پشتوانه روحانیون پرنفوذ آن زمان، خود را به شهربانی معرفی کردند و علت قتل را تعصبات مذهبی برشمردند. شماری از روحانیون از قبیل آیتالله «سید محمد بهبهانی»، آیتالله «سید ابوالقاسم کاشانی»، آیتالله «میرزا محمد فیض» و حجتالاسلام «محمدتقی فلسفی» -از طرف آیتالله «سیدحسین بروجردی»- با ارسال نامه به «محمدرضا شاه پهلوی» خواهان آزادی قاتلین برجیس شدند.
دادگاهِ قاتلان از ۵شهریور۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور در تهران تشکیل شد. با تلاش روحانیون و هواداران سنتی آنها در بازار، دادگاه رای به برائت متهمان داد و همگی آزاد شدند.
تعداد زیادی از اعضای خاندان برجیس طبیب بودند. پس از واقعه قتل دکتر سلیمان، علاقه به علم طب در این خانواده بیشتر شد و اکثر جوانان خانواده برای تحصیل به دانشکده پزشکی وارد شدند. طاهره برجیس، برادرزاده سلیمان برجیس، یکی از این جوانان بود.
طاهره برجیس، از ایران تا آفریقا و آمریکا
طاهره فرزند «امیر» و «منیره» برجیس بود. او در سال ۱۳۲۳ در تهران متولد شد. پدر طاهره داروساز بود. او که در تمام دوران تحصیل دانشآموز ممتازی بود، به دانشکده پزشکی راه یافت و در سال آخر تحصیل، سال ۱۳۴۹، با «ضیاءالله میثاقی»، دانشآموخته مهندسی کشاورزی «دانشگاه شیراز (پهلوی)» ازدواج کرد.
پیش از ازدواج، ضیاءالله میثاقی تصمیم داشت تا برای ادامه تحصیل به آمریکا برود. او از طاهره خواست تا اگر با این تصمیم موافق است امتحان دوره تخصصی پزشکی در آمریکا یا ECFMG را بدهد. با توجه به این که بیشتر اصطلاحات علوم پزشکی در ایران به زبان فرانسه بود، طاهره شروع به تقویت زبان انگلیسی کرد و در این امتحان پذیرفته شد.
این زوج بهایی پیش از رفتن به آمریکا، مدت شش ماه را داوطلبانه در آفریقای شرقی، کشورهای کنیا و تانزانیا گذراندند.
طاهره و همسرش ۱۰تیر۱۳۵۲ قدم به خاک آمریکا گذاشتند. در آن زمان، طاهره سه ماهه باردار بود. خانواده میثاقی با پایان دوره تحصیل تخصصی طاهره در حوزه طب کودکان، در تابستان ۱۳۵۵ به ایران بازگشتند.
طبابت، از ۱۳۵۵ تا زمان انقلاب
به دنبال مکاتبات قبلی با «دانشگاه جندیشاپور» به اهواز رفتند. دکتر طاهره برجیس با سمت استادیار در دانشکده پزشکی و مهندس ضیاءالله میثاقی با عنوان مربی در دانشکده کشاورزی کارشان را شروع کردند. در منزل مسکونی هم یک اتاق را به مطب شخصی اختصاص دادند، اما طاهره دوست داشت در بیمارستان کار کند.
همسر دکتر برجیس میگوید: «طاهره پس از سه ماه گفت که من از کار دانشگاهی خوشم نمیآید و کار کلینیکی را دوست دارم. من متخصص اطفال شدم و عاشق بچهها هستم. دوست دارم با بچهها کار کنم.»
آذر ۱۳۵۵ طاهره با دو کودک خردسالش عازم تهران شدند. دکتر برجیس به هر بیمارستانی که میرفت، ابتدا از حضور او در کادر درمانی استقبال میکردند، اما وقتی در مصاحبه متوجه میشدند که بهایی است، محترمانه به او میگفتند «با شما تماس خواهیم گرفت» و دیگر تماسی برقرار نمیشد.
بعد از مدت کوتاهی بیکاری، دکتر برجیس به «بیمارستان میثاقیه» رفت که زیر نظر جامعه بهایی اداره میشد. پروفسور «منوچهر حکیم»، رئیس وقت بیمارستان، از حضور دکتر برجیس که یک نیروی جوان و متخصص بود، به گرمی استقبال کرد. لازم به ذکر است که پروفسور حکیم بعد از انقلاب در دى ماه ۱۳۵۹ در مطب شخصیاش به دست «افراد ناشناس» به رگبار بسته شد و به قتل رسید. هیچگاه قاتلان پیدا نشدند؛ ولی سه روز بعد از این واقعه، دادگاه انقلاب اموال پروفسور حکیم را مصادره کرد.
بیمارستان میثاقیه که امروز به «شهید مصطفی خمینی» تغییر نام داده است در سال ۱۳۲۸، توسط یک فرد بهایی به نام «عبدالمیثاق میثاقیه» به جامعه بهایی اهدا شده بود.
دکتر برجیس در بهمن سال ۱۳۵۵ فعالیت خود را در بیمارستان میثاقیه آغاز کرد و پس از مدت کوتاهی با نشان دادن مهارت و علاقهاش در کار به سمت ریاست بخش کودکان و نوزادان گمارده شد.
طاهره برجیس به مدت دو سال و نیم مسئولیت بخش اطفال بیمارستان میثاقیه را به عهده داشت. او در دوران مدیریتش، از روشهای نوینی که در بیمارستانهای آمریکا آموزش دیده بود، در مدیریت، درمان بیماریها و تهیه، تجهیز و بهکارگیری امکانات و تجهیزات پزشکی بهره گرفت. با تلاش دکتر برجیس بخش اطفال بیمارستان میثاقیه به مدرنترین بخش درمانی کودکان و نوزادان در سطح بیمارستانهای کشور تبدیل شد.
انقلاب، مصادرهها و ممنوعیتها
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، املاک متعلق به جامعه بهایی، مصادره و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفتند. از جمله املاک مصادرهشده، بیمارستان میثاقیه بود که به بیمارستان شهید مصطفی خمینی تغییر نام داد.
در شهریور ۱۳۵۸، فردی که خود را «دکتر صادقی» معرفی میکرد -بعدها معلوم شد که دانشجوی پزشکی بوده است- به بیمارستان رفت. صادقی بدون نشان دادن حکمی، خود را رئیس بیمارستان معرفی و پروفسور حکیم را عزل کرد.
در یکی از نخستین اقدامها، صادقی دکتر برجیس را به اتاقش احضار کرد. ضیاءالله میثاقی که در این ملاقات همراه همسرش بوده است، اینگونه روایت میکند: «آقای صادقی از ابتدای جلسه شروع به توهین و پرخاش به طاهره کرد و گفت از فردا در این بیمارستان سمتی نداری! طاهره گفت من با این بیمارستان قرارداد دارم و اگر قراردادم لغو شده است، به من نامه بدهید. صادقی گفت نامه برای چه میخواهی؟ همسرم هم گفت میخواهم با این نامه به مسئولین مملکت دادخواهی کنم. این مملکت با کمبود پزشک مواجه است و شما منِ بهایی را بدون دلیل از بیمارستانی که متعلق به جامعه بهایی بوده است، اخراج میکنید. صادقی از دادن نامه امتناع کرد… گفتوگو بالا گرفت و دست آخر طاهره خطاب به صادقی گفت هر کسی را پنج روزه نوبت اوست، با عصبانیت از اتاق بیرون آمد.»
حدود دو هفته پس از اخراج از کار، در مهر ماه ۱۳۵۸، دکتر طاهره برجیس شکواییههایی را به «مهدی بازرگان»، نخستوزیر وقت، «حسین بنیاسدی»، وزیر مشاور در امور اجرایی، دکتر «کاظم سامی»، وزیر بهداری، و دکتر «محمدعلی حفیظی»، رئیس «سازمان نظام پزشکی ایران»، نوشت.
او در این نامهها به اخراج شفاهی خود از بیمارستان، توهین به اعتقادات دینی و تجاوز به حریم پزشکی اشاره و تقاضای تحقیق کرد.
در بین ایشان تنها دکتر سامی در خصوص شکواییه واکنش نشان داد و نامههایی به مهندس بازرگان و دکتر «بهزادی»، سرپرست بیمارستانهای «بنیاد مستضعفان»، نوشت که هر دو بیجواب ماندند.
در نامه به مهندس بازرگان آمده است: «… چنانچه قرار باشد که اطبای غیر مسلمان نتوانند به طبابت اشتغال داشته باشند، با کمبود پزشک… و نیز عنایت به این موضوع که سبب فرار بیش از پیش مغزها خواهد شد، مقرر فرمایند نظر آن جناب در این باره به این وزارت اعلام گردد.»
و در نامه به دکتر بهزادی بیان شده است: «خواهشمند است روشن فرمایید که مسئله به چه صورتی بوده است و ملاک عمل برای انتخاب همکارانتان در بیمارستان میثاقیه چیست؟»
حقوق دکتر برجیس به «حساب جنگ» واریز شد
چندی بعد، صادقی از سمت ریاست بیمارستان برکنار شد و دکتر «هوشنگ فاضل» جایگزین او شد. مهندس میثاقی برای مطالبات حقوقی همسرش به این فرد مراجعه کرد. دکتر فاضل به او گفت که کلیه مطالبات دکتر طاهره برجیس به حساب جنگ واریز شده است. آقای میثاقی پاسخ داد: «در اسلام آمده است الناس مسلطون علی اموالهم، شما چهطور بدون رضایت همسرم پولش را خرج کردهاید. سپس دفتر دکتر فاضل را ترک میکند.»
دکتر برجیس بعد از اخراج از بیمارستان در مطب شخصی بیماران را معاینه میکرد. البته دیگر درآمد چندانی برایش نداشت و هر سال از تعداد بیمارانش کم میشد.
دکتر برجیس امکان کار در بیمارستانهای خصوصی هم نداشت، چون اگر دکتری میخواست در یک بیمارستان خصوصی کار کند، باید سهمی از آن بیمارستان میخرید و با توجه به این که همه بیمارستانها «انجمن اسلامی» داشتند، به یک پزشک بهایی اجازه خرید سهم و کار در بیمارستان را نمیدادند.
تدریس در موسسه آموزش عالی بهاییان
در پی محرومیت جوانان بهایی از ورود به دانشگاه در سالهای بعد از انقلاب، «موسسه آموزش عالی بهاییان ایران» در سال ۱۳۶۷ تاسیس شد تا این کمبود را تا حدی جبران کند. در این موسسه دروس دانشگاهی توسط اساتید بهایی به جوانان بهایی تدریس میشد. دکتر طاهره برجیس، تدریس در این موسسات را شروع کرد.
«شهرزاد» و «نظامالدین»، فرزندان این زوج هم در ایران دیپلم گرفتند، در همین دانشگاهها تحصیل کردند و سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتند. شهرزاد متخصص داروسازی و نظامالدین فوقتخصص بیهوشی هستند.
طاهره برجیس، بیش از ۲۰ سال در موسسه آموزش عالی بهاییان به تدریس پرداخت. طاهره و همسرش شهروندی آمریکا را داشتند، اما ماندن در ایران را به ترک وطن ترجیح دادند.
مهندس میثاقی میگوید: «طاهره عاشق ایران بود. برای ما مهم بود که به این مملکت و به این جامعه خدمت کنیم. با همه خطرات و محدودیتهایی که بهاییها با آن مواجه بودند، ولی هیچ زمان، از ماندن در ایران پشیمان و مایوس نشدیم.»
آخرین سفر طاهره برای دیدار فرزندان
سال ۱۳۸۹ طاهره برجیس برای دیدار فرزندانش به آمریکا رفت. در این سفر به خاطر عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد و پزشک معالج به او اجازه پرواز نداد. ضیاءالله میثاقی سال بعد به همسرش ملحق شد.
برای طاهره دوری از وطن برابر با فراموش کردن وطن نبود. او به همراه همسر و فرد دیگری، «بنیاد فرهنگی همزبان» را در آریزونا راهاندازی کردند. بنیاد فرهنگی همزبان یک موسسه غیرانتفاعی است که هدف آن مطالعه، تعریف و شناسایی فرهنگ ایران است و در شهرهای مختلف آمریکا شعبه دارد.
دکتر طاهره برجیس در بنیاد همزبان با ایراد سخنرانی، برگزاری سمینار و مصاحبههای رادیویی و تلویزیونی در زمینههای مختلف مانند حقوق زنان، کودکان، بهداشت خانواده و نحوه برخورد با بیماری مشغول بود.
در سال ۲۰۱۴، پزشکان بیماری سرطان او را تشخیص دادند. به گفته مهندس میثاقی، طاهره روحیهای بالا داشت، تا حدی که یک بار درباره نحوه برخورد با بیماران سرطانی سخنرانی کرد. این سخنرانی چنان مورد توجه قرار گرفت که از بنیاد همزبان درخواست شد تا ویدیوی این سخنرانی با زیرنویس انگلیسی برای غیرفارسیزبانان هم پخش شود.
دکتر طاهره برجیس در ۲۹شهریور۱۳۹۵، در سن ۷۲ سالگی، بر اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت و در آریزونا به خاک سپرده شد.
Leave a Reply