منبع: iranwire.com
آیدا قجر
«مونا محمود نژاد»، مجرد، ۱۷ ساله، «طاهره ارجمندی [سیاوشی]»، متاهل، ۳۰ ساله، پرستار، «اختر ثابت»، مجرد، ۲۵ ساله، پرستار، «رویا اشراقی»، مجرد، ۲۳ ساله، دانشجو اخراجی رشته دامپزشکی، «شهین [شیرین] دالوند»، مجرد، ۲۶ ساله، فارغالتحصیل جامعهشناسی، «مهشید نیرومند»، مجرد، ۲۸ ساله، فارغالتحصیل فیزیک، «سیمین صابری»، مجرد، ۲۵ ساله، کارمند، «عزت جانمی [اشراقی]»، متاهل، ۵۷ ساله ، «نصرت غفرانی [یلدایی]»، متاهل، ۴۶ ساله،«زرین مقیمی»، مجرد، ۲۹ ساله، لیسانس ادبیات انگلیسی، ده زن بهایی هستند که در ۲۸ خرداد ۱۴۰۲ یعنی ۴۰ سال پیش، بهطور دستهجمعی به دار آویخته شدند؛ تنها به جرم بهایی بودن.
دهها تن از ایرانیان به همراه چهرههای کنشگر، حقوقدان و بهاییان فرانسوی ساکن پاریس جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، در مرکز بهاییان این شهر، گرد هم آمدند تا یادمانی به پاس مقاومت ده زن بهایی که دستهجمعی اعدام شدند، برگزار کنند.
در این میان، یادآوری تلاش حکومت برای مقابل هم قرار دادن خانوادههای بهاییان که عزیزانشان را بیخبر در «خاوران» به خاک سپردند، و همزمان تلاش حکومت برای تخریب «خاوران» به عنوان آرامستان هزاران زندانی سیاسی که دستهجمعی اعدام شدند، تلنگری بر مشترکات داستانهای قربانیان ستمهای ۴۴ ساله جمهوری اسلامی بود.
*****
بهایی بوده باشید یا نباشید، صرفا اگر تاریخ ستم بر بهاییان را خصوصا در دوران جمهوری اسلامی دنبال کرده باشید، روایت آنچه بر «مونا محمودنژاد» گذشت، حتما به گوشتان رسیده است. روایتی مملو از ستم و رنج بر دختری که تازه در عنفوان جوانی بود و به تعریف حقوقی، چون زیر ۱۸ سال داشت، کودک به شمار میآمد.
جمهوری اسلامی در آن دهه پر خون و شکنجه، ده زن را برای اعدام دستهجمعی انتخاب کرد. زنانی که در میانشان یک مادر و دختر در کنار همدیگر، زنانی که همسرانشان را دو روز قبل در میدان «چوگان» شهر «شیراز» اعدام کرده بودند، مادری که پسرش را دو روز پیش در همان مکان به دار آویخته بودند، دختری که پدرش سه ماه قبل و دختر دیگری که پدرش دو روز قبل در میدان چوگان اعدام شده بود، دیده میشدند.
اما روایت «مونا» حکایتی متفاوت دارد؛ روایتی ماندگار در حافظه جمعی که علیرغم تلاش حکومت برای از بین بردن آن، بایستی همواره به یاد سپرد.
«مونا محمودنژاد» ۱۶ ساله بود که بازداشت شد. همانوقت که نه زن دیگر را برای اعدام دستهجمعی انتخاب میکردند، نام مونا را هم در لیست اعدامیها قرار دادند. آن ده زن را به میدان «چوگان» شهر «شیراز» بردند تا در حالیکه سوگوار عزیزان اعدامشده خود بودند، به دار آویزند؛ آنهم مقابل چشمان یکدیگر تا بلکه به اسلام روی آوردند. مونا، آخرین اعدامی میان آن ده زن بود.
به مونا فرصت داده بودند تا بلکه با دیدن اعدام دیگر زنان، متنبه شده و با روی آوردن به اسلام، جان خود را از چوبههای بیرحم اعدام برهاند. اما مونا که کمسنترین و آخرین اعدامشده میان آن ده زن بود، باز هم مقاومت کرد و تن به خواسته سرکوبگران خشونتطلب نداد. همگی آنها چهار بار مقابل شکنجهگر سرکوبگر ایستاده بودند و به بهایی بودن خود اذعان داشته بودند که باورشان بود.
مونا، پس از اعدام نه زن بهایی دیگر، به صرف مذهبی متفاوت از حاکمان شیعه، به چوبه دار سپرده شد و جان جوان ۱۷ سالهاش، از دست رفت.
آزادی، برابری و عدالت
در نشست پاریس، چهرههای مختلفی سخن گفتند؛ از حقوقدانها تا تاریخنگاران و اعضای جامعه بهاییان. آنها با یادآوری نام ده زن اعدام شده، بر لزوم پایبندی بر «آزادی، برابری و عدالت» سخن راندند.
هنرمند آفریقایی میانه برنامه با گیتارنوازی، شعری به زبان مادریاش خواند؛ از صدای ده زن، ده زن اعدامی که ستم روا شده بر آنها بایستی در چهارگوشه جهان طنین بیافکند. خواندن او به زبانی ناآشنا برای مخاطبان، حاکی از بیمرزی دادخواهی و جنایت است.
دختری جوان در میانه شعرخوانی و نواختن آن مرد، با مکث بر اسامی ده زن اعدام شده، اسامی آنها را بر زبان میراند: «مونا محمود نژاد»، «طاهره ارجمندی»، «اختر ثابت»، «رویا اشراقی»، «شهین [شیرین] دالوند»، «مهشید نیرومند»، «سیمین صابری»، «عزت جانمی [اشراقی]»، «نصرت غفرانی [یلدایی]»، «زرین مقیمی».
همانها که اگرچه نامشان به گواه تاریخ ماندگار است، اما جمهوری اسلامی بدون اطلاع خانواده و بدون مشخص بودن محل خاکسپاریشان، کشتارجمعی را به پا کرد تا بلکه بتواند آنها را از زندگی و خاطره و حافظه جمعی ایرانیان حذف کند.
چهل سال بعد، یادمان آن ده زن، گواهی است بر مقاومت جامعه بهایی و عدالتخواهان مقابل تلاش حکومت برای تخریب حافظه جمعی و این بخشی از دادخواهی است. یکی از سطوح دادخواهی به عنوان عدالتخواهی برای قربانیان جنایت، برگزاری یادمان است؛ اقدامی «علیه فراموشی» تا جامعه انسانی به یاد داشته باشد که چه گذشته است و آن را تکرار نکند.
از همین روی بود که در مراسم پاریس و چهلمین سالگرد اعدام دستهجمعی زنان ایرانی بهایی، بخشهایی از زندگی هر کدام از این ده زن، روایت شد.
تاریخنگار و حقوقدان سخنران این مراسم، از ستم تاریخی بر بهاییان یاد کردند و نام «طاهره قرهالعین» را به عنوان زنی تاثیرگذار پاسداشتند؛ زنی که علیه مردسالاری حکومتی و اجتماعی به پاخاست و حجاب از سر برگرفت. آنهم در دوران قاجار و در همان آغاز سرکوب و حذف بهاییان.
«همدم ندافی» حقوقدان و یکی از برگزارکنندگان این مراسم، با یادآوری نام تکتک ده زن اعدام شده در این کشتار دستهجمعی، بر همبستگی برای دفاع از حقوق انسانی، برابری، عدالت و آزادی تاکید کرد و به یاد آورد که روایت تضییع حقوق برابر و از بین رفتن عدالت، همچنان هم در جمهوری اسلامی ادامه دارد.
در این مراسم شعری از «مهوش ثابت» زندانی عقیدتی جامعه بهاییان که برای دومین بار حکم ده سال حبس را به خاطر بهایی بودن، گرفته است، خوانده شد که «شعر زندان» نام دارد و از «آسمانی که به رنگ زمین درآمده است و زمینی که به رنگ خون» حکایت دارد.
مهوش ثابت شاعر و نویسندهای که جوایز متعدد جهانی به او تعلق دارد، در آخرین حضور عمومی، در همایش «نجات برای ایران» که به شکل مجازی برگزار شد، از همبستگی علیه ظلم گفته است، آنهم در میانه اعتراضات سراسری با شعار «زن، زندگی، آزادی»: «به کارگیری تجربه جهانی دموکراسی و احترام به منشور جهانی حقوق بشر و همزیستی مسالمتآمیز با همه کشورهای جهان بر پایه احترام متقابل و حفظ تمامیت ارضی کشورها لازمه پیشرفت همه جانبه کشورهاست. ما به گوناگونیهای سرزمین بزرگ ایران و هموطنان عمیقا احترام میگذاریم و این تنوع را در زیر خیمه وحدتبخش سرزمینی خود ارج مینهیم و ایران بزرگ را همچون گلستانی با گلهای رنگارنگ میدانیم که این تنوع بر زیبایی گلستان میافزاید. خدمت به کشور نه فقط وظیفه، که حق همه ماست.»
روایت ما یکی است؛ ماندگاری خاوران
در میان سخنرانهای این مراسم، «رضا معینی»، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر که برادرش در میان کشتههای به خاک سپرده شده آرامستان «خاوران» است، یکی دیگر از سخنرانها بود.
او ضمن یادآوری ظلمی همهجانبه علیه بهاییان که حکایت از نادیدهانگاری ایشان توسط دیگر گروههای اجتماعی و سیاسی بود، از تلاش حکومت برای تخریب «خاوران» گفت؛ قبرستانی که جمهوری اسلامی، پیکر هزاران زندانی سیاسی را که در کشتار تابستان ۶۷ به دار آویخت، در آنجا به خاک سپرد؛ بدون آنکه خانوادههایشان مطلع باشند.
او از ندیدن بهاییان به عنوان جمعی از ایرانیها که مورد غضب جمهوری اسلامی بودند، سخن گفت که انگار جامعه ایران جملگی در قبال ظلمی که به ایشان میرفت، سکوت کرده بودند؛ ستارهدارانی که تنها به خاطر اعتقادات مذهبی خود به دستور جمهوری اسلامی، از جامعه بشری حذف میشدند.
او در حالیکه تاکید کرد اعدام ده زن بهایی در خرداد ۱۳۶۲ «نخستین اعدام دستهجمعی زنان ایرانی در تاریخ معاصر ایران است» برای ثبت در حافظه جمعی، گفت که «داستان ما یکی است، قبرستان ما یکی است و محرومیت از حق سوگواری ما نیز یکی است.»
اشاره او به «خاوران» و تلاش حکومت برای تخریب این آرامستان بود که طی ماههای گذشته چندین تن از بهاییان را بدون اجازه خانواده و بدون برپایی مراسم خاکسپاری بهاییان، به دلیل مقاومت ایشان در پرداخت هزینه مالی غیرقانونی و غیرانسانی، در محل خاکسپاری زندانیان سیاسی، به خاک سپردند.
بخشی از دادخواهی، ضمن برخورداری از حق سوگواری، حفظ مکانهایی به عنوان «یادمان» جنایت است تا آیندگان به یاد بیاورند هزینههای جنایت میتواند به جامعه آسیب برساند و آن را تکرار نکنند.
یادمان ده زن اعدام شده بهایی در کنار تلاش حکومت برای تخریب خاوران به عنوان یادمان قتلعام زندانیان سیاسی، بیانگر همت حکومت سرکوبگر در از بین بردن حافظه جمعی ایرانیها است؛ اقدامی که حذف فیزیکی آنها را در برداشت و حالا به حذف حافظه برخاسته است. برپایی چنین یادمانهایی با شکستن مرز میان قربانیان جنایتهای گوناگون جمهوری اسلامی، مقاومت را معنایی دیگر میبخشد.
قرار است تا در ادامه یادمان اعدام دستهجمعی ده زن بهایی، یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲ طوفان توییتری انجام گیرد تا بلکه تاکیدی باشد علیه فراموشی که جمهوری اسلامی همواره بر جامعه ایرانیها تحمیل کرده است.
Leave a Reply