منبع: iranwire.com
کیان ثابتی
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و کادر درمان بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند. اما بسیاری از این اعضای کادر درمان که در ایران درس خوانده و خدمت کردهاند، پس از انقلاب اسلامی بیکار و از تحصیلات دانشگاهی محروم شدهاند و سهم بسیاری از آنها، چوبههای دار و جوخههای آتش شده است.
جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بوده است که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» میدانند. «ایرانوایر» در مجموعه روایتهایی، به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی میپردازد.
در این بخش، به سالهای دورتر میرویم و با یک پزشک بهایی به نام «عطاءالله بخشایش» آشنا میشویم. او یکی از موسسان بیمارستان صحت بود.
شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را میشناسید و روایت دست اولی از زندگی آنها دارید، با «ایرانوایر» تماس بگیرید.
***
سال ۱۳۱۰ هجری قمری، کشور ایران با سختترین و گستردهترین شکل شیوع بیماری وبا در تاریخ سرزمینش مواجه شد. از هفتم محرم تا روزهای آخر ماه صفر، روزانه بیش از هزار نفر از مردم تهران به این بیماری، مبتلا میشدند و یا بر اثر ابتلا به این بیماری، جان خود را از دست میدادند. کشور با امکانات بهداشتی و درمانی ضعیفی برخوردار بود و بسیاری از مردم از ترس ابتلای به این بیماری تهران را ترک میکردند. با وجود نیاز به پزشک در پایتخت، تعداد زیادی از پزشکان به همراه خانوادههای خود از تهران گریختند.
در آن روزهای سخت ولی بودند انگشتشمار پزشکانی که عواطف نوعدوستیشان بر ترس از مرگ فایق آمده و هر روز از بامدادان تا پاسی از شب بر بالین بیماران حاضر و به درمان و تیمارداری آنان مشغول بودند. یکی از این پزشکان فداکار، پزشک جوانی بود که نخستین سالهای دهه سوم زندگی را میگذراند، او هر روز صبح کت و شلوار خاکستری قاجاری را به تن میکرد و روانه مریضخانه طهران میشد.
هنوز پنج سال از فارغالتحصیل شدن دکتر «عطاءالله بخشایش» از دارالفنون نگذشته بود که بیماری وبا طهران را فراگرفته بود. او یکی از معدود پزشکان بود که خدمت به هموطنان را بر حفظ جان ترجیح داد، در کنار بیماران ماند و به درمان و مبارزه با این بیماری پرداخت. پس از این دوران، دکتر بخشایش به پاس فداکاریها و خدماتش به نشان و حمایل سرتیپی نائل آمد و مبلغ یکصد تومان حقوق سالیانه برایش مقرر کردند.
کودکی و تحصیلات
عطاءالله بخشایش روز هفتم آذر ۱۲۳۸ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. والدینش، هر دو بهایی بودند. عطاءالله در سه سالگی، پدرش را از دست داد و به فاصله کمی پس از فوت پدر، یک خواهر و یک برادرش هم قبل از رسیدن به سن بلوغ درگذشتند. کودکی او در فقر و تنگدستی گذشت. اما با همه سختیها، مادرش مریم خانم، عطاءالله را برای تحصیل سواد و علم به مکتبخانه فرستاد. در مکتب، او سرآمد دانشآموزان در خط و سواد بود.
عطاءالله ده ساله بود که تنها خواهرش با یک بهایی سرشناس به نام «آقا محمد فاضل قائینی» ازدواج کرد. فاضل قائینی، پیش از بهاییشدن در سلک روحانیون شیعه قرار داشت؛ ولی با تغییر دین، مورد غضب حکومت قرار گرفته بود.
سه روز از ازدواج ایشان نگذشته بود که «محمدتقی بیک»، نایب فراشخانه ناصرالدین شاه به همراه تعدادی از فراشان حکومتی برای دستگیری فاضل قائینی به منزل آنها ریختند و چون او را نیافتند، همسر، مادر همسر و عطاءالله ۱۰ ساله را به عنوان گروگان در خانه «عیسی خان» وزیر حاکم تهران حبس کردند. دوره این حبس خانگی، چهار ماه به طول انجامید.
بخشایش در سال ۱۲۹۱ قمری به مدرسه دارالفنون راه پیدا کرد و به تحصیل علوم جدیده مشغول شد. دارالفنون را میتوان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست. بخشایش پس از شش سال با رتبه ممتاز از دارالفنون فارغالتحصیل شد. موفقیت او در امتحانات پایان دوره موجب شد که به پاس تقدیر یک نشانِ مِسی از طرف مدرسه به او اهدا شود و سالانه دوازده تومان به عنوان جایزه امتحان برای او مقرر کردند. سرپرستی چند دانشجوی زبان فرانسه را هم به او سپردند.
در دورانی که عطاءالله در حال تحصیل در دارالفنون بود، «علیقلی خان مخبرالدوله» به وزارت معارف و ریاست دارالفنون منصوب شد. مخبرالدوله یک پزشک آلمانی به نام دکتر «آلبوی» را جهت تدریس طب به ایران آورد. دکتر آلبوی، در آلمان صاحب مقالات و تحقیقات بسیاری بود و در علم طب به خصوص بیماریهای ریوی تخصص داشت. دانشجویان او پس از موفقیت در امتحانات پایانی و فارغالتحصیل شدن با عنوان دکتری به طبابت مشغول میشدند که یکی از معروفترین فارغالتحصیلان طب دارالفنون، دکتر عطاءالله بخشایش بود.
آغاز به طبابت
دکتر بخشایش پس از اخذ نشان درجه اول علمی از دارالفنون، مطب خود را در تهران افتتاح کرد و به درمان بیماران مشغول شد. گاهی هم از طرف دولت برای مداوای بیماران به شهرها و روستاهای اطراف سفر میکرد.
در فروردین ماه سال ۱۲۷۵ خورشیدی، به درخواست «جلالالدوله» حاکم یزد از حکام قاجار، دکتر عطاءالله بخشایش علیرغم میل باطنی جهت انجام خدمات پزشکی به یزد اعزام شد. جلالالدوله حاکم یزد فردی مستبد بود و کوچکترین نافرمانی را برنمیتابید و فرد را اعدام میکرد. دکتر بخشایش ۱۵ ماه در یزد به درمان بیماران پرداخت؛ ولی همیشه از خشونت حاکم شهر در عذاب و ترس بود. دوران خدمت در یزد از بدترین خاطرات زندگی دکتر بخشایش بود. از یک طرف، هر روز شاهد رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی حاکم شهر با مردم و زیردستان بود و از سوی دیگر، در پایان دوره خدمت در یزد، همسر و یک طفل دو سال و نیمهاش را از دست داده بود.
دکتر بخشایش همراه با خدمات پزشکی به فعالیتهای تربیتی هم مشغول بود. مدرسه «تربیت»، یکی از مدرنترین مدارس پسرانه بود. این مدرسه توسط بهاییان تاسیس و اداره میشد. در سال ۱۲۸۴ خورشیدی، دکتر «محمد منجم» از مدیریت این مدرسه کنارهگیری کرد و دکتر بخشایش از طرف جامعه بهایی، با توجه به معلومات و تجربهاش جایگزین وی شد. در همین دوران، از طرف جامعه بهایی مامور تاسیس مدرسه دخترانه تربیت هم شد. بخشایش با تلاش بسیار موفق میشود در اردیبهشت ۱۲۹۰ امتیاز مدرسه تربیت دختران را با برنامه وزارت معارف با مسئولیت خود بگیرد. دکتر بخشایش به کمک بهاییان دیگر، محلی را نزدیک مدرسه تربیت اجاره و پس از تهیه وسایل درسی و آموزشی، مدرسه دخترانه تربیت را با گنجایش دویست دانشآموز دختر تاسیس کرد.
بیمارستان صحت
طی سالهای ۸۸-۱۲۸۷ خورشیدی، دکتر عطاءالله بخشايش به همراه دو پزشک بهایی دیگر به نامهاى «ارسطوخان حکیم»، و «محمدخان منجم» که همگى فارغالتحصيل دارالفنون بودند، تصميم به تاسيس بيمارستانى گرفتند. بودجه اين پروژه بهوسيلهی اين سه تن، کمکهاى مالى بهایيان، فروش سهام بيمارستان و محفل روحانى بهایيان تهران تامين شد. فروش سهام بيمارستان براى تامين هزينه در آن زمان ابتکار نویی بهشمار میرفت.
ابتدا، ساختمانی را در خيابان لالهزار براى دو سال اجاره کردند. سپس آن را به طور گستردهاى بازسازى و به تجهيزات مدرن درمانی آراستند. در تیرماه ۱۲۸۸، دربهای بیمارستان «صحت» به روی همگان گشوده شد. این بیمارستان، نخستین بیمارستانی بود که توسط بهاییان در ایران افتتاح شد.
بیمارستان در آغاز با ده تخت شروع به کار کرد؛ اما مدتی بعد، تختهای بیمارستان به ۱۵ تخت افزایش پیدا کرد. مداوای بیماران رایگان بود و فقط افرادی که استطاعت مالی داشتند، مبلغی را جهت تامین هزینههای بیمارستان میپرداختند.
نظامنامه بیمارستان صحت که توسط مدیران آن تنظیم شده بود، بر اساس نامه «عبدالبهاء» بود که به فاصله کوتاهی پس از افتتاح بیمارستان برای بنیانگذارانش فرستاده شده بود. این نظامنامه شامل اصول زیر بود:
۱ -خدمت به نوع انسان از جمیع نژادها، ادیان و ملل.
۲ – اهمیت فراوان شان و حرمت بیماران.
۳ – در درجه اول کمک به مستمندان و کسانی که به علت فقر از مراقبتهای پزشکی محروماند.
۴ – مساعدت به پزشکان در تهران و نواحی مجاور در حل مشکلات مربوط به تشخیص بیماریها.
۵ – استفاده از بهترین امکانات پزشکی موجود و مشورت با پزشکان غربی و کسب هدایت از آنها.
در ابتدا، تعداد اندکی از بیماران به بیمارستان مراجعه میکردند. رواج تعصبات مذهبی موجب شده بود که بسیاری از اهالی، بیمارستان صحت را نجس بدانند و از مراجعه به آن خودداری کنند. پزشکان غیربهایی هم از ترس انگ بهاییخوردن، بیمارانشان را در این بیمارستان نمیخواباندند. به مرور زمان، موفقیت و کارآیی بیمارستان در درمان و معالجه بیماریها موجب تغییر بینش مردم و پزشکان شد و کمکم بر تعداد مراجعهکنندگان افزوده شد.
با اضافهشدن چند پزشک و پرستار امریکایی به کادر درمانی بیمارستان و همچنین حضور دکتر «یونس افروخته» فارغالتحصیل ممتاز دانشگاه بیروت، پزشک و جراح عمومی معروف در بخشهای مدیریت و درمان بیمارستان صحت، اعتبار بیمارستان صحت در انظار عمومی دوچندان شد.
در آن سالها، زنان از وضعیت بهداشتی و درمانی خوبی در ایران برخوردار نبودند و پزشک زن در کشور وجود نداشت. مذهب هم عامل بازدارندهای بود که زنان را از معاینه توسط پزشکان مرد برحذر میکرد.
بیمارستان صحت، اولین بیمارستان در ایران بود که برای درمان بیماریهای زنان، بخش زنان را در بیمارستان افتتاح کرد. بنیانگذاران بیمارستان از جامعه بهایی آمریکا درخواست کردند تا پزشک زنی را برای همکاری به ایران بفرستند.
دکتر «سوزان مودی»، پزشک بهایی ساکن امریکا دعوت همکارانش را از ایران اجابت کرد و در ۵ آذر ۱۲۸۸ قدم به خاک ایران گذاشت. از همان روز اول، دکتر مودی در بیمارستان صحت، طبابت را آغاز کرد و به درمان زنان بیمار مشغول شد. قاعده کار بر این بود که ابتدا بیمار توسط دکتر مودی معاینه میشد و در صورت لزوم، برای ادامه معالجه در بخش زنان بستری میشد.
پس از یک سال، یک پزشک متخصص زنان به نام «سارا کلاک» از امریکا به جمع پزشکان بیمارستان پیوست. یک سال بعد، «الیزابت استوارت» پرستار آموزشدیده به دعوت دکتر مودی از امریکا به ایران آمد. استوارت، نخستین زن تحصیلکرده در رشته پرستاری است که در یک بیمارستان در ایران مشغول به کار شد.
بعد از پایان جنگ جهانی اول، بیماری آنفولانزا در تهران شیوع پیدا کرد. بسیاری از پزشکان از ترس ابتلا به آنفولانزا از تهران خارج شدند؛ ولی پزشکان بیمارستان صحت در پُست خود ماندند و به مداوای بیماران پرداختند. خدمت کادر درمانی بیمارستان صحت در زمان شیوع آنفولانزا عامل مهمی در تغییر نگرش مردم نسبت به بیمارستان صحت شد و پس از آن هر روز به تعداد بیماران بیمارستان افزوده میشد.
بیمارستان صحت، طی سالهای ۳-۱۳۰۲ تعطیل شد. از دلایل تعطیلشدن این مرکز درمانی اطلاع چندانی در دست نیست. ولی درگذشت دکتر محمد منجم، یکی از بنیانگذاران بیمارستان در سال ۱۲۹۸ همچنین درگذشت دکتر سارا کلاک در سال ۱۳۰۰ و مسافرت دکتر افروخته به امریکا را میتوان از جمله عوامل تعطیلشدن بیمارستان دانست.
تحریکات روحانیون علیه امریکاییان که منجر به کشتهشدن یکی از کارمندان کنسولگری امریکا شد، موجب شد تا دکتر مودی و الیزابت استوارت، به اجبار ایران را ترک کنند.
در آن سالها، دکتر عطاءالله بخشایش بهجز اداره مطب شخصی، مدیریت اطباء دائره صحیّه بلدیه تهران را به عهده داشت و پس از تعطیل شدن بیمارستان به خدمتش در این بخش ادامه داد. اطباء در این اداره موظف به سرکشی از مراکز درمانی و مراقبت از وضعیت بهداشت و سلامت پایتخت بودند.
با آغاز سلطنت رضاشاه، دوائر دولتی از جمله اداره صحیه تغییر شکل دادند. پس از آن، دکتر بخشایش مدتی به عنوان مدیر یک مرکز درمانی تازه تاسیس به نام مریضخانه بلدیه تهران شد.
دکتر عطاءالله بخشایش در سال ۱۳۰۸ به دلیل کِبَر سن و کمسو شدن بینایی یکی از چشمها پس از چهل و سه سال خدمت به هموطنانش از ادامه کار پزشکی معاف شد. این پزشک شهیر ایرانی در ۲۳ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در سن ۸۵ سالگی در تهران درگذشت و در گورستان بهاییان تهران دفن شد. این قبرستان، پس از انقلاب، مصادره و سنگ قبرهایش شکسته و زمینش صاف شد.
منابع فارسی:
ابتکارهای بهداشتی بهاییان در ایران (مقاله): مینو فؤادی- سینا فاضل، نشر باران
اختران تابان جلد: فروغ ارباب، نشر مرآت، دهلی نو
مصابیح هدایت جلد هشتم: عزیزالله سلیمانی
Leave a Reply