■ ابراهیم مهتری
مقدمه از عرفان ثابتی: آیین بهایی (بهاییت) در میانه قرن نوزدهم در ایران و از درون جنبش بابی برخاست و در گذر زمان به دینی مستقل بدل شد که در حال حاضر در بیش از دویست کشور جهان پنج تا شش میلیون پیرو دارد، پیروانی که از پیشینههای زرتشتی، یهودی، هندو، بودایی، مسیحی، مسلمان، جاندار پندار (animist) ندانم انگار (agnostic) و خداناباور (atheist) می آیند. با این همه، پیروان این آیین در زادگاه آن ایران همچنان از حقوق شهروندی محروم و مبغوض دولت و روحانیتاند که این آیین را فرقهای ضاله و فرزند نامشروع پیوند نامقدس انگلستان، روسیه، امریکا، اسرائیل و حتی فرانسه و عثمانی میدانند. برای بسیاری از ایرانیان، آیین بهایی معمایی پیچیده بوده که از حلش بازماندهاند. تنها در دهه اخیر و به لطف فنآوری اطلاعات بوده که بهاییان ایران از سایه ابهام و گوشۀ خاموشی به در آمده و به بازگویی احوال خویش پرداختهاند و البته هزینۀ آن را با زندان و زنجیر پرداختهاند
آن چه در پی می آید گفتوگوی ما با دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی فارسی جامعه جهانی بهایی است که در آن به برخی اتهامات رایج بر ضد بهاییان پاسخ میدهند
ممنون میشوم چنانچه در ابتدا خودتان را معرفی کنید و سابقهای از خود را به خوانندگان ما ارائه بدهید
من سخنگوی جامعه بهایی در سازمان ملل هستم و البته بیشتر برای رسانههای فارسی زبان. من موظف هستم گزارش اخبار مربوط به جامعه بهایی در ایران و سرکوب و تضییقاتی که در ایران رایج است و همچنین مسایل و سوالاتی که درباره آیین بهایی وجود دارد را پاسخ دهم. سه سال قبل از انقلاب هم از ایران خارج شدم و اکنون استاد دانشگاه هستم
مگر در زمان پهلوی هم مشکلاتی نظیر سرکوب برای بهاییان وجود داشت؟
نه به این شدتی که الان در جمهوری اسلامی هست. اما محدودیتهایی در سطح جامعه وجود داشت. ما اگر به تاریخ آیین بهایی نگاهی بیندازیم٬ از آغاز با سرکوب علما و دولت مواجه شد. تخمین زدهاند که نزدیک به ۲۰ هزار بهایی کشته شدهاند. در زمان پهلوی این سرکوبها کمتر شد٬ اما از میان نرفت. در دوران جمهوری اسلامی که وضع مشخص است و این سرکوب شدت بیشتری گرفت
و آغازگر این سرکوبها هم امیرکبیر بود
امیرکبیر هم از دیدگاه تاریخی و هم از دیدگاه آیین بهایی شخص بسیار بزرگواری بود و خدمات بسیاری برای ایران انجام داد که بعید میدانم که کسی بخواهد آن را فراموش کند. اما واقعیت این است که فرمان تیرباران سیدعلی باب را امیر کبیر امضا کرد و این مسالهای است که به هر حال تاریخ باید درباره آن قضاوت کند
جناب ثابتان، میان شما و شیخیه چه نسبتی وجود دارد؟
از نظر تاریخی باید بدانیم که در قرنهای هجده و نوزده در ایران٬ روحیه مهدویت یا مهدیگرایی در جامعه بسیار فراوان بود. مسالهای که در غرب هم وجود داشت. تئوری شیخیه این بود که ظهور امام زمان نزدیک است. در بحبوحه نهضت شیخیه بود که سیدباب در سال ۱۸۴۴ این ادعا را کرد که رجعت امام زمان است٬ اما نه به حالت کلاسیک. بلکه گفت که صاحب دین جدیدی است برای زمان امروز و دستوراتش مطابق تجددی بود که در حال رخ دادن بود. این نهضت در دیانت بابی ادامه یافت و دین جدید دیگری به نام دیانت بهایی ظاهر شد٬ همان دینی که نهضت بابی بشارت داده بود. یعنی نهضت بابی وظیفهای که داشت، آن بود که زمینه را برای ظهور دین جدیدی آماده کند. مثالهایی هم که در اینباره میزنند همانند کاری است که یحیای تعمیددهنده میکرد برای ظهور مسیحیت. منتها به جهت اهمیت این دین٬ یک دین جدید ظاهر شد که روحیه مردم را برای دینی که هسته اصلیاش وحدت عالم انسانی است٬ آماده کند
از دیدگاه آیین بهایی هر دینی دو جنبه دارد: یک از منظر اصول کلی و اخلاقی و یک جنبه اصول اجتماعی. اصول اخلاقی برای همه ادیان یکی است٬ هیچوقت تغییر نمیکند و به همین دلیل از نظر آیین بهایی همه ادیان یکی هستند؛ اما در ادیان یک اصول جزیی وجود دارد که صرفا با توجه به موقعیت جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی جوامع ایجاد شدهاند
بحثی که درباره بهاییت وجود دارد، آن است که گفته میشود بهاییان برخی از دستورات آیین خود را از مردم پنهان میکنند و آنچه که در ظاهر میبینیم، در واقع پوششی است برای جذب دیگران
الان شما اگر به سایتهای بهایی مراجعه کنید٬ صدها نوشته از بهاءالله و مرجع کنونی جامعه بهایی میبینید که این پیامها به طور واضح و شفاف در همهجا موجود است. آیین بهایی هیچ کدام از دستورات دینی خود را پنهان نمیکند. چون دینی است برای همه انسانها و آثار بهایی به بیش از هشتصد زبان منتشر شده و خود بهاءالله بیش از ۱۰۰ جلد کتاب نوشته که بسیاری از آنها الان موجود است. هیچ دستور پنهانی وجود ندارد. البته یکسری اصول اساسی هستند که آنها بیشتر مورد توجه قرار گرفته و میگیرند که به جهت تفاهم آنها با مسایل اجتماعی عصر جدید است. اما هیچ دستور پنهانی نداریم
اما به هر حال، همواره گویی جامعه بهایی یک حالت رازگونه و سری دارد
نهانکاری وجود نداشته و ندارد. شاید یک سوء تعبیری بوده است. وقتی جامعهای مورد حمله قرار میگیرد، مجبور است که دیواری دور خود بکشد تا از خود دفاع کند. در نتیجه مردم از بیرون نگاه میکنند و فکر میکنند که پشت این دیوارها چه خبر است؟
البته بهاییها کمکم این حصرها را میشکنند و بیرون میآیند٬ اما نهانکاری هیچوقت نبوده است. آثار بهایی همیشه در اختیار مردم بوده است. در زمان قاجار و پهلوی و جمهوریاسلامی بوده که آثار بهایی اجازه چاپ نداشته است. شاید به همین دلیل مردم تصور میکردند که نهانکاری وجود دارد. در حالیکه هرگز اینطور نبوده٬ گرچه گاهی برای حفاظت از خود٬ مجبور شده که دیواری به دور خود بکشد
ببینید٬ یک مورد را به طور مشخص اجازه دهید که خدمتتان عرض کنم. مشخص نیست که بهاءالله چه نقشی در آیین بهایی دارد. پیامبر است٬ خداست، یا چه نقشی دارد؟
در نوشتههای خود بهاءالله آمده است که ایشان پیامبری الهی هستند مانند بقیه پیامبران الهی. منظور از سوتفاهمی درباره خدا بودن ایشان٬ این نیست که ایشان ذات خداوند هستند. وقتی پیامبری از سوی خدای ناشناخته یا ذات ناشناخته ظاهر میشود٬ تنها مرجعی است که انسان را به سوی آن ذات یگانه راهنمایی میکند. این اما بدان معنا نیست که بهاءالله گفته من ذات خداوند هستم. این سوتفاهمی است که به وجود آمده. بهاالله صراحتا گفته که من یک پیامبر الهی با دین جدید هستم که جهان را به سوی صلح و آرامش دعوت میکنم
بهاییان، اسلام را به عنوان یک دین الهی قبول دارند؟
به عنوان یک دیانت الهی که در زمان خودش معتبر بوده٬ بله. اما الان دیگر این دین دستوراتش قابل اجرا نیست. یعنی گرچه دینی الهی است٬ اما منسوخ شده. از نظر دین بهایی٬ دستورات اسلام برای امروز قابل اجرا نیست
به هر حال، براساس تعالیم اسلام، پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است
این تفسیری است که از بیانات حضرت محمد میشود. در هیچ جای قرآن٬ از دیدگاه آیین بهایی٬ گفته نشده که ایشان آخرین پیامبر هستند. شاید ایشان مقام نبوت را اختتام دادند٬ اما مقام رسالت هنوز ادامه خواهد داشت
تفاوت این دو در چیست؟
نبی به کسی گفته میشد که بعضی از رویاها و الهامات را برای دیگران تفسیر میکند. مثل انبیای بنیاسراییل که میگفتند٬ چون سلیمان٬ پیامبر نبودند و تعداد این افراد هم بسیار زیاد بودند و از الهامت الهی ملهم بودند. منظور حضرت محمد این بود که به آن شکل از نبوت خاتمه دادند. اما هیچگاه حضرت محمد نگفتند که خاتمالرسولین هستند و یا آخرین فرستاده خداوند هستند. در قرآن هم نیست و سندیتی هم برای یک فرد بهایی ندارد که بگوید حضرت محمد آخرین پیامبر است. البته جامعه بهایی برای پیروان دین اسلام احترام قائل است، اما با این ادعا موافق نیستیم
یک نکته دیگر هم، بحث تقیه در بهاییت است. گویا در این آیین تقیه وجود ندارد، اما گفته میشود که بهاءالله در زندان، عقاید خود را مخفی کرده است
در دنیا و علیالخصوص در آمریکا٬ صدمین سال ورود عبدالبهاء به غرب را جشن میگیرند. یعنی ۱۰۰ سال پیش عبدالبهاء وقتی به وسیله انقلاب جوانان ترک از زندان آزاد شد٬ به پاریس٬ لندن٬ نیویورک و صدها دانشگاه و کلیسا و … سفر کرد. در آنجا به بیان دیدگاههای آیین بهاییت و نقش خودشان پرداخت. در شهر استنفورد روزنامه آن مکان٬ به سخنرانی عبدالبهاء اختصاص یافته بود که ۱۲۰۰ نفر از اساتید و دانشجویان به سخنرانی ایشان درباره صلح گوش فرا داده بودند. پس اینکه ایشان تقیه کرده بودند یا از عقاید خود چیزی نگفتند٬ با اسنادی که از ایشان وجود دارد٬ مطابقت ندارد
شما درباره دیگر ادیان الهی چه نظری دارید؟ آیا آنها را هم قبول دارید؟
بله. از دیدگاه آیین بهایی هر دینی دو جنبه دارد: یک از منظر اصول کلی و اخلاقی و یک جنبه اصول اجتماعی. از دیدگاه آیین بهایی اصول اخلاقی برای همه ادیان یکی است٬ هیچوقت تغییر نمیکند و همه ادیان آن را پذیرفتهاند. مانند اینکه دروغ نگوییم٬ دزدی نکنیم و … به همین دلیل از نظر آیین بهایی همه ادیان یکی هستند. اما در ادیان یک اصول جزیی وجود دارد که صرفا با توجه به موقعیت جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی جوامع ایجاد شدهاند. مثلا حضرت موسی گفته زنتان را میتوانید طلاق دهید٬ حضرت عیسی گفتهاند که نمیتوانید٬ حضرت محمد تغییرات دیگری در آن داده است. از نظر آیین بهایی٬ اصول کلی همه ادیان یکی است؛ محبت کردن٬ راستی٬ عدالت. اصول جزیی و اجتماعی الان دیگر با محور تجدد همخوانی ندارد
و این دستورات کلی به وسیله روحانیون بیان میشوند؟
در آیین بهایی طبقهای به عنوان پیشوای روحانی وجود ندارد. به جای آن نهادهایی که همان کار را میکنند٬ در سطوح محلی٬ ملی و بینالمللی انتخاب میشوند. این انتخابات بدون تبلیغات و سری است و هر سال یا هر ۵ سال یک بار میافتد
اگر اینگونه است، درباره بحث محرمات چه مرجعی تصمیمگیری میکند؟ اساسا محرمات در آیین بهایی براساس چه موازینی است؟
محرمات در آیین بهایی بسیار محدود است. درباره خوراک٬ در بیشتر موارد به عهده خود فرد گذاشته شده است تا با موازین علمی مطابقت کنند که چه چیزی سالم است و چه چیزی نیست. اما در موارد خاص٬ مثل حرام بودن مشروبات الکی٬ در آیین بهایی منع شده٬ و یک فرد بهایی نباید مشروبات الکی بخورد. مشروبات الکی به طور کلی قدرت خرد را مختل میکند. از این جهت است که در آیین بهایی حرام شده
درباره بحث تطابق با علم صحبت کردید. در کتاب بیان، میخوانیم که رفتن نزد دکتر اشکالی ندارد، اما نباید قرص یا دارو مصرف کرد و آنها حرام هستند. به نظر شما این مساله با مباحث روز دنیا و علم تطابق دارد؟
من متاسفانه خودم تمام کتاب بیان را مطالعه نکردهام. ضمن اینکه متاسفانه٬ کتاب بیانی که الان وجود دارد٬ تمام کتابی که سیدعلی محمدباب نوشته است٬ نیست. من میتوانم در اینباره تحقیق کنم. شخصا میتوانم بگویم که بعید میدانم چنین چیزی وجود داشته باشد٬ چون دقیقا برعکس آن در آیین بهایی وجود دارد
جناب ثابتان، یکی از مواردی که بسیار درباره آن صحبت میشود، بحث ازدواج با محارم در آیین بهایی است. این مساله واقعیت دارد؟
این یکی از تهمتهای کاملا بیاساس است. در آیین بهایی اصل کلی آن است که هرچهقدر یک فرد در ازدواج با فرد مقابل از نظر نسبی دور باشد٬ بهتر است. به همین جهت نه تنها ازدواج با محارم٬ نظیر خواهر و برادر٬ منع شده است٬ بلکه حتی در حدود پسرخاله و دخترخاله هم ممنوع شده است. افراد نباید در خانواده با هم ازدواج کنند. این تهمتی است که زده میشود تا اذهان مردم نسبت به آیین بهایی٬ خراب شود
شما تصور کنید اگر چنین اصلی در جامعه بهایی وجود داشت٬ این در اخبار جهان منعکس نمیشد؟ مثلا مورمونها به چند همسری معتقدند و این در رسانهها به شدت انعکاس منفی داشته است. بیش از ۵ میلیون بهایی در جهان هستند و شما هرگز چنین خبری نداشتهاید که یک بهایی با خواهرش ازدواج کند یا با مادرش خدای ناکرده. این نشاندهنده ضعف فکری است که در دشمنان وجود دارد که چنین مسایلی را به آیین بهایی نسبت میدهند
در بهاییت، بحثی همانند حج مسلمانان هم وجود دارد. آیا این حج، دارای مناسک و ترتیب خاصی است؟
خیر، چیز خاصی نیست. در آنجا دعاهایی که هست، خوانده میشود و هر کسی به زیارت میرود. نه تنها محل خاک سپاری بهاءالله٬ بلکه اماکنی که ایشان در آنجا زندگی میکردند و حضرت عبدالبهاء هم آنجا زندگی میکردند. آنها مکان مقدسه برای افراد بهایی است. زیارت بهایی شامل همین میشود که بروند و این اماکن را ببینند. البته اینها همه یک مساله سمبلیک است برای ابراز احساسات لطیف و انسانی
جناب ثابتان، به نظر می رسد که بهاییان در روابط اجتماعی خود، به نوعی مظلومنمایی میکنند و تلاش دارند که از حجم سرکوبها علیه خود٬ پوششی بسازند. نظر شما در اینباره چیست؟
این مساله مدتی است در رسانههای ایرانی باب شده با عنوان مظلومنمایی بهاییان. یعنی یک قدرتی میآید گروهی را سرکوب میکند و به آن جامعه حق دفاع را نمیدهد ـ یعنی بهاییان نه میتوانند در ملاعام حرف بزنند یا در رسانههای ایران سخن بگویند ـ و وقتی به هر شکلی بهاییان صدای خود را به نهادهای بینالمللی میرساند٬ میگویند که مظلومنمایی میکنند. معلوم نیست که جامعه بهایی چگونه باید عمل کند؟
جامعه بهایی همیشه از خود دفاع کرده و میکند٬ اما دفاع این جامعه از خود از مجاری قانونی صورت میگیرد٬ نه از طریق دفعی یا خشونت بار. یعنی جامعه بهایی به دفاع از راه عدم خشونت اعتقاد دارد. هرگز به خشونت متوسل نشده و نمیشویم. جمهوریاسلامی را در آغاز مردم انتخاب کردهاند٬ و جامعه بهایی میخواهد به چیزی که مردم انتخاب کردهاند٬ احترام بگذارد. ما هرگز بر ضد جمهوریاسلامی اقدامی نکردهایم. اما صدای خودمان را درباره ظلمهایی که به ما میشود٬ به گوش دنیا میرسانیم. حالا اگر جمهوریاسلامی مایل است این را مظلومنمایی تعبیر کند٬ مهم نیست
هر جا هر بحثی که بوده٬ جامعه بهایی اشتیاق دارد که در این مباحثات شرکت کند. مثلا در لسآنجلس در بعضی برنامههای تلویزیونی هست که نمایندگان ادیان مختلف حضور دارند و نماینده آیین بهایی هم هست. جامعه بهایی بسیار اشتیاق دارد که در گفتوگوی بینالادیان حضور پیدا کند.
جامعه بهایی از زمان تاسیس سازمان ملل یک نهاد غیردولتی به عنوان مشاور در امور بینالملل ایجاد کرده است. دفتری است که به تمام مسایل اجتماعی رسیدگی میشود و جامعه بهایی درباره مسایل گوناگون مثل حقوق زنان٬ عدم شکنجه٬ توسعه اقتصادی و … اظهارنظر میکند. ما در هر کرسی٬ مناظره و … شرکت میکنیم و از آن استقبال میکنیم
شما هرگز به فکر تغییر سیستمهایی هستید که به بهاییان ظلم میکنند؟
جامعه بهایی در هر کشوری که باشد٬ از قوانین مدنی و دولتی آن کشور اطاعت میکند٬ تا حدی که به اصول روحانی جامعه بهاییت خدشه وارد نکند. مثلا در ایران قانون گذاشتهاند که بهاییان حق تحصیل ندارد٬ این یکی از قوانین اصلی جامعه بهایی را نقض میکند
جامعه بهایی به دنبال حذف هیچ رژیم یا دستگاهی نیست. چون رویکرد جامعه بهایی با تخریب نیست٬ بلکه با سازندگی است. ببینید آمدهاند اماکنی که بهاییان در آن درس میخواندند٬ زندگی میکردند و … را تخریب کرده یا پلمب کردهاند. جامعه بهایی شکایت میکند به نهادهای بینالمللی٬ اما در عرصه داخل کاری که میکند این است که میرود در زیرزمین منزل خود درس میخواند و اجازه نمیدهد که این اقدامات٬ به اصول دین وی لطمه وارد کند. یعنی جامعه بهایی تلاش میکند به دنبال سازندگی است و سعی در انجام حرکات مثبت دارد٬ نه با استفاده از خشونت و تخریب و …
دلیل ترک اسراییل از سوی بهاییان هم مساله مشابهی است؟
به طور کلی این به خاطر محدودیتهایی است که دولت اسراییل گذاشته که اجازه نمیدهد افراد بهایی در آن کشور زندگی و یا کار کنند. فقط اجازه دادهاند که بهاییان برای رسیدگی به امور دینی خود٬ مدتی در اسراییل باشند و بعد باید این کشور را ترک کنند. یعنی برای خدمت داوطلبانه به بیتالعدل
و سخن آخر جناب ثابتان
آیین بهایی یک آیین بسیار وسیع و عمیق است. شاید در آینده در اینباره مطالعاتی شود٬ همانطور که الان در برخی دانشگاههای غرب کرسیهایی در این باره وجود دارد. هسته اصلی تعلیمات بهایی اصل وحدت و یگانگی و یکتایی است در عین کثرت و تنوع و چندگونگی همه مردم. آیین بهایی رویکردی را نشان میدهد که میگوید جامعه مانند پیکر انسان است و افراد جامعه٬ سلول های این پیکر هستند. ما همه عضو یک خانواده هستیم و مشکلات ما٬ تا زمانی که بخواهیم خودمان را جدا کنیم و بگوییم یک قشری از جامعه٬ با قشر دیگر ارتباطی نداشته باشد٬ این مشکلات وجود خواهد داشت. مشکلات انسان و جامعه ایران٬ در پرتو یک شناخت و یگانگی همه ایرانیان با توجه به تنوع آنها حل خواهد شد
منبع: http://tehranreview.net/articles/10786#.T8DxAdVYvnR
Leave a Reply