دلنوشته همبندیان فعلی و پیشین فریبا کمال آبادی و مهوش شهریاری

, , Leave a comment

منبع: نرگس محمدی

دلنوشته همبندیان فعلی و پیشین فریبا کمال آبادی و مهوش شهریاری: ایستادگی بر باور و عقیده، درسیست که از یارانمان می آموزیم

تعدادی از دوستان و همبندیان فریبا کمال آبادی و مهوش شهریاری در سالگرد بازداشت ایشان در دلنوشته‌ای ضمن اشاره به محرومیت‌های بهائیان در ایران شعری را به این دو عزیز تقدیم کرده‌اند.

مهوش شهریاری و فریبا کمال‌آبادی پیشتر و در پرونده اول به اعدام محکوم شده بودند که این حکم بعدها به بیست سال حبس و سپس به ده سال محکومیت قطعی کاهش یافت. ایشان حدود سه سال در اطلاعات مشهد و بند ۲۰۹ اوین در سلولهای انفرادی محبوس بوده‌اند و مجموعا بیش از یازده سال در زندانهای گوهردشت کرج، قرچک ورامین و اوین تحمل حبس نموده‌اند..

مهوش شهریاری در شهریور ۹۶ و فریبا کمال‌آبادی در آبان همان سال پس از پایان دوره محکومیت ده ساله از زندان آزاد شدند و مجددا در تابستان ۱۴۰۱ بازداشت و پس از تحمل ماه‌ها انفرادی و بدون ارائه هیچگونه ادله‌ای مبنی بر ارتکاب جرم، توسط ایمان افشاری به ده سال حبس محکوم شدند. هم اکنون در بند زنان زندان اوین دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند.

سال ۹۶ که پس از ده سال حبس و در فاصله کوتاهی از هم آزاد شدند تصور نمی‌کردیم دوباره محکوم شوند. دوباره بازداشت و انفرادی و بازجویی. دوباره ده سال حبس که می‌شود بیست سال برای هر کدام. بیست سال دوری از خانه، بیست سال دوری از آغوش فرزندان. به سبب باوری، عقیده ای، ایمانی متفاوت از حاکمان.

یکسال پیش در چنین روزهایی خبر بازداشت مهوش شهریاری و فریبا کمال‌آبادی تلخیِ سالهای حبس و انفرادی پیشین‌شان را در ذهنمان تداعی کرد. مهوش و فریبا بیش از یازده سال از عمر خود را تاکنون در زندان گذرانده‌اند و حدود سه سال را در سلول‌های انفرادی. بیش از صدها بار محروم بوده‌اند از به آغوش کشیدن فرزندانشان و بوسیدن نوه‌هایی که طی سالهای طولانی حبس متولد شده‌اند. و بیش از چهار هزار روز محروم بوده اند از آزادی.

محکومیت دوباره برای یارانمان و محرومیت جامعه بهائی از کلیه حقوق شهروندی از کودکی تا کهن‌سالی و حتا به هنگام خاک سپاری عزیزانشان لجاجتی ناشی از عدم عقلانیت است و برآمده از تعصبی عبوس.

ضعفی‌ست در برابر حقانیتی که با آزادی معاوضه نشد. ایستادگی بر باور و عقیده، درسیست که از یارانمان می آموزیم اگرچه دربند بودنشان تلخی این روزهایمان را دوچندان کرده است.

سوتی در خلا میپیچد

سوت پاسبان شهر

محکمه ای برپا میشود

مردی در جایگاه

در هيات قاضی القضات

باید دادی بستاند از بیدادی

دادی که خود بی‌دادی می‌شود آوار

بر سرِ دو محکوم

ایستاده در جایگاه متهم

پیشاپیش مجرم

بانگی در خلا می‌پیچد

حکمی قرائت می‌شود

ده سالِ دوم آغاز می‌شود

از محکومیتی شاید

بی‌پایان

فریادی در خلا می‌پیچد

فریاد مردمان شهر

دیوارها فرو می‌ریزد

حصارها در هم می‌شکند

خیابان محکومین را به آغوش می‌کشد

محکومین آزادی را

و مردمانِ شهر رویای خوش دیرینه را.

۱. نرگس محمدی

۲. گلرخ ایرائی

۳. ناهید تقوی

۴. نیلوفر بیانی

۵. سپیده کاشانی

۶. فائزه هاشمی

۷. سپیده کشاورز

۸.گلاره عباسی

۹. هستی امیری

۱۰. شیوا نظر آهاری

۱۱. ژیلا مکوندی

۱۲. نسیم باقری

۱۳. شعله طائف

۱۴. ژیلا شهریاری

۱۵. مهسا امر آبادی

۱۶. مینا رضایی فرخ

۱۷. ژیلا بنی یعقوب

۱۸. سوسن تبیانیان

۱۹. صهبا رضوانی

۲۰. فرنگیس مظلوم

۲۱. آزاده عابدینی

۲۲. پریسا صادقی

۲۳. حکیمه شکری

۲۴. پوران ناظمی

۲۵. افسانه امامی

۲۶. شهلا رحمتی

۲۷. هاله غلامی

۲۸. نرگس ظریفیان

۲۹. نسیم اشرفی

۳۰. زهرا صادقی

۳۱. نازنین زاغری

۳۲. مهدیه گلرو

۳۳. رضوانه محمدی

۳۴. آتنا دائمی

۳۵. مریم شفیع پور

۳۶. ارس امیری

۳۷. عاطفه نبوی

۳۸. شهناز اکملی

۳۹. مهناز سید مرتضایی

۴۰. لوا خانجانی

 

Leave a Reply