به احترام زرین تاج قزوینی، نخستین منادی آزادی زن ایرانی، بهروز ستوده

, , Leave a comment

خبرنامه گویا

در ضعف حافظه تاریخی ما ایرانیان تاکنون فراوان گفته و نوشته اند اما من گمان نمی کردم که این ضعف حافظه تا بدان حد بالا رفته باشد که در روزجهانی زن و درمیان صدها بیانیه و اعلامیه ای که از جانب فعالان جنبش زنان و احزاب و گروههای سیاسی ، به مناسبت روزجهانی زن صادر گردید یادی نشود از نخستین منادی آزادی زن ایرانی و نخستین بانوئی که برعلیه حجاب و ظلم وستم و بی عدالتی در ایران قیام کرد . و این بدان می ماند که برای مثال از انقلاب مشروطه و جنبش ملی کردن نفت سخن گفته شود ولی یادی از ستارخان و مصدق نگردد . و بدون شک یکی از پیامدهای نامیمون این ضعف حافظه تاریخی ما ایرانیان ، همین است که بیشتر از یک قرن در طلب آزادی ، دویده ایم و دریائی خون داده ایم و شوربختا که بجای پیشرفت پسرفت نصیب مان شده است . و این سرنوشت محتوم مردمی است که در بی هویت ساختن خویش نادانسته و بدون اینکه متوجه باشندبا دشمنان خود همراه می شوند

و اینک وقت آن رسیده است که نسل جوان و خردمند ایران غبار از چهره های تابناکی که در کوره تعصب ها و بی خردی های نسل های گذشته سوخته اند برگیرد و حال و هویت خویش را با گذشته افتخار آمیز این چهره ها پیوند زند و آنان را چراغ راه آینده خود سازد . یکی از چهره های درخشان و ماندگار تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران بطور عام و جنبش ضد تبعیض و تساوی طلبانه زنان ایران بطور خاص ، زرین تاج قزوینی ملقب به “طاهره قرةالعین” می باشد

سخن از 160 سال پیش از این است که در هیچ نقطه ای از جهان ، حتی در اروپا و امریکا ، هنوز زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نبودند و به عنوان شهروند درجه دوم محسوب می شدند . زمانی که باورهای هزاران ساله مرد سالارانه و انباشت شده در فرهنگ ها و سنت های عقب مانده در سرتاسر جهان ، جایگاه زن را در چهار دیواری زندان خانگی و انجام وظایفی مشخصی که مردان برای آنان تعیین کرده بودند تشکیل می داده است ، آری در چنان زمانه ای ، بانوئی آزاده ، فاضل ، شاعر ، ادیب و سخنور بنام زرین تاج قزوینی ، ندای آزادی و تساوی حقوق زن و مرد را از کشوری مانند ایران که مردم اش ،در اوج فقر و جهل و بیسوادی و خرافات زندگی می کردند سر می دهد. او در اشعار خویش ، نام “طاهره” را به عنوان تخلص شاعرانه برای خود انتخاب می کند و چون بعدها سیدعلی محمد باب رهبر جنبش بابیان ایران ، بواسطه علاقه و احترامی که برای زرین تاج قائل بود ، او را “قرةالعینی” (روشنی چشم من) خطاب میکرده است ، به ترکیبی از این دو نام یعنی “طاهره قرةالعین” شهرت یافت . و اینک پس از گذشت یک قرن و نیم و در دوران سیاه جمهوری اسلامی ، گزافه گوئی نیست اگر گفته شود : به کوری چشم آخوندهای حاکم ، این بانوی فرهیخته ، همچنان می تواند روشنائی چشم مردم ایران و بویژه زنان آزادیخواه و تساوی طلب ایرانی باشد

آری حدود 160 سال پیش از این ، زرین تاج قزوینی مشهور به “طاهره قرة العین” که در معارف و علوم زمانه ی خود سر آمد دوران گردیده و تا درجه اجتهاد در مسائل اسلامی بالا رفته بود و درحالی که طبق سنت های آن دوران مجبور بود نقاب برصورت بزند و از پشت پرده به شاگردان خود درس بدهد ، روزی در جمع کثیری از مشتاقان و هوادران خویش ، در ناحیه “بدشت” از توابع شاهرود ، از پشت پرده بیرون آمد و روبنده را از چهره زیبای خود برکشید و با صدائی بلند فریاد زد که : “از این پس بین من و شما پرده وحجابی وجود نخواهد داشت ” و از این پس خلایق و خدا به واسطه هائی بنام شیخ و آخوند و ملا نیازی ندارند و هرکس می تواند از راه دل و عقل خویش با خدای خود در ارتباط باشد . مردان متعصب و پیروان خشک اندیش که هرگز انتظار دیدن چنان صحنه ای وشنیدن چنان سخنانی را نداشتند، نعره کشیدند و خاک برسر و روی خود پاشیدند که : عرش خداوند به لرزه در خواهد آمد و دنیا به آخر خواهد رسید . و برخی از مریدان جاهل که خون در چشمانشان نشسته بود چون نمی توانستند به معلم و استاد خویش و زنی که از خانواده ای روحانی و صاحب نام برخاسته و خود در فضل و ادب سرآمد دوران گشته بود حمله کنند ، لاجرم برگردن خود خنجر نهادند و سینه های خود را دریدند تا مبادا سقف آسمان فرو ریزد و دنیا به آخر برسد !

خبر کشف حجاب ادیب و شاعر و مجتهد جوان ، زرین تاج قزوینی(طاهره قرةالعین) ولوله ای در دربار شاه قاجار و بیوت آیات عظام ایجاد کرد ، شیخ و شاه برای “رفع فتنه” ای که مجتهدجوان و زیبارو در ایران برپا کرده بود و میرفت که اساس حکومت آنان را به مخاطره افکند به رایزنی پرداختند و او را از بدعت گذاری خطرناکی که در پیش گرفته بود برحذر داشتند ، و چون تهدیدها و تطمیع ها ثمر بخش نشد و او همچنان به پخش ندای آزادی و عدالت خواهی و تساوی زن و مرد ، با زبان شعر و وعظ و خطابه ، در کوی و برزن و کلاس های درس خود ادامه داد ، فرمان دستگیری و مجازاتش را صادر کردند . گفته شده است که چون زرین تاج قزوینی از زیبائی خیره کننده ای برخوردار بوده و در عنفوان جوانی ، در تسلط بر معارف و دانش زمانه گوی سبقت را از همگان می رباید و آوازه جمال و کمال اش از مرزهای ایران در می گذرد بطوریکه هیچ مجتهد و مدعی فضلی در آن روزگار، یارای مباحثه و مجادله را با او نداشته است ، از همین رو پادشاه قاجار(ناصرالدین شاه) به او دل می بندد و زمانی که او را به زندان می اندازند ، با پیکی مخصوص ، محرامانه برای زرین تاج پیغام می فرستد که اگر توبه کند و دست از بیان سخنان “ضاله” بشوید ، شاه کسی را به خواستگاری اش خواهد فرستاد و او را سوگلی دربار خویش خواهد ساخت . و نیز گفته شده است که زرین تاج از درون زندان ، جواب درخواست خواستگاری ناصرالدین شاه را بزبان شعر بر روی تکیه ای کاغذ می نویسد و برای او روانه می کند

تو و ُملک و جاه سکندری
من و رسم و راه قلندری
اگر آن خوش است تو درخوری
وگر این بد است مرا سزا است

http://news.gooya.com/politics/archives/2012/03/137337.php:منبع

 

Leave a Reply