منبع: www.radiofarda.com
بهناز حسینی
عکّا شهری است که از دیرباز تا کنون پیروان پیامبران گوناگون در آن زیستهاند. در گوشهای از این شهر آرامگاهی وجود دارد که بیش از یک قرن است مورد احترام و تکریم ادیان و مذاهب جهان است. در زیر این آرامگاه بهاءالله خفته است؛ عارفی که توسط پیروانش پیامبر نامیده شد اما مانند دیگر پیامبران خود را «آخرین پیامبر» ننامید.
بهائیت دینی است نوظهور؛ بنابراین پارهای از سنتگرایان اسلامی آن را برنمیتابند و بر این باور هستند که بهائیت فرقهای منحرف است و پیروان آن نیز نجساند هستند. بهائیان ایران سالهاست که از حقوق اولیهٔ خود محروم هستند. از سوی دیگر، به نظر میرسد تلاش کنشگران حقوق بشر نیز نتوانسته خودکامگی آیتالله خامنهای برای رفع تبعیض از بهائیان را بزداید.
چندی پیش اما کارزاری مردمی علیه حکومت ایران در شبکههای اجتماعی، به ویژه در توئیتر به راه افتاده است که محوریت آن خواستهای مردمی در راستای رفع تبعیض از بهائیان است؛ توئیتهایی در حمایت از جامعه بهائیان بر زمین خشک و بایر رژیم خودکامه ایران میبرد، به این امید که نهال بشردوستی در حاکمیت جوانه بزند.
اگرچه جمهوری اسلامی ایران همواره حمایتکنندگان از حقوق شهروندان بهائی را وابسته به استعمار قلمداد کرده است و آنها را توطئهگرانِ ضددین نامیده؛ اما در توئیتهای چند روز گذشته طیف وسیعی از دینورزان و روشنفکران دینی نیز با سایر مردم، همگام و همسو بودهاند. مضمون توئیتنوشتههای برخی از نواندیشان دینی آشکارا بر این نکته تأکید دارد که تبعیض این رژیم علیه بهائیان مصداق بارز زیر پا نهادن کرامت انسانی و مغایر با آموزههای دینی است.
اما به راستی آیتالله خامنهای به عنوان رهبر رژیم خودکامه ایران، چه هراسی از بهائیت دارد؟ آیا بهائیان از آن حیث که شریعت و فلسفه دینی متفاوتی دارند از نگاه خامنهای مذموم هستند؟ بهاییستیزی در رژیم ایران ریشههای سیاسی دارد یا از اندیشههای تعصبورزانه برخی از زمامداران بر مسند قدرت ریشه گرفته است؟
یکی از طلبههای حوزه علمیه رضویه که خود را یک نواندیش اسلامی میپندارند بر این باور است که: «بهائیت از آن حیث که در دل فرهنگ ایرانی-اسلامی دوره قاجار پرورده و شکوفا شده است، لزوماً در تضاد با آموزههای شیعی نیست؛ با این وجود نهاد سنتی روحانیت به این دلیل که بهائیان بر حجیت غیبت آخرین معصوم صحه نمیگذارند، آنان را فرقهای منحرف میپندارند. این تفکر از زمان ریشههای شکلگیری آیین بهائیت، یعنی از زمان شیخ احمد احسائی تا کنون در میان روحانیون متعصب سنتگرای شیعه وجود داشته است.»
این طلبه که به دلیل حفظ هویتش در این گزارش، از وی با نام مستعار «علیرضا ر.» نام میبریم، میگوید: «در نظامهای مدنی اسلامی اگر شیوه مطلوب دینداری را بخواهیم احراز کنیم، میبایست حقوق گروههای اقلیت دینی را بر مبنای عقلانیت دینی پایهریزی کنیم. عقلانیت دینی در اسلام میگوید که «و خلقنا الإنسان من نفس الواحده»؛ یعنی خداوند انسان را از سرشت واحدی خلق کرده است. بر اساس همین گزاره میتوان به این نتیجه رسید که انسان بدون این پیشفرض که مسلمان پنداشته میشود یا بهائی باید حرمت داشته باشد و کرامت ذاتی او همواره حفظ شود. دشمنی و زیر پا نهادن حرمت بهائیان، به صرف اینکه بهایی هستند در تعارض با فقه پویای شیعه است.»
سالهاست که بسیاری از اندیشمندان دینی، تبعیض علیه جامعه بهائی را أمری ضداسلامی و مغایر با تربیت دینی پنداشتهاند. عبدالکریم سروش، محسن کدیور، اکبر گنجی، آرش نراقی و حتی برخی از نواندیشان مسلمان در داخل ایران مانند آیتالله محمدرضا نکونام و محمد مجتهد شبستری تبعیض در منظومههای فکری خود تبعیض علیه بهائیان را خلاف آموزههای اسلام پنداشتهاند.
پس باید پرسید ترس هسته سخت حاکمیت، به ویژه خامنهای و نزدیکان او از رفع تبعیض علیه بهائیان از چیست؟
«ش. بازماندگان»، شهروند بهائی ساکن شیراز به این پرسش اینگونه پاسخ میدهد: «پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، تعارضات سیاسی حاکمان رژیم نوپای ایران با برخی از کشورها و ملل بالا گرفت. از آن سو که فلسفه دینی بهائیت مبتنی بر صلح و رواداری با همه بشر است، بهائیان در مظان اتهام به جاسوسی قرار گرفتند که تا امروز نیز همین تفکر در بدنه حاکمیت وجود دارد. از دیگرسو نیز برخی از فقیهان سنتگرای شیعه که برعکس دیگر فقیهان با تنگنظری و متعصبانه با دیگر ادیان و گروههای مذهبی روبهرو میشدند بر مسند قدرت نشستند. تلفیق شرایط سیاسی ایران در سالهای پس از انقلاب سال ۵۷ و همچنین تمامیتخواهی خشکمآبانه سنتگرایان باعث شد تا بهائیان در چهل سال گذشته مورد کشتار، غارت اموال، حتک حرمت و محروم ماندن از حقوق اولیه خود قرار گیرند.»
سیل توئیتهایی که این روزها توسط مردم بازنشر مییابد، اگرچه نتواند حاکمیت ایران را به تغییر رویه در قبال بهائیان وادارد، نشان از خواست عمومی طیفهای مختلف جامعه ایران دارد؛ از دیندار و سکولار و آتئیست، هر کدام به اقتضای ادبیات نوشتاری خود نمایندگانی را در این کارزار توئیتری داشتهاند که خود نشان از اتحاد ایرانیان در رفع تبعیض علیه بهائیان دارد.
هنوز آینده را ندیدهایم، اما شاید تداوم همین کارزار اندیشهٔ صلحطلبانه بهائیان را نیز محقق کند و دیگر هیچ حائلی وجود نداشته باشد تا بهائیان از شیراز به عکّا بروند، زیارت کنند و مردم ایران و اسرائیل روی دیگری از هر دو ملت را ببینند.
Leave a Reply