سروده ای از جناب طاهره: تو و ملک و جاه سکندرى من و رسم و راه قلندرى

, , 6 Comments

 

نسخه پی دی اف    فایل صوتی 

 

“فاطمه برغانی” بانویی بود عالم و آزاده. در قزوین دیده به جهان گشود و نخست نزد پدر به تحصیل پرداخت و چون به جوانی رسید نگاه نقادش او را دلبسته اندیشه شیخ احمد احسایی کرد پس باور به او سپرد و آنچنان پر شور به پا خاست که جانشین شیخ، سیدکاظم رشتی او را “قرة العین” نامید. پس از مرگ سید از پای ننشست و جستجوی موعود را آغاز کرد. هفدهمین کسی بود که مومن به سید علی محمد باب گردید و از حروف حی بشمار آمد. پس از آنکه در بدشت حجاب از سر برگرفت و بی پرده تر از گذشته اسارت زنان را تقبیح نمود، مورد تمسخر  و آزار بدخواهان قرار گرفت. پس او را “طاهره” نامیدند تا سرشت پاک و طبع بلند اش را پاس بدارند. ولی از آنجایی که به جای تقلید از علما و آرام گرفتن در حرمسرای شاهی پایداری بر ایمان را انتخاب کرده بود، فتوای مجتهدین و فرمان سلطان بر مرگش قرار گرفت و میرغضبان سیه دل دستمالی ابریشمی را در گلویش فرو بردند تا به خیال خام خود با کشتن جسم او ندای دعوت اش را نیز خاموش نمایند…

 

جذبات شوقك ألجمت بسلاسل الغم و البلاء  

همه عاشقان شکسته دل که دهند جان بره ولا       

اگر آن صنم ز ره ستم پى کشتنم بنهد قدم

لقد استقام بسيفه و لقد رضيت بما رضى

سحر آن نگار ستمگرم قدمى نهاد به بسترم

وإذا رأيت جماله طلع الصباح کأنّما

نه چو زلف غاليه بار او نه چو چشم فتنه شعار او

شده نافهاى بهمه ختن شده کافرى بههمه ختا

تو که غافل از مى و شاهدى پى مرد عابد و زاهدى

چکنم که کافر و جاحدى ز خلوص نيّت اصفيا

بمراد زلف معلّقى پى اسب و زين مغرّقى

همه عمر منکر مطلقى ز فقير فارغ و بينوا

تو و ملک و جاه سکندرى من و رسم و راه قلندرى

اگر آن نکوست تو درخورى و اگر اين بداست مرا سزا

بگذر ز منزل ما و من بگزين بملک فنا وطن

فإذا فعلت بمثل ذا ولقد بلغت بما تشاء

بديار عشق تو ماندهام ز کسى نديدهعنايتى

بغريبيم نظرى فکن تو که پادشاه ولايتى

گنهى بود مگر اى صنم که ز سر عشق تو دمبدم

أهجرتني و قتلتنىي و أخذتني بجنايتي

بنموده طاقت و صبر طىّ بکشم فراق تو تا بکى

همه بند بند ‌مرا‌ چو‌ نى بود از‌غم تو حکايتى

 

 

 

 

 

 

 

6 Responses

  1. Anahid

    2009/06/28 05:17

    ” و از جمله نساء طاهرات و آيات باهرات قبسه نار محبّت اللّه و سراج موهبت اللّه جناب طاهره است ”
    عبدالبها-

    زرین تاج یا طاهره، پیشوای زنان آزادیخواه و شاعر و دانشمند برجسته ایران است

    من بر او افتخار می کنم و شادم که در میان انسان هایی زیسته ام که طاهره از میان آن ها برخاسته است

    پاسخ
  2. farzin

    2009/06/28 09:38

    Thank you for posting this. It is absolutely beautiful and heart wrenching. The chanting of the words are superb.

    پاسخ
  3. Anthony A. Lee

    2009/06/28 15:02

    The above translation was made by E. G. Browne, maybe a hundred years ago. A more modern translation by Amin Banani and Anthony A. Lee reads like this:

    Running After You

    So many will die of grief in their chains,
    trembling with desire, running after you.

    Although my true love comes to ravish me,
    I’ll stand before his sword, and gladly too.

    My cruel lover invades my bed at dawn,
    and I see beauty—the sunrise breaks through.

    No pagan in China has such roguish eyes.
    No musk compares to his hair wet with dew.

    You ride past God and common folk careless—
    just women, horse and saddle in your view.

    You scorn this wine, you curse who pours it, to
    follow hollow penance. What can I do?

    I’ll walk the beggar’s path—though bad—it’s mine.
    It’s Alexander’s road that you pursue.

    Ride past my camp, on your road to nowhere.
    May you have all you wish, for it’s your due.

    This is supposed to be the poem that Tahirih wrote in reply to Nasiru’d-Din Shah’s proposal of marriage.

    پاسخ

Leave a Reply