عنایت مظلومی، دندان‌پزشک و استادی که از دانشگاه اخراج شد

, , Leave a comment

منبع: iranwire.com

کیان ثابتی

در دوران همه‌گیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک می‌کنند و از سوی مردم و دولت‌های کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین می‌شوند.

اما بسیاری از این پزشکان و پرستاران که در ایران درس خواندند و خدمت کردند، پس از انقلاب اسلامی بی‌کار شدند، از تحصیلات دانشگاهی محروم شدند و سهم بسیاری از آن‌ها چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش شد.

جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بود که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» می‌دانستند. «ایران‌وایر» در مجموعه روایت‌هایی به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی می‌پردازد. سرگذشت دکتر «عنایت مظلومی» را در این بخش می‌خوانید.

شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را می‌شناسید و روایت دست‌ اولی از زندگی آن‌ها دارید، با ایران‌وایر تماس بگیرید.

***

بسیاری از فارغ‌التحصیلان رشته دندان‌پزشکی «دانشگاه فردوسی مشهد» در پیش از انقلاب، او را به یاد می‌آورند. کلاس دکتر مظلومی، استاد شیک‌پوش، جدی و منضبط دندان‌پزشکی، همیشه مملو از دانشجو بود.

دکتر عنایت مظلومی پس از سال‌های سال تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد، پس از انقلاب به صرف اعتقادش به آیین بهایی اخراج شد و مورد آزار و تعقیب قرار گرفت. او در سال‌های بعد از انقلاب، به بنیان «موسسه آموزش عالی بهایی» کمک کرد و به تدریس دانشجویان بهایی محروم از تحصیل پرداخت. دکتر عنایت مظلومی سال ۱۳۸۴ پس از سال‌ها محرومیت از تدریس رسمی، درگذشت.

کودکی و تحصیلات

عنایت مظلومی در بهمن ۱۳۱۵ در روستای نصرآباد، از توابع شهرستان تفت یزد، در یک خانواده بهایی به‌ دنیا آمد.

پدربزرگ او مُلا و پیش‌نماز مسجد بود که بعد از بهایی‌ شدن به درخواست اهالی روستا در همین شغل باقی ماند. پدر عنایت، «فتح‌الله مظلومی»، مزرعه‌دار و کشاورز بود. عنایت دو ساله بود که پدر و مادرش تصمیم گرفتند به تهران نقل مکان کنند. در آن سال‌ها، آخوندها در مساجد و منابر با تحریک مردم محل، بهاییان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند. این آزارها موجب شده بود که زندگی برای بهاییان در شهرهای کوچک و روستاها ناامن باشد. تعداد زیادی از خانواده‌های بهایی که بچه‌های کوچک داشتند، برای حفظ سلامت فرزندان‌شان در شهرهای بزرگ ساکن شدند.

در سال‌های اولیه ورود خانواده مظلومی به تهران، پدر عنایت مغازه لبنیاتی باز کرد. اما بعدها به شغل نقاشی ساختمان و معماری مشغول شد. فتح‌الله مظلومی را به عنوان یکی از اولین معمارهای خانه‌های محله (کوی) گیشا می‌شناسند.

عنایت تحصیلات ابتدایی را در «دبستان هاتف» گذراند. سه سال اول دبیرستان را در دبیرستان‌های «پرنیا»، «بیستون» و «مهیار» طی کرد و دیپلم خود را از «دبیرستان بامداد» واقع در خیابان کارون گرفت.

یار غار و دوست صمیمی او در دوران تحصیل دکتر «کامبیز صادق‌زاده میلانی» بود. دکتر صادق‌زاده در مرداد ۱۳۵۹ به دست نیروهای امنیتی ایران ربوده شد و تا امروز اثری از او به دست نیامده است.

عنایت پس از اخذ دیپلم خودش را آماده شرکت در کنکور کرد. او در دو دانشگاه تبریز در رشته شیمی و تهران در دندان‌پزشکی پذیرفته شد. عنایت دندان‌پزشکی تهران را انتخاب کرد و در خرداد سال ۱۳۴۴ با دریافت درجه دکتری از دانشکده دندان‌پزشکی «دانشگاه تهران» فارغ‌التحصیل شد.

ازدواج و آغاز به کار

دکتر عنایت مظلومی پس از فارغ‌التحصیلی به خدمت سربازی اعزام شد. دوران آموزش را در تهران گذراند و در همان دوران، در تاریخ دوم فروردین ۱۳۴۵ با همسرش «نورانیه مجیدی» ازدواج کرد. دکتر مظلومی پس از دوره شش ماهه آموزشی، به کرمان اعزام شد. همسر او، نورانیه، گرچه لیسانس زبان انگلیسی داشت، ولی به عنوان میکروسکوپیست در اداره ریشه‌کنی مالاریای تهران کار می‌کرد و با موافقت وزیر بهداری، همراه با همسرش به کرمان منتقل شد.

دکتر عنایت مظلومی، یک سال و نیم به عنوان افسر وظیفه، صبح‌ها در پادگان و عصرها در مطب شخصی، بیماران را ویزیت و درمان می‌کرد. پس از پایان خدمت وظیفه، این زوج جوان که حالا صاحب فرزندی هم شده بودند، تصمیم گرفتند به جای بازگشت به تهران در یکی از نقاط مورد نیاز استان کرمان خدمت کنند.

دکتر عنایت مظلومی در بهداری سیرجان استخدام شد. آن‌ها حدود یک سال، از ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۷ در سیرجان ساکن بودند و پس از آن، با قبول‌شدن دکتر مظلومی در جایگاه دستیاری دانشکده دندان‌پزشکی دانشگاه مشهد، به این شهر نقل مکان کردند. دکتر مظلومی یکی از نخستین دندان‌پزشکانی بود که به کادر آموزشی دانشکده علوم دندانی دانشگاه فردوسی مشهد پیوست.

سال‌های تدریس

دکتر مظلومی در سال ۱۳۵۰ به استادیاری رسید و رسما عضو هیئت‌علمی دانشکده دندان‌پزشکی شد.

در فروردین ۱۳۵۱، سرپرستی اداره آموزش دانشکده دندان‌پزشکی به او سپرده شد و در سال‌های بعد، به مدیریت امور آموزشی و پژوهشی و ریاست «کمیته کتابخانه و انتشارات و ژورنال کلوب» (مهر ۱۳۵۳) و دبیری شورای دانشکده (۱۳۵۶) انتخاب شد.

بیشتر وقت دکتر مظلومی صرف آموزش می‌شد. در مهر ماه ۱۳۵۲ از طرف دانشگاه بورسی یک ساله جهت دوره کارورزی تخصصی در رشته آناتومی دندان در دانشگاه شهر داندی (Dundee) در کشور اسکاتلند به دکتر عنایت مظلومی داده شد. پس از یک سال تحصیل، دکتر مظلومی به ایران بازگشت و تدریس دروس آناتومی و بافت‌شناسی دهان و دندان و سایر دروس مربوطه را در دانشکده پزشکی مشهد بر عهده گرفت.

کلاس های دکتر مظلومی از شلوغ ترین کلاس‌های دانشکده بود. کاری که او انجام می‌داد این بود که در لابه لای دروس، به نقش دندانپزشک (یا پزشک) در پیدایی یک جامعه سالم می‌پرداخت. مبحث جالب وجدیدی که دانشجویان را جذب کلاس‌های او می‌کرد. طرح این مبحث از علاقه و مطالعه دکتر مظلومی در زمینه جامعه شناسی نشأت می‌گرفت.

معاونت آموزشی و پژوهشی دانشگاه فردوسی مشهد با توجه به دانش دکتر مظلومی، سفارش فوری کتابی را به او داد که پیش‌نویس آن تحت عنوان «شناخت شکل دندان‌ها» تهیه شد و قرار بود که جلد دوم هم به عنوان «بافت دندان‌ها» تهیه شود که با وقوع انقلاب اسلامی و اخراج عنایت مظلومی از دانشگاه از سرنوشت کتاب اطلاعی در دست نیست.

«کامیار مظلومی»، پسر دکتر مظلومی، می‌گوید: «پدر کتابی را که حاصل تحصیلاتش بود، طی سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ تکمیل کرد و به مسئول مربوطه در دانشگاه رساند. از سرنوشت تصویب یا انتشار آن خبری نداریم. ممکن است نسخه یا پیش‌نویسی از آن در داخل میز تحریرش در منزل بوده که با مصادره منزل از بین رفته است. نسخه‌ای که به دانشگاه داده شده بود، نظر روی آن دادند و اصلاحات ویراستاری، مثلا تاکید بر معادل‌سازی فارسی برای لغات انگلیسی را متذکر شدند. حتی به قسمت مربوطه برای چاپ هزار نسخه برای چاپ اول را هم دادند، ولی کار به چاپ نکشید که پاک‌سازی از دانشگاه صورت گرفت و عملا معلوم نشد که آن کتاب چه شد.»

دکتر مظلومی در تیر ماه سال ۱۳۵۷ بورسیه‌ای یک ساله از طرف رئیس دانشگاه فردوسی برای تحصیل در «دانشگاه جرج‌تاون واشنگتن» دریافت کرد و در مرداد ماه عازم آمریکا شد.

مرداد ماه انقلاب اسلامی در حال وقوع بود. سفر عنایت هم‌زمان شد با واقعه‌ای که برای برادر همسرش، «بهنام مجیدی»، پیش آمد. در آستانه انقلاب حجتیه‌ای‌ها فرصت را غنیمت شمرده بودند و به کمک روحانیون محلی، مردم را به غارت اموال یا اخراج بهاییان از شهرهای کوچک و روستاها تحریک می‌کردند. در این بین چند تن از بهاییان هم کشته شدند.  ۴مرداد۱۳۵۷، جسد بهنام مجیدی، برادر ۲۳ ساله همسر عنایت، در یکی از باغ‌های روستایی در کرج یافت شد. او دانشجوی رشته شیمی «دانشگاه آریامهر» (شریف فعلی) و از فعالان جامعه بهائی در منطقه بود.

انقلاب، پیشنهاد کار در آمریکا و بازگشت به ایران

پس از یک سال، دوره تحصیلی دکتر مظلومی در آمریکا به پایان رسید. چند ماهی از تشکیل حکومت نوپای اسلامی در ایران نگذشته بود و از همان ابتدا بهاییان تحت فشار قرار گرفته بودند. خبر از اعدام، ربودن و قتل بهاییان در شهرهای مختلف به گوش می‌رسید.

در این شرایط، دوستان و آشنایان خواستند دکتر مظلومی را از بازگشت منصرف کنند و گفتند تا وقت هست، خانواده‌اش را هم به آمریکا بیاورد. از سوی دیگر، دانشگاه جرج‌ تاون هم به او پیشنهاد شغلی داده بود، اما او عزم بازگشت به وطن را داشت و می‌گفت: «من با پول مردم ایران در این‌جا درس خواندم و متعهد شده‌ام تا برگردم و به مردم و میهنم خدمت کنم.»

یک سال بعد از بازگشت دکتر مظلومی به ایران، در ۸شهریور۱۳۵۹ «هیئت تصفیه و سالم‌سازی دانشگاه مشهد» در نامه‌ای خطاب به ریاست دانشگاه ابلاغ کرد: «از آن‌جا که آقای عنایت مظلومی عضو آموزشی دانشکده بنا به مدارک موجود در این هیئت در مظان اتهام مشمول تصفیه و سالم‌سازی قرار دارد، خواهشمند است دستور فرمایند تا اطلاع ثانوی از واگذاری هرگونه مسئولیت اداری و فعالیت آموزشی به نامبرده جلوگیری به‌ عمل آید و از ایشان خواسته شود تا اطلاع ثانوی از حضور در محل کار خودداری نمایند.»

این حکم ظاهرا پایانی بر ۱۳ سال خدمت صادقانه دکتر عنایت مظلومی در دانشکده دندان‌پزشکی مشهد بود.

سال‌های تعقیب و آزار

دکتر مظلومی پس از اخراج از دانشگاه بیشتر وقت خود را در مطب می‌گذراند. در اواخر شهریور ماه ۱۳۶۰، او دخترش را برای درمان به تهران برد، اما چند روز پیش از بازگشت، با تلفن همسرش دریافت که چند نفر پاسدار دنبال او به منزل و مطبش آمده‌اند. او با مشورت مدیریت جامعه بهایی تصمیم گرفت تا برای مدتی به مشهد بازنگردد.

در اول و دوم آذر ماه در شبکه استانی و روزنامه «خراسان»، درج شد که ۱۳ فرد بهایی از جمله عنایت مظلومی به دادیاری شعبه چهار انقلاب مشهد احضار شدند. در آن سال، تعدادی از بازداشت‌شدگان بهایی به جوخه اعدام سپرده شده بودند. از این دوره، زندگی پنهانی و دربه‌دری او آغاز شد. غروب ششم آذر، همسر و سه دخترش با تعدادی از وسایل منزل با اتومبیل، همراه با دو برادر نورانیه عازم تهران شدند. چند روز بعد، خبر رسید که خانه آن‌ها در مشهد مصادره شده است.

۲۶ سال بعد، پس از درگذشت عنایت، نورانیه مجیدی (مظلومی) به مشهد سفر و به اداره ثبت اسناد و املاک مراجعه می‌کند. مسئول بایگانی پرونده ملک توقیف‌شده را به نورانیه نشان می‌دهد که نوشته شده است: «صدور رای دادیار بنا بر اعتقاد نامبرده به بهاییت بوده است.» (صدور حکم در تاریخ ۱۲اسفند۱۳۶۰ به شماره ۳۱۴۴/۱۰۷ بوده است.)

حدود یک سال دکتر عنایت مظلومی بی‌کار بود و زندگی پنهانی داشت. خانواده درآمد اندکی داشت و تنها ممر درآمد ایشان حقوق بازنشستگی نورانیه بود (گفتنی است که این درآمد هم چند سال بعد، در خرداد ۱۳۷۲پس از بازداشت دو روزه عنایت و همسرش در طی یک جلسه مذهبی، قطع شد.)

پس از یک سال، دکتر مظلومی با معرفی یکی از دوستان دندان‌پزشکش در درمانگاهی در خیابان کارون با نام «دکتر نصرآبادی» مشغول به کار شد. نصرآبادی پسوند فامیلی دکتر مظلومی بود و او در دوران زندگی مخفی، خود را با پسوند نام خانوادگی‌اش معرفی می‌کرد تا شناخته نشود. تا اواخر دهه شصت کار در این درمانگاه را ادامه داد و از اوایل دهه هفتاد، توانست مطب خصوصی‌اش را افتتاح کند و در آن‌جا مشغول شود.

اوایل سال ۱۳۶۵، دکتر مظلومی جهت خدمت به جبهه فراخوانده شد. وی دو دفعه هر کدام به مدت یک ماه به عنوان دندان‌پزشک به جبهه اعزام شد و در ستاد امداد خوزستان خدمت کرد. بار دوم در سال ۱۳۶۶ راهی مناطق جنگی شد. نوبت اول را در خط مقدم و در سنگر گذراند.

کامیار مظلومی می‌گوید: «احضار برای رفتن به جبهه به معنای نخستین ارتباط ناگزیر با یک نهاد حکومتی بود. پس از آن، مقداری اطمینان خاطر پیدا شد و کم کم زندگی پدر از حالت نیمه‌پنهان خارج شد. رفت‌وآمد خانوادگی و دادن آدرس به آشنایان و دوستان احتمالا از همین زمان آغاز شد. هر چند بیست‌ویک سال بعد، در حالی که دو سال از فوت بابا گذشته بود، در تماسی تلفنی که از ستاد اجرایی فرمان امام با منزل ما گرفته شد تا بابت انحصار وراثت سوال کنند، از سکونت پدر در ایران اظهار تعجب کردند!»

سرانجام در شهریور ماه ۱۳۷۰، طبق اعلام کمیسیون ارزش‌یابی تحصیلات خارجی، دکتر عنایت مظلومی به عنوان متخصص در آناتومی یا کالبدشناسی دهان و دندان شناخته شد و چهار ماه بعد، در ۱۸ دی ماه پروانه مطب وی با درج تخصص آناتومی صادر شد.

تدریس در موسسه آموزش عالی بهایی

در سال ۱۳۶۶، جامعه بهایی ایران موسسه آموزش عالی بهایی معروف به BIHE را جهت آموزش به جوانان بهایی محروم از تحصیلات عالیه تاسیس کرد. کادر این موسسه را اساتید و معلمین اخراج‌شده از مدارس و دانشگاه‌های کشور تشکیل ‌دادند. دکتر عنایت مظلومی یکی از اولین اساتیدی بود که به این موسسه نوپا پیوست.

یکی از نخستین رشته‌هایی که در موسسه تدریس می‌شد، علوم دندانی بود. عنایت مظلومی واحدهای مختلف درسی مانند پروتز متحرک و آناتومی دندان را در موسسه تدریس می‌کرد.

یکی از دانشجویان دکتر مظلومی می‌گوید: «استاد مظلومی در کلاس‌ها بسیار جدی و منظم بود. با این‌که کلاس‌های تئوری در منازل بهاییان برگزار می‌شد، ولی نحوه برخورد دکتر مظلومی چنان بود که انگار در کلاس دانشگاه هستند. در امتحان گرفتن، نمره دادن و شرکت در جلسات پایان‌نامه بسیار سخت‌گیر بود. او معتقد بود این سخت‌گیری‌ها موجب می‌شود تا دانشجویان، تحصیل در موسسه را مانند یک دانشگاه جدی بگیرند و برای بالا بردن سطح علمی خویش تلاش کنند.»

این فرد بهایی در ادامه گفت که استاد در کلاس‌ها مرتبا از خاطرات دوران تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد تعریف می‌کرد. او با این روش، جلوی خسته شدن دانشجویان را می گرفت و از طرف دیگر، ما را که محروم از حضور در دانشگاه بودیم، با شکل و چه‌گونگی تحصیلات دانشگاهی آشنا می‌کرد.

با آن‌ که برای درس‌های عملی، لابراتوار کرایه می‌کردند یا مطب و آزمایشگاه‌هایی تدارک می‌دیدند، همچنین سطح دروس موسسه با مطالعات و مکاتبات اساتید با دانشگاه‌های دنیا به روز نگه داشته می‌شد، ولی قضیه‌ای که همیشه ذهن دکتر مظلومی را درگیر کرده بود، این‌ بود که کار تحت عنوان دندان‌پزشک بدون مجوز بهداشت و نظام پزشکی امکان‌پذیر نیست.

رشته علوم دندانی پس از چند دوره فارغ‌التحصیلی از رشته‌های موسسه علمی برداشته شد. با این حال، واحدهای درسی تعدادی از فارغ‌التحصیلان رشته مذکور در دانشگاه‌های دنیا پذیرفته شدند و فارغ‌التحصیلان این رشته به تحصیل خود ادامه دادند.

درگذشت دندان‌پزشکی که عاشق تدریس بود

دکتر عنایت مظلومی در یورش ماموران وزارت اطلاعات در ۷ مهر ماه ۱۳۷۷ به کلاس‌ها و منازل اساتید و دانشجویان بهایی، به همراه ۱۰ عضو دیگر شورا، بازداشت و پس از سه روز آزاد شد.

کامیار مظلومی می‌گوید: «در سال ۱۳۸۴ از پدرش برای مدیریت فنی یک کلینیک در شرق تهران دعوت به همکاری شد. دلیل مراجعه این‌گونه عنوان شد: با مراجعه به مشخصات دندان‌پزشکان در نظام پزشکی، فقط نام شما به عنوان متخصص آناتومی دندان ذکر شده است.»

دکتر مظلومی با اشتیاق پیشنهاد شغل جدید را پذیرفت و در حال آماده شدن و تهیه مدارک بود که صدمات ناشی از دیابت موروثی، قلب او را از کار انداخت. دکتر مظلومی پس از ۱۶ روز بستری شدن در مرکز قلب تهران، در شامگاه ۲۴مرداد۱۳۸۴ درگذشت؛ در حالی که هنوز از کاری که به آن عشق می‌ورزید، یعنی تدریس رسمی در دانشگاه‌های ایران، محروم بود.

 

Leave a Reply