منبع: www.bbc.com
منیره برادران
نویسنده و پژوهشگر
منیره براداران، زندانی سیاسی دهه شصت و نویسنده کتابهایی درباره زندان و شکنجه، یکی از افرادی است که نام او با تلاشهای دادخواهانه در ایران گره خورده است. او در این مطلب به تاریخچه تخریب گورستان خاوران و سوی دیگر آن، یعنی مقاومت جمعی بازماندگان پرداخته است. در روزهای گذشته، تخریب بخشی از گورهای جمعی خاوران و فشار بر جامعه بهایی و خانواده کشتهشدگان دهه شصت خبرساز شده بود.
خاوران، که به معنای به سوی خورشید هم هست، نام گورستانی است که آرمیدگانش را به فتوا «نجس» خوانده و به جرم دگراندیشی تیرباران و یا سربهدار کردهاند. با شروع اعدامهای جمعی در تابستان ۶۰ اعدام شدگان چپ در زندانهای ایران را در گورستان پرت و دورافتاده خاوران خاک میکنند. در واقع گرفتن حق حیات با اتهاماتی چون ارتداد با مجازات مردگان تداوم مییابد. فرد مرتد و دگراندیش چپ بعد از مرگ همچنان «نجس» است و از گورستانهای مسلمانان طرد میشود. اما علاوه بر فرد جانباخته، مجازات شامل خانواده او هم میشود. حکومت خانواده کشتهشدگان را از اطلاع در مورد محل دفن عزیزانشان محروم میکند.
مراجعات مکرر بعضی از خانوادهها به مرکز دفن بهشت زهرا گاه جواب داده و آنها یک محدوده تقریبی را برای خود مقرر میکنند. آنها نقطهای را با سنگ چین یا روبان و درختچه نشانه گذاری میکنند. اما نه تنها اجازه نصب سنگ قبر داده نمیشود حتی هر از گاه ماموران با یورش به گورستان، علامت و نشانه گذاری های خانوادهها را از بین میبرند و کسانی را دستگیر میکنند.
این وضعیت تا سال ۱۳۶۷ ادامه مییابد، یعنی تا زمان گورهای جمعی خاوران.
در شهریور ماه آن سال، حکومت جمهوری اسلامی با کشتار زندانیان سیاسی، دزدانه و شبانه صدها اعدامی چپ اوین و گوهردشت را در دو گودال بزرگ دفن میکنند. مدفون کردن اجساد چنان شتابزده و سطحی است، که عضوی از پیکر مرده و یا تکه لباسی از خاک بیرون زده است.
در واقع همین سرنخها توانست جنایتی را که در آن تابستان در پشت درهای بسته زندانها صورت گرفته بود بر ملا کند. این در حالی بود که حکومت در تلاش بود تا این اعدامها را سری نگه دارد.
خانوادههای نگران که تمام آن تابستان پشت درهای بسته زندانها و گورستانها سرگردان بودند، این تصاویر را دیدند، عکس گرفتند، مستند کردند و برای اطلاعرسانی به خارج از کشور فرستادند.
این خانوادهها اما به این اکتفا نکرده، دسته جمعی رهسپار اداراتی چون دادگستری و مجلس شدند، به ارگانها و نهادهای مختلف نامه نوشتند و این پرسشـها را به میان آوردند: چرا کشتید؟ کجا دفن کردهاید؟ پاسخگو باشید.
این چنین بود که خانوادههای خاوران، اولین شاهدان جنایت در بیرون از زندان، خواست دادخواهی را پایه گذاشتند. تلاش کردند که دیده شوند، که جنایت دیده شود و عزیزانشان فراموش نشوند.
این تلاشهای دادخواهانه مایه هراس کسانی بود که عوامل جنایت به شمار میآمدند. به همین خاطر، مسئولان به دفعات برای از بین بردن این گورستانی بهانهای طرح میکردند.
در سالهای نخست پس از کشتار ۱۳۶۷ اعلام کردند که میخواهند این مکان را به «فرهنگ سرا» تبدیل کنند. مدتی بعد گفتند برای خاطر خانوادههای میخواهند این گورستان را «بازسازی» کنند. هر بار اما با تلاش خانواده ها و مراجعات مکرر نزد مقامهای مسٔول، حکومت از اجرای طرح خود صرفنظر کرد.
زمستان ۱۳۸۷ دیوار شرم فروریخت. بولدوزرها بهکار افتادند و سیل ویرانگرش این گورستان را زیر و رو کرد. همانطور که جعفر بهکیش و رضا معینی، از خانواده های کشتهشدگان مدفون در خاوران در آن زمان گوشزد کردند، تخریب گورستان خاوران ادامه اقداماتی بود که از تابستان آن سال آغاز شده بود. ابتدا با اعمال فشار، بازداشت، احضار و حتی هجوم به منازل خانوادهها برای جلوگیری از برگزاری مراسمهای یادبود خانگی و سپس با بستن راههای ورودی این گورستان و ممانعت از برگزاری مراسم سالیانه یادبود کشتار جمعی تابستان ٦٧، که با استقبال فعالان سیاسی و اجتماعی میرفت تا به تجمعاتی بزرگ تبدیل شود.
در واقع، طرحی را که سالها در نظر داشتند، در زمستان ۸۷ با نظامیگری و توسط بولدوزرها به اجرا درآوردند. درهای گورستان را بر روی خانوادهها بستند. احضار و بازجویی مراجعهکنندگان به خاوران از سوی ماموران وزارت اطلاعات شدت گرفت.
اقدام به تخریب خاوران در آن زمان هم با اعتراض های وسیعی روبرو شد. درست در همین روزها، خانوادههای خاوران به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل نامه نوشتند:
«ما از شما مىخواهیم که با استفاده از کلیهى اختیارت و امکانهای خود از ویرانى و نابودى این گورستان که سند جنایتى بزرگ است و نماد حافظهى تاریخی مردم ایران، به فوریت پیشگیرى کنید.»
فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، سازمان عفو بینالملل، کمپین بینالمللی حقوق بشر و دیگر سازمان های حقوق بشر ایرانی و سازمانهای سیاسی در کنار خانواده های خاوران ایستادند و اقدام جمهوری اسلامی را محکوم کردند.
خانوادهها اما خاوران را که با خاک یکسان شده، ترک نکردند. باید میپذیرفتند که این مکان گورستان جمعی همه عزیزان آنهاست. خیلی از آنها اصلا نمیدانند که فرزند، همسر، خواهر و یا برادرشان در کجای این خاک دفن شده است. آنها میرفتند و خاک مسطح را با گل میپوشاندند.
اکنون در گیرو دار اوضاع نابسامان و مصیبتزده و افزون بر آن، محدودیتهای ناشی از اوج کرونا، دستگاه امنیتی و قضایی برای نابودی خاوران، با حیله جدیدی به میدان آمده است: دفن مردگانی دیگر بر این خاک.
آنها بهایی ها را از دفن عزیزانشان در گورستان خود، که در همسایگی خاوران قرار دارد، منع کرده و آنها را وادار می کنند که مردگانشان را در خاوران دفن کنند.
پر واضح است که آنها هیچ تمایلی به اجرای این دستور ندارند و آن را دور از باور دینی خود و حرمت انسانی قلمداد میکنند و تا حدی سعی کردهاند که از تن دادن به آن سرباز زنند. نمایندگان بهایی هم به صراحت این سیاست پلید را محکوم کرده و به آن اعتراض کرده اند. سیمین فهندژ سخنگو و نماینده جامعه بهائیان در سازمان ملل متحد به بیبیسی فارسی گفت: «بهاییان نمیخواهند که به کسی بیاحترامی کرده باشند. چون درد خاکسپاری بدون احترام را چشیدهاند.»
بی حرمتی دست اندرکاران حکومت نسبت به مردگان، اما، مجازات زندگان را نشانه رفته است. این سیاست دو هدف را نشانه رفته: سلب حقوق حداقلی فردی و جمعی جامعه بهاییان و تیر خلاص بر گورستان خاوران. اعتراض و مقابله با این اقدام امروز بیش از پیش می تواند جامعه بهاییان و خانواده های خاوران را که هر دو همواره قربانی سیاست حذف و طرد حکومت استبداد دینی واقع شده اند، بهم نزدیک کند. خواست خواست خانوادهها که حفظ خاوران است امروز با این خواست درهم درتنیده: برای دفن مردگان بهایی به آنها جا بدهید.
خاوران مکانی است که حقیقت را در خاکش پنهان کرده، حقیقت بیدادگاههای دهه ۶۰ شمسی، حقیقت فتوای اعدامهای جمعی تابستان ۶۷ و واقعیت هیئتهای تفتیش عقیده در نظام سیاسی حاکم. اما تنها خاک نیست بر حقیقت گواهی میدهد تا با دستور به دفن مردگان دیگر به فراموشی سپرده شود.
سند و گواه دیگر، خانواده های داغدیدگان هستند که برای دادخواهی در برابر نیروهای امنیتی که حقیقت را انکار میکنند، ایستادهاند و با حضورشان بر حقیقت شهادت میدهند.
این نبرد حقیقی همچنین نماد مبارزهای است در سطوحی گستردهتر: نبردی بین عدالت و بیداد، بین به خاطر سپردن و فراموشی، بین حق و ناحق، دروغ و حقیقت؛ نبردی برای نوشتن تاریخ.
Leave a Reply