مجلههای هفتگی / پیک فرهنگ
حامد نیکپی، خواننده و آهنگساز
این کنفرانس که از دهم تا دوازدهم تیرماه در دانشگاه تورونتوی کانادا و به دعوت بخش مطالعات تمدنهای خاور نزدیک این دانشگاه برگزار شد همایشی بینالمللی و دانشگاهی بود که در آن شماری از استادان تاریخ، الهیات، فلسفه، جامعهشناسی، ادبیات و ادبیات تطبیقی و علوم سیاسی در کنار حقوقدانان و فعالان پیشکسوت حقوق بشر به ویژه درباره نگاه مسلط جامعه ایران به بهاییان بحث و تبادل نظر کردند
این کنفرانس عمدتا به این پرسش میپرداخت که ریشههای فرهنگی غریبه تلقی شدن بهاییان در جامعه ایران چیست؟ چرا آنان را مرتبط با بیگانگان دانستهاند و چرا اکثریت آزار آنان را روا دانسته یا به آن بیاعتنا بوده است؟
پرداختن به همین پرسش محوری سبب شد از جمله این نظر هم مطرح شود که چرا کنفرانس مثلا به دگرستیزیهای تاریخی در میان بابیها، بهاییان و صبح ازلیها که شیعیان و مسلمانان در آن نقشی نداشتند، نپرداخته است؟
محمد توکلی طرقی، برگزارکننده همایش بینالمللی دگراندیشستیزی و بهاییآزاری در ایران و استاد تاریخ بخش خاورمیانه دانشگاه تورونتو، میهمان این هفته پیک فرهنگ است تا درباره چند و چون این همایش برای ما بگوید
- پیک فرهنگ: آقای توکلی طرقی، این کنفرانس بینالمللی دانشگاهی و آکادمیک درباره بهاییت بود. با توجه به سابقه امر از لحاظ حساس بودن بحث حتی در محافل آکادمیک در گذشته درمورد بهاییت دستاورد این کنفرانس چه بود؟
محمد توکلی ترقی: این کنفرانس یک کنفرانس بهاییت نبود. یک کنفرانسی بود در مورد خشونتشناسی و پرداختن به این که چه طور و چرا افرادی در زادگاه خودشان غیرخودی و غریبه پنداشته میشوند و چطور غریبه شناختن یک جمع و گروه افراد به عنوان یک ابزار قدرت به کار برده میشود. جدا یک گفتوگوی دانشگاهی برای اولین بار میشود گفت روی یکی از حساسترین مسائل سیاسی و فرهنگی ایران صورت گرفت
- کنفرانس بزرگی بود. کمکهایی که از طریقش استفاده کردید که این کنفرانس را برگزار کنید از کجا نشات میگرفت؟
ایرانشناسی تورونتو از سال ۲۰۰۴ در تورونتو فعال بوده و ما رابطه قوی با شهروندان ایرانی و ایرانیانی که در تورونتو و در کانادا زندگی میکنند به وجود آوردیم و تمام برنامههایی را که انجام دادیم، مخصوصا این کنفرانس اخیرمان را با کمک شهروندان ایرانی و ایرانیانی که در همین ایالت انتاریوی کانادا زندگی میکنند از طریق آنها کمک شده و هیچ گونه کمک دولتی در کار نبوده. یعنی نه در اینجا ما هدفمان لابی بوده برای بهاییان و نه کمکی قبول کردیم از هیچ دولتی. بدون هیچ پیششرط و این که این کار را بکنید و آن کار را نکنید و… هدف سیاسی نداشته. هدفی که داشته شناسایی خشونت در ایران و این دگرسازی در ایران بوده
- شماری از سخنرانیها در مورد مبانی و ریشههای فرهنگی بهاییستیزی بود. جمعبندی شما از مجموع نتایج عمده این دسته از سخنرانیها چیست؟
مسئلهای که من خودم هم در تحقیقات خودم به آن پی بردم، این است که مبارزه با بهاییان از زمانی شروع میشود و شکل جدید سیاسی پیدا میکند که اینها را غریبه و دیگری و از ایادی خارجیان میشناسند. اکثر قریب به اتفاق افراد و اشخاص و احزابی که مورد حمله قرار گرفتند اول یک تهمت ایادی خارجی و اجنبی بودن باید زمینه را تهیه کند
خشونتپروری یا پیشینه خشونتپروری در جامعه و سیاست ایران همین غیرخودی ساختن و پرداختن جمعی از مردم است و چون بهاییان یکی از اولین گروههایی بودند که با آنها این طوری برخورد شده، ما هدفمان این بود که در این کنفرانس به این آغاز بهاییستیزی و بهاییآزاری بپردازیم و بعدا رابطهاش را با خشونت در جامعه ایران مورد بررسی قرار دهیم
مهمتر این است که برای اولین بار یک بحث آکادمیک و دانشگاهی در رابطه با خشونتپذیری نسبت به بهاییان مورد توجه و بررسی قرار گرفت. مسائل کلامی و تفاوت بین اسلام و تشیع و بهاییان نپرداختیم. دلیلش هم این است که این کنفرانس یک کنفرانس تاریخی بوده و یک کنفرانس کلامی و دینی و این که چه کسی برحق است و چه کسی نیست و اینها نیست. این کار را شاید کسان دیگری بخواهند در جاهای دیگر انجام دهند. این هم که ما کسانی را بیاوریم که از مخالفان بهاییان یا چند تایی بهایی باشند و اینها… البته از کسانی دعوت کردیم که نگرشهای متفاوتی داشتند… ولی در نهایت هیچ تغییری به این بررسی نمیداد. مثلا اگر کسانی هم از علما و مجتهدین اسلامی هم میآمدند بیشک در یک چنین کنفرانسی نمیگفتند که خوب است که بهاییان مورد آزار و شکنجه و اینها قرار میگیرند
*
دو هفتهای است که موزه هنرمندان معاصر ایرانی بر روی اینترنت که میکوشد هنرمندان ایرانی را در سراسر جهان به یکدیگر و با مخاطبانشان پیوند دهد، آغاز به کار کرده است. یاری استوانی، نقاش ایرانی مقیم شهر رنو ایالت نوادای آمریکا، مبتکر این اقدام است
- آقای استوانی، هدف موزه هنرمندان معاصر ایرانی چیست؟
یاری استوانی: این که یک جایی ایجاد شود روی اینترنت که حالت محوری داشته باشد و اطلاعات مربوط به همه هنرمندان معاصر ایرانی را در یک جا جمع کند که هم قابل استفاده برای خود هنرمندان باشد و هم برای هنردوستان. چون خوشبختانه در این سالهای اخیر سایتهای هنرمندان ایرانی در اینترنت زیاد شده و سایتهای مربوط به هنرمندان ایرانی. ولی هنوز یک جای محوری، یک جای مرجع روی اینترنت پیدا نشده که آدم بتواند از آنجا دسترسی پیدا کند به همه اینها. هدف اصلی این است
- پایگاه اطلاعرسانی موزه هنرمندان معاصر ایرانی هفت هنر و فنون فاخر را همه در برمیگیرد. زمینه ارتباطات با این تعداد هنرمند چگونه فراهم شد؟
بیشتر تمرکزش البته روی هنرهای تجسمی است. ولی خوب بخش موسیقی هم هست، بخش ادبیات هم هست و آنها را هم سعی میکنم که بارورتر بکنم. من هم با هنرمندان مختلف در تماس بودم روی اینترنت و هم این که سایتهایشان را پیدا کردم و اطلاعات زیاد است. روی اینترنت دو چیز مطرح است. یکی ارائه اطلاعات، یکی هم مدیریت اطلاعات. کاری که این موزه به عنوان یک پورتال هنری میکند بیشتر مدیریت اطلاعاتی است که روی اینترنت هست
- چه تعداد از هنرمندانی که کارشان عرضه شده، در ایران هستند و چه تعداد در خارج؟
تعدادشان را دقیقا نمیدانم، ولی یک کاری که این سایت سعی میکند انجام دهد این است که همه را دربر بگیرد بدون هیچ گونه سانسور. تا وقتی که هنرمند هستند و کارهایشان را ارائه میدهند روی اینترنت کارهایشان اینجا جمع شود. این که چه تعداد ایراناند و چه تعداد خارج، فکر میکنم با یک نگاه اجمالی نزدیک به هفتاد درصدشان ایراناند.
- برنامههای کوتاهمدت و بلندمدتتان چیست؟
برنامههای کوتاهمدت همین است که سایت بیشتر و بیشتر غنیتر شود و امیدوارم بیشتر که جا بیفتد بتواند هنرمندان را دعوت کند که خودشان کارهایشان را بفرستند مستقیما بیاید روی سایت. هنرمندان بیشتری را در خودش فرا بگیرد. برنامههای درازمدت برنامه خاصی نیست و بستگی دارد به این که سایت چه طور پیش برود و چه استقبالی شود از آن و آیا بتواند بعدها به صورت یک سازمان فرهنگی دربیاید یا نه، اینها را باید در آینده دید
Museum of Iranian Artists
www.mocia.org
*
هفته گذشته سپیده رئیسسادات، خواننده جوان موسیقی سنتی ایران، میهمان پیک فرهنگ بود و در پرسش پایانی برنامه درباره موسیقی تلفیقی یعنی آمیزهای از موسیقی سنتی و گونههایی از موسیقی غربی ابراز عقیده کرد که توجه مخاطبان ایرانی به این نوع موسیقی که اکنون حامی و دوستدار پیدا کرده، دیری نخواهد پایید
این هفته نظر دیگری را در این باره میشنویم. حامد نیکپی، خواننده جوان گونهای از موسیقی تلفیقی ایران و صاحب آلبومهای «آسوده»، «گذر» و «دیوانهتر»، که پس از انتخابات ۲۲ خرداد ترانه «مالک این خاک منم» از او بر سر زبانها افتاد میهمان پیک فرهنگ است تا هم از موسیقی تلفیقی و هم از نگاه و تجربه خود در این نوع موسیقی بگوید
- آقای نیکپی، شما این نوع موسیقی تلفیقی را که تجربه میکنید و کار میکنید چه طور تعریف میکنید؟
حامد نیکپی: موسیقی که امروز من دارم تجربهاش میکنم در گذشته و نسلهای قبل از من هم نمونههای بسیار خوبی ازش موجود است و انجام شده. منتها من خودم الان تمرکزم روی آواز تلفیقی است
چه ایرانیها، چه اعراب و چه ترکها و چه اسپانیاییها و هندیها به مراتب این موسیقیها را اجراهای زیبا و زیادی را تجربه کردهاند. ولی در موسیقی ایرانی چیزی را که قبلا میدیدم تمرکز جدی و دقت جدی روی موسیقی سنتی ایران بوده یا موسیقی پاپ ایران. موسیقی تلفیقی در خود ایران که تجربه میشد بیشتر به صورت موسیقی سازی بوده و نه به صورت موسیقی آوازی
ولی در خارج ایران پیشکسوتانی بودند که این موسیقی را قبلا تجربه کردهاند. من فقط سعی کردم هر تلفیق را انجام میدهم همیشه یک وابستگی به چارچوبها و اصول خود موسیقی غربی و موسیقی سنتیمان دارم. من روی رنگآمیزی کار میکنم. روی لهجه دارم کار میکنم. روی یک سری تکنیکها دارم تجربه میکنم. هیچ هدفی که تغییر شکل دادن به این معنا که موسیقی جدیدی را اختراع کنم، یا بگویم من کشف کردم یا اولینام یا آخرینام، نداشتم هیچ وقت. دلم میخواست یک روزی سبک خودم را ثبت کنم. ولی الان هنوز زود است به نظر من و جرات نمیکنم اسمش را ثبت بگذارم. یک تجربه است و دارم با این تجربه بالا پایین میکنم، آزمون و خطا. تا الان شانسی که آوردهام از طرف شنوندههایم بسیار استقبال خوب بوده. بسیار انتقادهای سازنده هم وجود دارد در اطراف. به طور فرهنگی هم همیشه انتقادهای مخرب هم وجود دارد. چون خیلی از آدمها در فرهنگ ما بدون این که وقت بگذارند ناخودآگاه از تغییر خوششان نمیآید و همیشه به آن چیزی که عادت دارند همان درست است
- آن عدهای که از این تغییرات ممکن است خوششان نیاید استدلالی که میکنند این است که شما میآیید و با این نوع موسیقی یک مقدار فضا را عوض میکنید. یک مقدار موسیقی را رقیق میکنید، آن قدر رقیق میشود که دیگر از آن سرچشمه اصلی چیزی باقی نمیماند و بنابراین میگویند این نوع موسیقی آسیب میزند. سنتی که شما الان گفتید که خودتان را به آن وابسته میدانید. جوابتان به این عده از منتقدان چیست؟
من موافق نیستم. صددرصد. ولی اتفاقا خوب است. دیدگاه آنها را همیشه به عنوان یک اخطار در ذهنم نگاه میدارم که از مسیر نلغزم و فراموش نکنم ریشه را. درست میگویند. وجود دارند کسانی که به سطح تلفیق فقط توجه میکنند، نه به عمق محتوایی. ولی رقیق شدن فقط به تلفیقسازی نیست. رقیق شدن کلام کمتاثیر نیست. موسیقی رقیق را وقتی گوش میکنید بارزترینش انتخاب کلامی است که رویش صورت میگیرد. مثلا در موسیقی تلفیقی من و همنسلان من هیچ موقع موسیقی سطحی به معنای کلامی را نمیبینید و همیشه سعی میکنید که از اشعاری که امتحانهایشان را پس دادهاند یا محبوبیت پیدا کردهاند یا با نمونههای مختلفی از همان شاعر سالیان سال پیامهای عرفانی و انسانی و پیامهای عشقیشان را به نسل خودشان، نسل قدیم، نسل آینده دادهاند… اینها همیشه مهم بود. یکی از این فاکتورها این است
فاکتور دیگر این است که تا تجربه نکنیم و از آن بترسیم هیچ پیشرفتی در هیچ علمی یا هیچ رشته و شاخه هنری رخ نمیدهد. همیشه افراد متعصب به ترس از آسیب خوردن آن سنتهایی که داشتند همیشه اولین مخالف تغییر بودند. ولی زمانی اگر خالص آن اثر، خالق آن تغییر به اصول کلاسیک و استانداردها وقوف داشته یا تجربه و مطالعه داشته وتعصب داشته به آسیب نزدن و فقط میخواسته رنگ متفاوتی را بیان کند، من شاهد بودم که نیما یوشیجها به وجود آمدند. سهراب سپهریها به وجود آمدند. یا خود اساتید امروز ما کسانی فرض کنید استاد علیزادهها، استاد کلهرها، استاد محمدرضا شجریانها… من مطمئنام اگر در زمان خودشان آنها که همسن ما بودند قابل مقایسه… خدای نکرده خودم را با آنها مقایسه نمیکنم، چون آنها این قدر زحمت کشیدند و ماها راه داریم تا به سن آنها برسیم. ولی دارم نمونه میگویم از سن. در زمان خودشان پیشرو نامگذاری میشدند و خوانندههای وقت یا نوازندههای وقت موسیقیهای آنها را هم شاید موسیقی ایرانی و سنتی نمیدانستند و تغییرات آنها را دوست نداشتند. ولی زمان آنها را هم تبدیل به کلاسیکها کرد به نظر من
- گاهی وقتها صحبتی که میشود این است که موسیقی تلفیقی امتحان خودش را پس داده به خاطر این که مخاطب پیدا کرده. آیا کافی است که مثلا با استناد به مخاطب آدم بگوید که کیفیت کار خوب است یا این که اگر نیست مبنای این که آدم بگوید این موسیقی دارد امتحانش را پس میدهد و نمره قبولی گرفته چیست؟
نه، اصلا درست نیست. به نظر من شنونده برای خود من میتوانست بیشتر جنبه روحیه دادن باشد به دنبال کردن رشتهای که دارم. که پیشکسوتها یا بزرگترها همیشه میگفتند نه زیاد به آن خوبی گفتنها توجه کن و نه زیاد… فقط سعی کن درست و متعهد مسیرت را طی کنی. نه آنها استناد نیست. شما به مرور زمان تجربهای را خواهید کرد که انتقادها و تشویقها را متوجه خواهید شد که کدام سازنده است. من خودم به شخصه سعی کردهام به سازندگی آنها توجه کنم. گرچه در سالهای گذشته خیلی موقعها هم ناراحت میشدم از چیزهایی که میگفتند. ولی خب هر کسی نظر خودش را دارد و جواب مطلقی وجود ندارد
من فکر میکنم این هم شاخهای است که سالهایی نزدیک به سه دهه است که در اروپا و جاهای دیگر یک ذره هم بیشتر شاید دقیق نتوانم بگویم… که اجرا میشود و من فکر میکنم در… نمیخواهم کلمه بازار موسیقی را به کار ببرم… در دنیای موسیقی این هم یک شاخهای است اضافه شده و شنونده پیدا کرده. ولی قطعا به پایان راه خودش نرسیده. ولی خوبی که داشته نمونههای مختلفی چه از لحاظ تلفیقسازی و چه از لحاظ تلفیقهای آوازی و چه از لحاظ تلفیقهای شرق و غرب ـ غرب و غرب ـ و شرق و شرق با هم داشتند که نمونههای مختلفی وجود داشته که به نظر من همهاش زیبا بوده
حتی این مختص موسیقی ما نیست. شما در موسیقی اسپانیا هم الان نگاه کنید خیلی از همنسلان ما استاندارد فلامنکو دوست ندارند. فراریاند. ولی وقتی نگاه کنیم تلفیقی در آنجا اتفاق افتاده، آنها دارند با موسیقی کوبا و یا لاتین و جاز کوبا دارند تلفیق میکنند. یا خود جاز را با فلامنکو چه در سازبندیها و چه در آوازهایشان دارند استفاده میکنند که نمونههایش هست. مثلا بوییکا هم دارد جاز لاتین را استفاده میکند و هم خود جاز را با فلامنکو. موسیقی شرق هم که سالها به خاطر مراکش و اندلس از آن شاخه دارد استفاده میشود. در ترکی هم خیلی نمونههای خوبی وجود دارد. یا در خود ایران وقتی استاد کلهر پروژه غزل را با استاد شجاعت خان دارد انجام میدهند آن هم یک تلفیق است. درست است جفتشان موسیقی شرقاند ولی یک تلفیق و راه گشایی است برای کسان دیگر است. هیچ چیز مطلق نشده. به نظر من همه در یک مسیری هستند و در دنیای موسیقی به نظر من یک شاخه باز شده
- توی تحریرهایی که شما استفاده میکنید گاهی آدم رنگ و بوی فلامنکو را میبیند و گاهی موسیقی الجزایری و گاهی وقتها تحریرهای ترکی قوالی… اینها آیا خلق میشود روی صحنه، بیشتر مبتنی بر روش است یا بیشتر مبتنی بر الهام است؟
بیشتر مبتنی بر الهام است. در اجراهای من فیالبداهه خودش اتفاق میافتد روی صحنه. بعضی وقتها هم در آهنگهایی که به صورت تصنیف نوشته میشود تکنیکهایی بوده که فیالبداهه اتفاق افتاده بعدا رویش فکر کردم و سر و سامانی بهشان دادم. سعی کردم منسجمتر در آن آهنگ استفاده کنم. ولی در آوازهای تلفیقی بوده که در کار اتو کردستان یک کار اینسترومنتال بود که بعدا رویش شعر گذاشتم یک بار با شعر زندهیاد مشیری، یک بار با صدای پای آب سهراب سپهری… بوده که مثلا با دو تحریر مختلف اجرا کردهام
مثلا در اجرای سانفرانسیسکو از تحریرهای دستگاهی و ردیفخوانی بیشتر استفاده کردهام ولی در لسآنجلس کاملا از تکنیک راگا و موسیقی فلامنکو استفاده شده با فضای محلی. یعنی اگر شاخه ایرانیاش را بخواهم بگویم نغمههای محلی تویش استفاده کردهام. مثل موسیقی خراسان، موسیقی بختیاری. در موسیقی محلی خیلی علاقه به موسیقی خراسان، موسیقی بختیاری دارم و در آوازهایم از آن زیاد استفاده میکنم
Leave a Reply